• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4655 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۷ خرداد

ايالات متحده به ديپلماسي در خاورميانه فرصت بدهد

در غرب آسيا لشكركشي‌هاي نظامي شكست خورده است

دانيل بنم-  جك سوليوان
مترجم: روح‌الله سوري

 

 

 

 

اشاره: انتشار اين مطلب به معناي تاييد محتواي آن نيست و صرفا باتوجه به جايگاه سياسي جك سوليوان به عنوان مشاور كمپين انتخاباتي جو بايدن و وزن سايت تحليلي فارن افرز در تبيين سياست خارجي دولت‌هاي متفاوت در ايالات‌متحده منتشر شده است.

 

مساله مهمي كه سياست خارجي امريكا اكنون با آن روبه‌رو است، چگونگي حضور و درگيري اين كشور با مسائل و موضوعات خاورميانه است. موضوعي كه توسط «مارتين اينديك» در وال‌استريت‌ژورنال و مقاله مشترك «مارا كارلين» و «تامارا كافمن وايت» در فارين پاليسي مورد بحث قرار گرفته، اين مساله است كه ايالات‌متحده امريكا منافع حياتي كمي در خاورميانه دارد كه ارزش وارد كردن اين كشور را به يك جنگ براي حفاظت از آنها داشته باشد. از ديدگاه كارلين و وايت، واشنگتن بايد كمتر از آنچه هست خود را درگير مسائل خاورميانه كند يا همان‌طور كه عنوان مقاله اينديك (ارزش آن را ندارد) اشاره كرده است، ايالات‌متحده امريكا بايد ردپاي خود در خاورميانه را كمرنگ‌تر كند. اكنون ديگر آن زمان كه 180 هزار نظامي امريكا در عراق مي‌جنگيدند، گذشته است. وحشت شيوع پاندمي كرونا يادآوري‌كننده اين نكته است كه بازنگري اولويت‌هاي ايالات‌متحده امريكا راجع به مشكلات كنوني و چالش‌هاي آينده مساله‌اي ضروري خواهد بود.

در حالي كه گرايش به سمت كاهش حضور در خاورميانه به صورت گسترده‌اي وجود دارد و هم دونالد ترامپ و هم مخالفان دموكرات او بر لزوم پايان دادن به «جنگ‌هاي بي‌پايان» تاكيد مي‌كنند، اما مشكلي كه وجود دارد، اين است كه اين مساله فقط در حد بحث و جدل باقي مانده است. كاهش حضور در خاورميانه نيازمند ايجاد يك توازن دقيق ميان اين مساله و خلأهاي امنيتي جديد است به‌طوري كه همزمان ضمن حفظ قدرت بازدارندگي امريكا و تاثيرگذاري اين كشور در مناطقي كه منافع كليدي براي امريكا وجود دارد، مانع از ايجاد خلأ‌هاي امنيتي جديد نيز بشود.

پاسخ ترامپ به اين چالش متناقض بوده است؛ خروج از منطقه و فشار بر ايران باعث شده كه ترامپ 20 هزار نيروي بيشتر به منطقه ارسال كند در حالي كه دايما از عقب‌نشيني صحبت مي‌كند. نتيجه اين مساله تركيبي از فعاليت‌هاي نظامي و انفعال ديپلماتيك و ارايه چك سفيدامضا به شركاي منطقه‌اي براي رفتارهاي بي‌ثبات‌كننده و نزديك كردن منطقه به يك مناقشه گسترده بوده است.

اما اگر رويكرد ترامپ اشتباه است چه رويكردي درست است؟ يك رويكرد صحيح مستلزم شفافيت راجع به منافع ايالات‌متحده امريكا و برنامه لازم براي تامين اين منافع و همچنين كمك به تغيير نقش ايالات‌متحده امريكا در منطقه خاورميانه بدون برجاي گذاشته شدن ناآرامي‌ها و ناامني بيشتر است.

يك استراتژي بهتر بايد همزمان جاه‌طلبي كمتر و بلندپروازي بيشتري نسبت به رويكرد سنتي ايالات‌متحده امريكا در خاورميانه داشته باشد. جاه‌طلبي كمتر به اين موضوع اشاره دارد كه حضور نظامي امريكا در خاورميانه پايان يابد. جنبه بلندپروازانه اين استراتژي هم با استفاده ايالات‌متحده امريكا از اهرم‌هاي ديپلماتيك براي كاستن از تنش‌ها و شكل دادن به يك مسير جديد در ميان بازيگران كليدي منطقه مرتبط است.

