• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4646 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۴ ارديبهشت

رستگاري و شكنجه

مرتضي ميرحسيني

نامش سينيبالدو فيه‌چي و متولد بندر جنووا در شمال غربي ايتاليا بود. خانواده‌اش از اشراف و ثروتمندان ايتاليا بودند و نفوذ زيادي در سياست و اقتصاد داشتند. اما او از اين هم فراتر رفت و تابستان 1243 به نام پاپ اينوسنت چهارم، رياست تشكيلات كليساي كاتوليك را به دست گرفت.
 راسخ و بسيار جاه‌طلب بود و گفته‌اند در روياهايش روزي را مي‌ديد كه قدرت كليسا را به گوشه و كنار عالم گسترش داده و جهان را زير فرمان خود گرفته باشد. اما بعد خيال‌پردازي‌هايش را محدود كرد و به سيطره بر كل اروپا و بخشي از آسيا و آفريقا رضايت داد. نه فقط از مسلمانان نفرت داشت و آنان را «كافران» مي‌خواند كه هر رعيت و شاه اروپايي و مسيحي را هم كه كمر به اطاعتش خم نمي‌كرد دشمن خود مي‌شمرد. 
از اين‌رو با فردريك دوم شاه ژرمن‌ها - كه نه در دين كه در سياست و ميزان محبوبيت رقيبش محسوب مي‌شد - گلاويز شد و حتي فرمان به جنگ صليبي با او داد. آن‌ هم زماني كه گروهي از مسيحيان در آسيا با مسلمانان مي‌جنگيدند و به پشتيباني فردريك نياز داشتند. با اين فرمان و اصرار به اجراي آن، اتحاد دنياي مسيحي را در يورش به جهان اسلام سست و تضعيف كرد و ناخواسته به مسلمانان- كه وي آن‌ همه از آنها متنفر بود- خدمت بزرگي كرد. 
اينوسنت چهارم نادان نبود، اما تعصب افراطي و جاه‌طلبي زياد، به تصميماتي كه مي‌گرفت رنگ ناداني مي‌داد. پايه‌گذار دادگاه‌هاي تفتيش عقايد هم نبود و اين تشكيلات را از پيشينيانش به ارث برد، اما اختيارات اين دادگاه‌ها را بيشتر كرد و به بازجوها و قضات آن اجازه داد اگر لازم ديدند، متهم را با شكنجه به اعتراف مجبور كنند. فرمان شكنجه را سال 1252 در چنين روزي صادر كرد. در حكمش نوشته بود اگر انحراف و گناهان زنداني براي قاضي و بازجو معلوم است اما خود زنداني حاضر به اقرار نمي‌شود، به كارگيري شكنجه براي تسريع دادرسي مجاز است. او اين رسم را نه از سنت مسيحي كه از سنت‌هاي رومي احيا و آن را در تشكيلات كليسا جا انداخت و به رويه‌اي رايج تبديل كرد. گويا منظورش از شكنجه، چند ضربه شلاق و حبس انفرادي در سياهچالي تاريك بود، اما بازجوها در قيد و بند رعايت دقيق اين توصيه نمي‌ماندند و معمولا كاري مي‌كردند كه متهم به مرگ مشتاق مي‌شد. جانشينان او هم تا چند نسل بعد اين دستور را تمديد كردند، هرچند بعدها شرطي به آن اضافه شد: «شكنجه نبايد اولين انتخاب قاضي باشد و همچنين نبايد به مرگ يا صدمه دايمي فرد منجر شود.» اينوسنت چهارم خودش را جانشين بي‌چون و چراي عيسي مسيح (ع) مي‌پنداشت و به «نجات» مردم، ولو به زور و جنگ و شكنجه معتقد بود. مثل فرمانروايان بزرگ و متكبر زندگي مي‌كرد و به قول رابرت گروستست - كه همان زمان مي‌زيست - بيشتر به شاهان درباري شبيه بود تا يك رهبر بزرگ ديني. البته اينوسنت چهارم، نه اولين پاپ اينچنيني بود نه آخرين‌شان. به سلسله‌اي از پاپ‌ها تعلق داشت كه قدرت دنيوي كليسا را بيشتر كردند و دست مداخله پاپ را تا درون خانه‌هاي مسيحيان و شخصي‌ترين مسائل زندگي‌شان بردند. اما رمق مسيحيت را گرفتند و آن دستگاهي را كه پناهگاه مردم عادي مقابل ظلم و بيداد شاهان و اشراف بود از اعتبار انداختند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون