گردن مردم نيندازيد
شايد همين باعث شد كه در فاصله ميان اعلام فاصلهگذاري اجتماعي و تعطيلي فعاليتها تا زمان آغاز به كار دوباره مشاغل، برخي اطلاعات و شايعات به غلط در ميان مردم رواج پيدا كرد. يكي از اين آدرسهاي غلط اين بود كه خوزستان به دليل آب و هوا و دماي بالاتر هوا، محيط مساعد شيوع كرونا نيست و امكان انتقال ويروس در آن پايين است. در حالي كه درست در اوايل شيوع بيماري مردم خوزستان هم حساسيت اين موضوع را كاملا حس كردند و با ترس و احتياط موارد مورد نياز را پيگيري ميكردند، رعايتها بهتر بود. كمكم اما اين رعايت كردن پيشفرض رفتارهاي عمومي شد و كسبوكارها بازگشايي شدند. در همين حال بود كه باورهاي نادرست نسبت به بيماري هم قوت گرفته بود و ديگر آن زنگ خطر اوليه براي مردم تكرار نشد. براي همين است كه حتي در مركز استان با جمعيت يك و نيم ميليونياش هم ناگهان رفتوآمد به صورت عادي درآمد.
در شهرهاي بزرگ با بازگشت به كار ميشد دو دسته از مردم را ديد؛ كارمندان ادارت دولتي و شركتهاي بزرگ كه بايد سر كار برميگشتند اما در حد بسيار خوبي رعايت ميكردند و البته دادههاي كافي در اختيار داشتند كه سبب ميشد، موضوع را همچنان جدي بگيرند. به علاوه خود ادارات سعي ميكردند در بخش HSE يا دفاتر سلامتشان همچنان وضعيت كار را رصد كنند اما براي باقي افراد جامعه وضع به گونه ديگري بود. كافي بود سوار بر ماشين در شهر دوري بزنيد و ببينيد كه افراد براي برقراري مجدد فعاليت خيلي عادي نگاه ميكردند؛ بازارها شلوغ، مردم بدون ماسك و انگار نه انگار. برخي البته اين حضور ناگهاني را به اين تعبير ميكنند كه برآمده از احتياج مردم است. برخي از شهروندان چارهاي ندارند جز اينكه براي پيگيري همان مشاغل خرد و تامين مايحتاج زندگيشان از خانه بيرون بيايند نه اينكه در پي خوشي و تفريح بيرون بزنند. براي همين است كه وقتي شرايط دوباره بحراني ميشود نبايد گناه را گردن مردم انداخت.
موضوع ديگر اين است يك سري افرادي كه بنا به دلايلي با وجود تست مثبت قرنطينه نشدند، چرا؟ چون حال جسمي آنها مناسب بود اما ديگر كسي آنها را پايش نميكرد، كسي براي زمان قرنطينه شدن همه اعضاي يك خانواده در منزل راهكاري نداد. رها شدند تا در خانه خودشان را قرنطينه كنند اما معلوم نبود، مايحتاجشان را بايد از كجا تهيه كنند؟ مثل فردي كه با او همكلام شدم كه اذعان كرد:«مجبور شدم زندگي ديگران را به خطر بيندازم چون كسي نبود برايمان خريد كند، خودم بايد در صف نانوايي ميايستادم.» در اين ميان كساني هم بودند كه به دليل بروز ملايم و ضعيف علايم گمان بردند كه كرونا همين است! براي همين ديگر در معاشرتهاي خود هم جوانب احتياط را رعايت نميكردند و همين شد كه الان خانوادههايي را داريم كه همگي اعضايشان مبتلا شدهاند.
همه اينها نشان از اين دارد كه رسانهاي مانند صداوسيما ميتوانست، نقشي بسيار جديتر در اين ميان ايفا كند. تاكيد بيشتر بر سيماي محلي است كه ميتوانست، تصوير دقيقتري از واقعيت بدهد تا كساني كه در معرض هستند، فكر نكنند اين بيماري مال هزاران كيلومتر آنورتر است. اگر اين تختهاي بيمارستاني استان را نشان ميدادند، اگر ميگفتند شهروندان چگونه درگير شدند اگر هر كسي روايتش را ميگفت، باور اينكه اين بيماري اينقدر نزديك است براي مردم راحتتر ميشد. كتمان كردن و گفته نشدن حقايق بيماري هيچ كمكي به حل اين موضوع نميكند. بايد مردم ميدانستند كه اين بيماري در همين سوپرماركت سر كوچه هم پيدا ميشود. به علاوه بايد وظيفه دولت و سيستم درمان در رسيدگي بيشتر به مناطق محروم هم مورد توجه قرار بگيرد. مردم زيادي هستند كه توانايي خريد وسايل بهداشتي مورد نياز براي بازگشت به زندگي اجتماعي را ندارند. آن ماسك و دستكش كه بايد مدام دور بيندازند را هم نميتوانند بخرند. اگر عرضه مناسب در مناطق محروم انجام ميشد، باري را از دوش حوزه سلامت برميداشت اما حالا به همين راحتي مردم مبتلا ميشوند و اين بار سنگينتر از پيش را بر دوش حوزه سلامت ميگذارد. در آخر بايد گفت كه ظرفيت تختهاي بيمارستاني استان هنوز پر نشده است. اما حالا حدود 60 درصد تختها اشغال هستند و اگر اين افزايش ادامه پيدا كند در آينده شرايط بحراني خواهد شد.