ايالات‌متحده به‌طور مكرري تلاش كرده است تا از نيروي نظامي براي دستيابي به اهداف و نتايج غيرقابل دستيابي استفاده كند، اما اكنون زمان آن فرا رسيده كه از يك ديپلماسي فعال براي دستيابي به اهداف پايدارتر و ماندگارتر استفاده شود.

 

جاي خالي ديپلماسي

تاكنون بحث راجع به ديپلماسي منطقه‌اي بر اين نقطه متمركز شده است كه ايران و امريكا چطور مي‌توانند توافق هسته‌اي را در زمان رياست‌جمهوري يك رييس‌جمهور دموكرات احيا كنند. رهايي يافتن از يك برخورد در پرونده هسته‌اي هم ضروري و هم نيازمند فوريت است، اما اين تنها كار ديپلماتيكي كه امريكا بايد انجام دهد نيست، بلكه لازم است كه يك گفت‌وگوي منطقه‌اي با كمك ساير اعضاي شوراي امنيت ملل متحد به منظور كاستن از تنش‌ها و ايجاد مسيرهاي جديدي كه به اعتمادسازي ختم مي‌شود، ايجاد شود.

هر دو قدرت عمده منطقه يعني عربستان‌سعودي و ايران احتمالا در اوايل سال 2021 به ترميم آسيب‌هاي ناشي از كاهش قيمت نفت خام و پيامدهاي اقتصادي وسياسي كوويد 19 خواهند پرداخت، همان‌طور كه بحران‌هاي انساني پيش از اين منجر به گرم شدن تنور ديپلماسي شده است در حال حاضر نيز وقوع بحران‌هاي گفته شده (كوويد19 و كاهش قيمت نفت خام) دوباره ممكن است به چنين نتايجي منجر شود. بسته به شرايط و وضعيت بهداشتي سال آينده، دو كشور ايران و عربستان به‌‌رغم همه تنش‌هاي اخيري كه با يكديگر داشته‌اند، مي‌توانند به سمت بازسازي اعتماد از دست رفته ميان خود اقدام كنند. آنها مي‌توانند برنامه‌هايي براي ازسرگيري سفر حجاج ايراني به مكه و فراهم آمدن امكان زيارت شيعيان ساكن عربستان از ايران را در اولويت خود قرار دهند. در سطح بالاتر نيز تعهد دوطرف به محترم شمردن حاكميت و سرزمين يكديگر مي‌تواند زمينه‌ساز وقوع پيشرفت‌هاي بهتري در روابط دو كشور شود. در عين حال با كمك و همراهي كشورهاي خارج از منطقه، اين مساله مي‌تواند بستر مناسبي براي گفت‌وگوهاي بيشتر پيرامون موضوعاتي همچون يمن، سوريه، خليج‌فارس و ديگر موضوعات كاركردي نظير امنيت دريانوردي فراهم كند. پايان دادن به مناقشات نيابتي كه سال‌هاست امنيت و حاكميت كشورهاي ضعيف را خدشه‌دار كرده است و همچنين شكل‌گيري توافقي براي محدودسازي حمايت موشكي ايران از گروه‌هاي نيابتي خود، گام كوچكي در مسير بازسازي و احياي حاكميت اين كشورها خواهد بود. دستيابي به چنين تفاهمي در سطح منطقه‌اي ممكن است تاحدودي موضوعي خارج از دسترس باشد، اما همين تلاش‌ها نيز مي‌تواند الگويي را براي ترتيبات لازم‌الاجراي آينده به منظور محدودسازي ايران در مرزهاي خود ارايه كند. چنين تلاشي قادر خواهد بود خلأ كنوني كه در زمينه ديپلماسي وجود دارد را پركند؛ خلأيي كه هم‌اكنون با قدرت نظامي امريكا پر شده است.

