روايتي درباره ساخت فيلم سينمايي «بيصدا حلزون»
كارگردان يك فيلم تنهاترين آدم دنيا است
بهرنگ دزفوليزاده
پنج سال روي قصه اوليه «بيصدا حلزون» با نام «اينجا تعطيل است» با دوستان مختلف فيلم نامهنويس كار كرديم كه بعضا حرفهاي نبودند و من احساس كردم فيلمنامه بار محتوايي قوي ندارد و شاخ و برگهايش محكم نيست، به همين جهت با نويسنده ديگري وارد گفتوگو شدم و با هم نگارش قصه جديد را شروع كرديم. او قصهاي درباره ناشنوايان داشت كه احساس كردم با قصه اوليه من هماهنگ است و در كنار هم به چفت و بست خوبي ميرسند. بعد از مراحل نگارش فيلمنامه كه به خوبي پيش رفت پروسه همكاري با سرمايهگذار را شروع كرديم؛ بعد از چند جلسه مختلف و پس از پرس و جوهاي زياد بالاخره با سرمايهگذاري كه دغدغه و دانش فرهنگي داشت، آشنا شدم. اين را هم بگويم كه براي من بسيار مهم بودكه پول فيلم از جايي تامين شود كه پاك باشد. از اين مرحله هم به سلامت رد شديم تا اينكه مرحله سخت ديگر مقابلمان نمايان شد. وقتي به مرحله ساخت فيلم ميرسيديم هر لحظه كار ما سختتر ميشد. اما من همچنان اميدوار بودم و صبوري پيشه كردم. مرحله انتخاب بازيگران چهار ماه طول كشيد. از اين جهت كه اكثر بازيگران مدنظر ما يا سر كار بودند يا تناژ صداي آنها به نقش مدنظر ما نميخورد؛ حتي بعضي بازيگران هم ترسيدند نقشهاي پيشنهادي را بازي كنند. بعد از انتخاب بازيگران تمرينهاي زباني و اشاره و تحليلي نقشها و شخصيتهاي فيلم را آغاز كرديم. از آنجايي كه پيشتر عكاس بودم عكاس بودن روي دقيق شدن جزييات فيلم يا جزيينگري به من كمك زيادي كرد.
از مرحله سخت و صعب فيلمبرداري كه همچون شيرجه در استخر در فصل زمستان بود سختي بخش ديگر فيلم ما بازيگر كودك ناشنوا بود كه ارتباط گرفتن با او بسيار سخت بود همچنين بازيگرهاي ناشنوا و كمشنواي ديگري هم كه در گروه توليد فيلم با ما بودند كار را بر ما سخت ميكرد. ما بايد مثل تمرينات مربيان با زبان اشاره با اين كودكان حرف ميزديم ولي خوشبختانه از آنجايي كه كودك اصلي فيلم ما بسيار باهوش بود به خوبي توانست شخصيت فيلم را بازي كند و حرف ما را بفهمد و بچههاي ناشنواي ديگر فيلم هم همكاري خوبي با ما داشتند. حالا رسيديم به بخش صداگذاري كه مشقتهاي اين بخش به نظرم دوچندان بود، چون بخش صدا در اين فيلم ويژگي مهمي داشت. فيلم براي ناشنوايان و با موضوع ناشنوايان ساخته شده از اين جهت سه ماه كار صداگذاري فيلم طول كشيد. اكران براي شنوايان و ناشنوايان انجام شد. فيلم را براي آنها نمايش ميداديم تا متوجه شويم صداي فيلم براي آنها قابل درك است يا خير؟ به اين نحو كار ما با آزمون و خطاي زيادي پيش رفت. مراسم مختلفي با ناشنواها براي تبليغ فيلم برگزار و تبليغات زيادي در جهت شناختن اين فيلم براي دنياي ناشنواها شروع شد. البته قبل از ساخت فيلم با ناشنواهاي زيادي ارتباط برقرار كردم و با آنها گفتوگوهايي انجام دادم تا ببينم دنياي آنها چيست و در چه فضايي ميگذرد. بعد از پايان يافتن تمامي مراحل فيلم به اين نتيجه رسيدم كه كارگردان يك فيلم تنهاترين آدم دنيا است كه قرار است بچهاش را به مرور بزرگ كند؛ از مرحله تدوين گرفته تا صداگذاري و... او دائم از فيلم مراقبت ميكند و از چيزي از فيلم نميگذرد تا ساخت آن درست پيش برود. ميخواهم بگويم با در نظر گرفتن تمام جوانب به عنوان فيلم اولي تلاش كردم از آن چيزهايي كه در ذهنم داشتم، نگذرم. سعي كردم تمام عوامل فيلم از آدمهاي باانگيزه انتخاب شوند به طوري كه اسم و لقبشان بعد از انگيره آنها در توليد فيلم قرار گيرد، چون فيلم به لحاظ ساختاري فيلم سختي بود. اساسا فيلمهايي با موضوع اجتماعي خاص را هم دوست دارم با اينكه ميدانم سخت و پيچيده است اما از آنجايي كه عاشق سينما هستم و به سينما به عنوان معشوق نگاه ميكنم و سينما صرفا شغل براي من نيست و من هم كارمند آن نيستم، پروسه طولاني فيلم با حساسيت زيادي پيش ميرود. تا به اينجاي كار همه چيز به خوبي و خوشي و با توكل به خدا پيش رفت تا ببينم در جشنواره چه اتفاقي براي فيلم ميافتد.