يك خاورميانه قطبي شده همچنان جهان را خطرناك‌تر مي‌كند و به بي‌ثباتي بيشتر منطقه كمك خواهد كرد. در حالي كه اتحاديه آفريقايي تلاش‌هاي مهمي را براي صلح‌سازي و سازمان كشورهاي امريكايي نيز اقدامات مشابهي را انجام مي‌دهد، اما شوراي همكاري خليج‌فارس در اين زمينه موفقيت چنداني نداشته و با محاصره و تحريم قطر توسط امارات‌ متحده عربي و عربستان‌سعودي عملا به يك سازمان تهي از معنا تبديل شده است. تلاش نافرجام ترامپ براي تشكيل نانوي عربي نيز بيشتر بر رقابت‌هاي منطقه‌اي و تعهد به امنيت ايالات‌متحده امريكا، متمركز شده است.

يك گفت‌وگوي منطقه‌اي در مورد صلح و امنيت نيازمند تشكيل نهادي جديد يا پيمان‌هاي رسمي نيست، بلكه اين موضوع مي‌تواند در قالبي فراگير و با يك دستور كار انعطاف‌پذير و ابتدائا با تعهد كشورهاي رقيب و دشمن نسبت به نيات همديگر همراه باشد. برخي گفت‌وگوها مي‌تواند به بهترين وجه با پشتيباني امريكا و نه لزوما حضور اين كشور انجام شود تا كشورهاي خليج‌فارس نسبت به در نظر گرفته شدن خواسته‌هاي‌شان احساس رضايت بهتري داشته باشند. ديگر بازيگران خارج از منطقه همچون روسيه و كشورهاي اروپايي نيز مي‌توانند در اين رابطه نقش موثري برعهده بگيرند.

در اين تلاش ديپلماتيك گفته شده ايالات‌متحده امريكا بايد به دو پرسش اساسي پاسخ دهد كه چگونه مي‌خواهد اولويت‌ها و اميدهايش براي دستيابي به اهداف موردنظر را با يكديگر تطبيق دهد. اولين موضوع چگونگي شكل دادن به ابتكارات جديد منطقه‌اي براي توافق با ايران پيرامون موضوع هسته‌اي خواهد بود. از طريق يك رويكرد مرحله‌بندي شده كه پيشرفت هسته‌اي و مقابله با چالش‌هاي منطقه‌اي را در طول زمان ممكن مي‌كند. ايالات‌متحده بلافاصله يك ديپلماسي هسته‌اي با ايران را شكل مي‌دهد و با كشورهاي 1+5 و ايران براي رسيدن به يك توافق هسته‌اي وارد گفت‌وگو مي‌شود و به‌طور همزمان و موازي نيز با شركاي منطقه‌اي خود از يك مسير منطقه‌اي حمايت خواهند كرد.

دومين پرسش مهم به اين مساله مرتبط است كه چگونه مي‌توان بلندپروازي‌هاي ديپلماتيك را با كاستن از حضور نظامي امريكا مرتبط كرد. واشنگتن در اين زمينه كار سختي را در پيش دارد.

يافتن يك مسير سازنده با ايران ضروري است. تصميم ترامپ براي از ميان بردن توافق هسته‌اي و كشانده شدن ايران و امريكا به لبه پرتگاه جنگ، حضور نظامي امريكا در منطقه را بيش از پيش ضمانت كرده است مخصوصا با خلأ ديپلماتيك و لنگ‌زدني كه در وزارت خارجه امريكا مشاهده مي‌كنيم.

دولت بعدي بايد موضوعاتي از قبيل احياي ديپلماسي هسته‌اي، كاهش تنش‌هاي منطقه‌اي، ترتيبات جديد منطقه‌اي و مديريت چالش‌ها با ايران با حفظ نيروهاي كمتري در منطقه را مورد آزمايش قرار دهد.

رويكرد ترامپ نشان داده كه استقرار نيروها نمي‌تواند جايگزين مناسبي براي ديپلماسي باشد، اما دولت بعدي حتي با كاستن از نظاميان، يك بازدارندگي نظامي قابل اعتماد را به عنوان پشتوانه ديپلماسي حفظ خواهد كرد.

در حالي كه رقابت و عدم اعتماد ميان كشورهاي خاورميانه عميق شده و تلاش‌هاي اخير نيز شكست خورده است، دلايل متعددي براي طرح اين پرسش وجود دارد كه آيا تلاش براي جذب شركاي منطقه‌اي به اين ديپلماسي بلندپروازانه مي‌تواند موفقيت‌آميز باشد؟

اقدامات ايران فراتر از حد مورد پذيرش امريكا و كشورهاي عربي منطقه رفته است و همين موضوع ممكن است رييس‌جمهور انتخاب شده در سال 2020 را (نسبت به ايران) سختگير كند.

هم ايران و هم عربستان‌سعودي انگيزه‌هايي براي ادامه روند موجود دارند، چراكه اين مساله از يك‌سو سرمايه‌گذاري امريكا براي حضور در خليج‌فارس و حفاظت از اقتصاد منطقه را تضمين مي‌كند و از سوي ديگر از طريق ايجاد تهديدات خارجي به قدرت ايران مشروعيت مي‌بخشد. ضمن اينكه اين مساله (خصومت با عربستان و ادامه حضور امريكا در منطقه) تهديد اسراييل از سوي ايران و گروه‌هاي نيابتي آن در لبنان، عراق و سوريه و گروه‌هاي تندروي فلسطيني در غزه را به قوت خود باقي خواهد گذاشت.

دلايل زيادي براي اولويت دادن به ابتكارات منطقه‌اي وجود دارد. تحريم‌هاي جديد امريكا عليه ايران اقتصاد ايران را تحت‌تاثير قرار داده و نارضايتي‌هاي داخلي را افزايش داده است و سقوط قيمت نفت نيز اين چالش‌ها را تعميق بخشيده است.

براي عربستان‌سعودي و شركاي منطقه‌اي آن، زياده‌خواهي‌هاي ترامپ تاثيرات روشن و واضحي به همراه خواهد داشت. بعد از فروكش كردن علاقه وافر ميان عربستان، امارات و امريكا اكنون رهبران عربستان و امارات متحده عربي به اين نكته واقف شده‌اند كه هيچ راه‌حل خارجي براي مشكلات وجود ندارد. چه از جانب نئومحافظه‌كاران در زمان بوش و چه اكنون از جانب ترامپ. در واقع پس از حملات ايران به پالايشگاه‌هاي عربستان، رياض و ابوظبي متوجه شده‌اند كه ترامپ در رويكرد تهاجمي خود نسبت به ايران هيچ علاقه‌اي به دفاع از مرزهاي اين دو كشور ندارد و آنها را در برابر موشك‌ها، پهپادها و تهديدات غيرمتعارف ايران تنها گذاشته است.

عربستان‌سعودي و امارات متحده عربي در حال
باز كردن كانال‌هايي به منظور كاستن از تنش‌ها با ايران هستند كه اين مساله مي‌تواند به ايجاد مسيرهاي گسترده‌تر ديپلماتيك بين آنها و ايران منجر شود. مقامات اماراتي ديدارهايي رسمي از ايران داشته‌اند و عربستان‌سعودي نيز اقدامات آرام‌تر و بي‌سروصداتري را انجام داده است. هرچند كه ترامپ از چنين تلاش‌هايي استقبال نمي‌كند، اما رييس‌جمهور جديد امريكا باتوجه به ضروري بودن حمايت امريكا از كشورهاي خليج‌فارس مي‌تواند به اين گفت‌وگوها وارد شود.

رهبران عربستان مي‌دانند كه وجهه آنها در واشنگتن به دنبال قتل جمال خاشقجي و جنگ يمن خدشه‌دار شده است. كشورهاي خليج‌فارس ممكن است به عنوان يك راه جايگزين به سمت روسيه يا چين متمايل شوند؛ اما واقعيتي كه نمي‌توان ناديده گرفت، اين است كه هيچ‌يك از آنها جايگزين‌هاي مناسبي براي همكاري‌هاي امنيتي و اطلاعاتي با امريكا نخواهد بود.

هرچند كه بن سلمان به خاطر مدرنيزه كردن اقتصاد عربستان روابطش را با چين گسترش خواهد داد، اما او به‌طور خاصي خواهان شدت بخشيدن به روابط خود با امريكاست. رييس‌جمهور جديد امريكا از اين اشتياق عربستان به روابط با امريكا مي‌تواند براي فشار آوردن به رياض براي كاستن از تنش‌ها با ايران و در نتيجه دادن زمان به عربستان براي تعقيب اهداف اقتصادي خود استفاده كند.

موضوع مهم اين است كه براي كاستن از نگراني كشورهاي خليج‌فارس آنها بايد بخشي از هرگونه تلاش ديپلماتيك باشند و حتي در صورت عقب‌نشيني نظامي امريكا و تعقيب يك مسير ديپلماتيك با ايران، واشنگتن ‌بايد به اين كشورها نشان دهد كه در كمك به آنها براي دفاع از خود كاملا جديت به خرج خواهد داد. ايالات‌متحده همچنين مي‌تواند متحدان اروپايي خود را براي ورود به تلاش‌هاي چندجانبه به منظور تامين امنيت آبراه‌هاي دريايي تحت فشار قرار دهد.

 

رييس‌جمهور بعدي

خاورميانه همچنان از طريق تروريسم، گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي و مهاجرت منبع مهمي براي ايجاد تحولات اساسي فراتر از مرزهاي خود است، حتي در صورت پايان گرفتن جنگ افغانستان و در پيش گرفته شدن يك مسير جديد با ايران فرصت تازه‌اي براي استقرار مجدد نيروهاي امريكايي در منطقه به وجود مي‌آيد. يك حضور حداقلي مي‌تواند از بروز بحران‌هايي كه به بازگشت گسترده‌تر امريكا منجر مي‌شود، جلوگيري كند.

دستيابي به يك توافق بزرگ ديپلماتيك بين ايران و رياض براي حل مشكلات في‌مابين تقريبا به همان اندازه خيالي است كه يك راه‌حل صرف نظامي غيرواقعي است. حتي كارآمدترين ديپلماسي منطقه‌اي نيز قادر به حل رقابت‌هاي منطقه‌اي از سرزمين‌هاي فلسطين گرفته تا لبنان و عراق نخواهد بود. به منظور حل جنگ‌هاي بي‌ثبات‌كننده ميان بخش‌هاي رقيب در درون جهان سني و چالش‌هاي حكومتي گسترده كه معضلات امنيتي منطقه را تشديد كرده نياز به يك راه‌حل سياسي ديگر است. كاهش تنش‌ها ميان ايران و كشورهاي خليج‌فارس تنها مي‌تواند يك تاثير كمكي داشته باشد.

برنامه‌هاي امريكا در خاورميانه با واقعيت‌هايي در منطقه روبه‌رو است؛ از القاعده و يازده سپتامبر در طول رياست‌جمهوري جورج بوش گرفته تا برآمدن داعش كه اميدهاي اوباما براي رهايي امريكا از جنگ‌هاي خاورميانه را تضعيف كرد يا درك ناقص ترامپ راجع به تسليم شدن و فروپاشي ايران به دنبال تحريم‌هاي جديد.

با وجود تقويت نيروهاي نظامي امريكا در خليج‌فارس، بحران هسته‌اي و حمايت ايران از شبه‌نظاميان، رييس‌جمهور جديد ايالات‌متحده در سال 2022 ممكن است هنوز يك فرصت داشته باشد. اقدامات ترامپ ممكن است نهايتا تصميم‌سازان در واشنگتن را به مقابله با محدوديت‌هاي رويكرد فعلي مجبور كند، چراكه درك اين موضوع خيلي سخت نيست كه باقي ماندن نامحدود ايالات‌متحده در جنگ با ايران موضوعي عاقلانه نخواهد بود. با اين حال و با تمام آنچه گفته شد اين به آن معنا نيست كه امريكا مي‌تواند، مي‌خواهد يا بايد منطقه را ترك كند بلكه بايد روي ديپلماسي متمركز شود كه كاهش حضور نظامي را فراهم كند ضمن اينكه از منافع مهم منطقه‌اي امريكا نيز محافظت به عمل آيد.


تاكنون بحث راجع به ديپلماسي منطقه‌اي بر اين نقطه متمركز شده است كه ايران و امريكا چطور مي‌توانند توافق هسته‌اي را در زمان رياست‌جمهوري يك رييس‌جمهور دموكرات احيا كنند. رهايي يافتن از يك برخورد در پرونده هسته‌اي هم ضروري و هم نيازمند فوريت است، اما اين تنها كار ديپلماتيكي كه امريكا بايد انجام دهد نيست، بلكه لازم است كه يك گفت‌وگوي منطقه‌اي با كمك ساير اعضاي شوراي امنيت ملل متحد به منظور كاستن از تنش‌ها و ايجاد مسيرهاي جديدي كه به اعتمادسازي ختم مي‌شود، ايجاد شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون