• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4669 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۶ خرداد

گفت ‌و گوي «اعتماد» با مسوول منطقه حفاظت شده خاييز و شرح اتفاقاتي كه در آتش‌سوزي‌هاي اخير در خاييز رخ داد

سراب اطفاي حريق در زاگرس

فرناز حيدري

هدايت‌ا... ديد‌بان، مسوول منطقه حفاظت شده خاييز واقع در مرز استان‌هاي كهگيلويه و بويراحمد و خوزستان را از سال ۹۴ مي‌شناسم. آن زمان فيلم‌هاي رويارويي او با شكارچي متخلف در صدر اخبار محيط زيست قرار داشت. اين محيط‌بان شجاع رودرروي شكارچي متخلف در كنار يك آبشخور ايستاده و گفته بود:«خونسرد باش. چون قرار نيست ما كسي را بكشيم. اسلحه‌ات را زمين بگذار و تسليم شو.» البته بعدها فرصتي پيش آمد و در تهران هم ايشان را ملاقات كردم. يكي از جدي‌ترين و مسووليت‌پذيرترين محيط‌باناني است كه مي‌شناسم؛ نه ‌تنها بي‌باك است و رودرروي شكارچي متخلف مسلح مي‌ايستد بلكه در زمان آتش‌سوزي‌هاي زاگرس در منطقه خاييز هم پيشاپيش همه با دست خالي وارد كارزار شده است. آنچه در ادامه مي‌خوانيد، شرح كامل گفت‌وگوي روزنامه اعتماد با ايشان است.

 

آنچه بر سر خاييز آمد را همه شنيده‌ايم اما يك بار هم به عنوان كسي كه اين منطقه را مي‌شناسيد و روايت آتش‌سوزي در خاييز را از زبان شما بشنويم؟

باغبان‌هاي اطراف منطقه، روز پنجشنبه ۸ خرداد به من اطلاع دادند كه آتشي سمت چاه ريگك روشن است. از آنها پرسيدم كه آتش سمت ارتفاعات خاييز است؟ پاسخ دادند كه نه فاصله دارد. جايي كه گفتند، بياباني تقريبا خالي از سكنه است بنابراين من همان زمان با چند نفر از بومي‌هاي اطراف تماس گرفتم. وقتي به همراه همكار محيط‌بانم خود را به آنجا رسانديم، متوجه شديم كه آتش به عمد ايجاد شده و با منطقه حفاظت شده هم حدود ۲ كيلومتر فاصله دارد.

چطور متوجه شديد كه آتش‌سوزي عمدي است؟

مدرسه‌اي در آن محل است كه متروكه است. هيچ خانه و امكاناتي در اطراف اين مدرسه نيست البته پايين‌تر چند كومه هست اما در مجموع منطقه متروكه است. مدرسه يك اتاق با دو كلاس كوچك دارد و حدود ۷ الي ۸ سال است كه يك دامدار در اين مدرسه اتراق مي‌كند. اين دامدار در فصل زمستان به سمت بهبهان كه هوا گرم است، مي‌آيد و در مدرسه مي‌ماند اما تابستان‌ها به سمت سرحدات يعني مناطق سردسير بالاي دهدشت(بين ياسوج و دهدشت) كوچ مي‌كند. بررسي‌هاي ما و صحبت با محلي‌ها نشان داد كه اين دامدار گويا با دامدار ديگري كه اتفاقا از بستگانش بوده بر سر اقامت در مدرسه به مشكل برمي‌خورند به نحوي كه گويا كارشان به شكايت هم مي‌رسد. در روز حادثه حدود ساعت ۳ الي ۴ عصر، عده‌اي از بومي‌ها موتورسيكلتي را مي‌بينند كه صورتش را پوشانده و از جاده خاكي پشت مدرسه رد مي‌شده و پشت سر موتور هم آتش بلند بوده. پشت مدرسه همه تپه ماهور است و آتش از آنجا به سرعت به جاهاي ديگر سرايت مي‌كند.

در منطقه شما چند محيط‌بان هستند و در زمان حادثه چه تعداد از آنها براي امداد اعزام شدند؟

متاسفانه ما به اندازه‌اي كمبود نيرو داريم كه در حال حاضر پاسگاه‌هاي محيط‌باني را يك نفره مي‌گردانيم يعني محيط‌بان ما فقط مي‌تواند از پاسگاهش محافظت كند نه از منطقه‌ حفاظت شده‌اي كه از شكارچي متخلف گرفته تا دامدار براي آن مشكل‌تراشي مي‌كنند.

آمار محيط‌بان ما به‌ شدت در حال سقوط است. در رشته كوه خاييز هم واقعا كمبود محيط‌بان داريم. همه اينها در حالي است كه منطقه حفاظت شده خاييز يك زيستگاه بسيار غني است كه آمار 2 هزار كل و بز را دارد. خاييز زيستگاه پلنگ، كاراكال، گربه وحشي و انواع پرندگان شكاري است كه بدون نيروي محيط‌باني نمي‌توان از آن حفاظت كرد.

شب اول كه آتش‌سوزي رخ داد، من و محيط‌بانم تنهاي تنها و بدون هيچ امكاناتي بوديم. ساعت 11:30 شب بود كه مسوول منابع طبيعي آقاي ستار جلالي با تعدادي نيرو به ما ملحق شدند. آنها يك آتشكوب معمولي داشتند كه در آن شرايط به ‌رغم تلاش‌ها جوابگو نبود. مهندس اسدا... هاشمي، مديركل سازمان محيط زيست كهگيلويه و بويراحمد هم با نيروهاي كمكي از ياسوج براي كمك به ما آمدند.

هيات كوهنوردي بهبهان نيز از همان آغاز همراه ما بودند و اولين دمنده را آنها آوردند. حدود ۱۰۰ الي ۱۵۰ نفر نيرو را فقط هيات كوهنوردي بهبهان آورد به ‌طوري كه هر گروه ۷ الي ۸ نفره با خود يك دمنده و آب‌پاش داشت. كمك‌هاي هيات كوهنوردي بهبهان بسيار ارزشمند بود به قدري كه من اشك در چشمانم جمع شد و با ديدن اين همه عشق از آنها نيرو گرفتم. البته شهردار بهبهان هم يك دمنده و آقاي احمد بحري(نذر طبيعت) هم دو دمنده براي ما ارسال كردند.

گفتيد كه آتش اوليه با منطقه حفاظت شده، فاصله داشت؟

بله آتش با منطقه حفاظت شده ما حدود ۲ كيلومتر فاصله داشت. من و محيط‌بان منطقه تنها بوديم. آتش هم در حال زبانه كشيدن بود و ما هيچ گونه امكاناتي براي جلوگيري از سرايت آتش‌سوزي در اختيار نداشتيم، بنابراين شروع كرديم به تماس گرفتن با جاهاي مختلف كه براي كمك به ما اقدام كنند. زماني كه منابع طبيعي را مطلع كرديم، آتش ديگر به منطقه حفاظت شده رسيده بود. اين اواخر ما بارندگي بسيار خوبي را در خاييز شاهد بوديم و پوشش گياهي علفي هم به اندازه‌اي بود كه وقتي آتش به منطقه حفاظت شده رسيد، درست مانند بنزين شعله‌ كشيد و مهارناپذير بود.

گويا همكار شما هم به ‌شدت زخمي شده است؟

شب اول وقتي آتش به صخره‌ها رسيد، همكار محيط‌بان من آقاي علي آتش‌دان از پاسگاه خاييز حين خاموش كردن آتش ناگهان از بالاي صخره‌ها به پايين افتاد و لابه‌لاي درختان بلوط گير كرد. خدا خيلي به ايشان رحم كرد چون زير پاي همكارم يك پرتگاه ۳۰ متري بود و گير افتادنش در لابه‌لاي شاخه‌هاي بلوط‌ كمك كرد كه به پرتگاه سقوط نكند. من با بچه‌هاي منابع طبيعي رفتيم و ۳ يا ۴ نفري از لابه‌لاي درخت بيرونش آورديم. بدنش كوفتگي شديد و زخم داشت اما خوشبختانه الان خوب است. ما آن شب ساعت ۲ بامداد تسليم شديم و فقط نظاره‌گر آتش شديم. به همه كساني كه آنجا بودند، گفتم كه ديگر جلوتر نرويد چون آتش به لب صخره‌ و پرتگاه خورده و خطرناك است.

مسووليت حفاظت از منطقه با كدام استان است، كهگيلويه و بويراحمد يا خوزستان؟

رشته كوه خاييز ۲۲ هزار هكتار است و منطقه حفاظت شده آن بين دو استان كهگيلويه و بويراحمد(شهرستان دهدشت) و خوزستان(شهرستان بهبهان) واقع شده است. بخش اعظم منطقه حفاظت شده در شهرستان بهبهان است اما براي يكپارچگي حفاظت از آن، مسووليت حفاظت آن به استان كهگيلويه و بويراحمد واگذار شده است. يگان حفاظت محيط زيست آن هم به شهرستان دهدشت مربوط است. من مسوول منطقه حفاظت شده هستم و آقاي روح ا... عزيزي مسوول شهرستان دهدشت هستند كه من و ايشان در زمان حادثه مرتب با يكديگر در تماس بوديم. البته همان‌ روز آتش ناگهان به ارتفاعات كشيده شد و من به آقاي عزيزي گفتم كه بايد از ضلع شمالي وارد شوند اما خط طولي آتش خيلي وسيع بود و به سرعت بخش اعظم منطقه را فرا گرفت.

آتش‌سوزي چند روز در منطقه حفاظت شده خاييز ادامه داشت؟

۴ يا ۵ روز مستمر ما آتش‌سوزي داشتيم. آتش‌سوزي از تنگ كهريگك شروع شد و تا تنگ علمدار كه يكي از بهترين زيستگاه‌هاي حيات وحش است، رسيد. خوشبختانه تنگ علمدار خيلي آسيب نديد و تنها بخشي از آن آسيب ديد. روز اول كه نيمه شب به خاطر سقوط همكارم و رسيدن آتش به صخره‌ها متوقف شديم اما فرداي آن روز يعني جمعه هم باز به همين منوال بود. نيروهاي مردمي جمعه به ما رسيدند و هوا آنقدر گرم بود كه اگر مي‌خواستيم يك كوله ‌برداريم و خودمان را به آتش برسانيم ‌بايد ۳ ساعت كوهنوردي انجام مي‌داديم و هر چقدر هم كه آب با خود حمل مي‌كرديم قطعا در طول راه مصرف شده بود.

بعد هلي‌كوپتر با پيگيري‌هاي مداوم فرماندار بهبهان آمد اما مشكل باز هم حل نشد. بنا بود كه هلي‌كوپتر روز شنبه صبح به ما برسد اما فكر مي‌كنم كه ساعت ۵ و خورده‌اي عصر بود كه رسيد تا نيروها را هلي‌برد كند. با كاپيتان صحبت كردم كه چند نفر را مي‌توانيد با خود حمل كنيد؟ ايشان گفتند ۸ نفر، خوشبختانه نيروي زيادي از هيات‌هاي كوهنوردي، منابع طبيعي، بسيج، سپاه و هلال احمر جمع شده بود و من به سرعت تعدادي را روانه كردم. نيروهاي سپاه در منطقه بسيار ورزيده و عالي بودند و به همين دليل آنها اول اعزام شدند. اما در نوبت دوم وقتي ۸ نفر بعدي را سوار هلي‌كوپتر كرديم، كاپيتان گفت كه اين آخرين سرويس من است.

ما تصورمان بر اين بود كه هلي‌كوپتر را آن شب خواهيم داشت، با هماهنگي شهردار بهبهان بولدوزر و گريدر آورده و باند براي هلي‌كوپتر ساخته بوديم اما رفتن هلي‌كوپتر دست ما را باز هم خالي كرد. آن زمان نيروهاي محيط زيست هم در ضلع شمالي جمع شده بودند. شهردار و فرماندار بهبهان هم واقعيتش هر كاري از دستشان برمي‌آمد، انجام دادند اما خدا شاهد است كه دست همه ما خالي بود.

تنگ علمدار از زيستگاه‌هاي بكر در منطقه شماست، وضعيت در اين منطقه چطور بود؟

تنگ علمدار جزو مناطق امن حفاظت شده است، توپوگرافي بسيار خارق‌العاده‌اي دارد و زيستگاه پلنگ است. از نظر پوشش گياهي پوشيده از درختان بلوط، بنه، بادام و انجير وحشي است. آتش تا حدودي به اين منطقه هم رسيد اما شانسي كه آورديم اين بود كه تنگ علمدار مانند تنگ شيخ و جاهاي ديگر نبود. مناطقي مانند تنگ شيخ، صخره‌اي هستند اما تنگ علمدار دسترسي آسان‌تر دارد و ما تمام نيروها را آنجا مستقر كرديم تا اينكه هلي‌كوپتر آب‌پاش آمد.

البته آب پاشيدن از بالا تاثير چنداني نداشت چون نيروهايي كه در بالادست مستقر بودند، مي‌گفتند به حدي دماي محيط بالا بوده كه آب پودر مي‌شده و تاثيري روي آتشي كه ۷ الي ۸ متر زبانه كشيده بود، نداشت. باد هم در منطقه خيلي شديد بود. در اين منطقه ما غروب، صبح، ميانه‌ روز معمولا باد داريم و همين امر در تشديد آتش قطعا موثر بوده است.

آتش را در همان تنگ علمدار مهار كرديد؟

بله در تنگ علمدار توانستيم تا حدودي جلوي آتش را بگيريم. آتش را ساعت ۵ صبح در آنجا مهار كرديم اما ظهر دوباره شعله‌ور شد چون خيلي از درخت‌ها مي‌سوختند و باد كه مي‌وزيد، جرقه‌اي را برمي‌داشت و دورتر را شعله‌ور مي‌كرد. يكشنبه شب بود كه آتش را كلا مهار كرديم، فرماندار هم آمدند و منطقه را با هم بازديد كرديم. البته هنوز هم ما نيروي آماده‌باش آنجا داريم ولي خوشبختانه آتش خاموش شده.

همكاري مردم چگونه بود؟

من نزديك ۲۰ سال است كه در اين منطقه هستم و آتش‌سوزي هم در اين منطقه ديده‌ام. روز اول كه آتش‌سوزي شروع شد، وقتي از بهبهان نگاه مي‌كرديم، كوه يك تكه آتش بود يعني از ۴۰ كيلومتري شعله‌هاي آتش مشخص بود. در اين آتش‌سوزي اخير تمام مردم بهبهان و حومه يعني هر كس از منطقه هر كاري كه توانست، انجام داد.

من خودم به ياد خاطرات روزهاي اول جنگ تحميلي افتاده بودم كه مردم هر كمكي از دستش‌شان برمي‌آمد، انجام مي‌دادند. تمام مردم آمده بودند، يكي غذا و ساندويچ مي‌آورد، يكي آب معدني مي‌آورد، يكي شربت درست مي‌كرد و مي‌آورد. همه اينها باعث پشت‌گرمي ما بود يعني خدا شاهد است وقتي شما مي‌بينيد كه مردم چه ارزشي براي طبيعت قائل هستند، غرق شوق و شعف مي‌شويد.

همه ما براي نجات خاييز تلاش كرديم، مديون مردم و مسوولان شهرستان بهبهان از بخشدار و فرماندار گرفته تا مردم عادي و هيات‌هاي كوهنوردي هستيم. هيات‌ كوهنوردي بهبهان همان روز اول ۱۰ الي ۱۵ دستگاه دمنده خريدند و هر اكيپ ۸ نفره‌اي كه آنها با هماهنگي ما اعزام مي‌كردند، دستگاه دمنده و آتش‌كوب همراهش بود.

نيروهاي منابع طبيعي هم از استان اكيپي فرستاده بود كه دستگاه دمنده داشتند و خيلي زحمت كشيدند، محيط زيست كهگيلويه و بويراحمد تجهيزاتي براي مناطق شمالي ارسال كرد اما اگر ما اين تجهيزات يا حداقل نصف آن را از همان روز اول در اختيار داشتيم قطعا اين همه فاجعه به بار نمي‌آمد.

گويا عده‌اي هم براي نجات حيات وحش آمده بودند؟

يكي از دردهاي ما در آن روزها همين مساله بود كه خاييز در حال سوختن بود اما عده‌اي سودجو به مردم شماره حساب مي‌دادند كه براي نجات حيات وحش مصدوم پول واريز كنند در حالي كه حيات وحش سوخته و زخمي اصلا وجود نداشت.

تمام اكيپ‌هايي كه با هماهنگي ما اعزام شدند را مامور كرديم كه با موبايل از هر پرنده يا خزنده‌اي كه سوخته يا زخمي شده، فيلم و عكس بگيرند. خود من پا به پاي بچه‌ها بودم و ما هيچ چهارپاي سوخته‌اي نديديم نه كل و بز نه گربه‌سان نه حتي سنجاب. تنها تعدادي لانه كبك و تيهو را ديديم كه خراب شده بودند چون فصل تخم‌گذاري‌شان بوده و تعدادي هم مار و عقرب سوخته بودند.

جاي تاسف است عده‌اي به اصطلاح دامپزشك هم آمده بودند كه حتي آگاهي درستي از وضعيت منطقه ما و حيات وحش آن نداشتند. واقعيتش اين كارهاي نمايشي و سودجويانه نه ‌تنها كمكي به ما نكرد بلكه درد ما را هم دوچندان كرد.

متاسفانه اغلب شنيده مي‌شود كه اكثر پاسگاه‌هاي محيط‌باني تجهيزات كافي براي مهار آتش‌سوزي ندارند و همين امر شايد يكي از نقاط ضعفي است كه سازمان محيط زيست بايد جدي‌تر بگيرد.

من جاهاي ديگر را نمي‌دانم اما پاسگاه ما هيچ‌گونه امكانات براي اطفاي حريق ندارد. ما براي نگهداري پاسگاه‌ها و انجام كار روزمره‌مان به سختي در تلاش هستيم. ضلع شمالي منطقه و تنگ تكاب الان فقط دو محيط‌بان دارد، من به عنوان مسوول منطقه، ضلع شمالي و ضلع جنوبي را بايد خودم سركشي كنم. يك پاسگاه با دو محيط‌بان داريم كه ۵ روز را يك محيط‌بان و ۵ روز را يك محيط‌بان ديگر گشت است، شما فرض كنيد كه تيراندازي رخ دهد، قرار است كه ما چطور از منطقه حفاظت كنيم؟ متخلف‌ها هم كه معمولا كمتر از ۳ نفر نمي‌آيند چون نگران امنيت جاني خودشان هستند. پس اگر درگيري رخ دهد، خدا خودش بايد نگهدار ما باشد.

من تا الان دو بار تير خورده‌ام، يك ‌بار نزديك بوده كه من را در كانكس محيط‌باني ساعت ۲ نيمه شب زنده زنده آتش بزنند. همه درد ما اين است كه اين اتفاقات ظرف چند روز فراموش مي‌شود. حرف فقط بودن دمنده و آتش‌كوب نيست، ما اگر بولدوزري در اختيار داشتيم، قسمت‌هايي را از خيلي وقت پيش آتش‌بر مي‌زديم. چنانچه حدود ۲۷ سال پيش سازمان برق در تنگ علمدار جاده‌اي كشيد كه بتواند سيم‌هاي برق فشار قوي را براي كهگيلويه و بويراحمد رد كند، اين جاده در آتش‌سوزي اخير ناجي ما شد چون سرعت آتش را كم كرد و نيروهاي مردمي توانستند به سرعت به منطقه آتش‌سوزي در تنگ علمدار برسند.

پاسگاه محيط‌باني ما با جايي كه آتش‌سوزي رخ داده ۱۴ يا ۱۵ كيلومتر فاصله دارد يعني درست در جايي كه آتش‌سوزي رخ داد ما ‌بايد پاسگاه و محيط‌بان مي‌داشتيم. طبق چارت سازمان محيط زيست هر هزار هكتار ‌بايد يك محيط‌بان داشته باشد. تازه در جاهايي مانند رشته كوه خاييز كه صعب‌العبور است بايد نيرو بيشتر هم باشد اما ما به جاي ۲۰ محيط‌بان در خاييز سرجمع ۷ الي ۸ محيط‌بان داريم كه از اين ۷ الي ۸ نفر ۴ نفر بالاي ۲۷ سال خدمت هستند. يكي قلبش را عمل كرده، يكي تصادف كرده و گردنش شكسته و با اين حساب نيروي فعال ما فقط ۳ نفر است.

من و دو محيط‌بان قرار است كه چگونه آتشي با اين وسعت را مهار كنيم؟ نيروهاي كمك ما از خوزستان و ياسوج آمدند. درست است كه مسوولان منطقه خيلي كمك كردند اما دست ما در حفاظت از محيط‌زيست خاييز واقعا خالي است. خاييز سوخت چون ما نيرو و امكانات كافي در محيط‌باني نداشتيم. 


مدرسه‌اي در آن محل است كه متروكه است. اين دامدار در فصل زمستان به سمت بهبهان كه هوا گرم است، مي‌آيد و در مدرسه مي‌ماند اما تابستان‌ها به سمت سرحدات يعني مناطق سردسير بالاي دهدشت كوچ مي‌كند. بررسي‌هاي ما و صحبت با محلي‌ها نشان داد كه اين دامدار گويا با دامدار ديگري كه اتفاقا از بستگانش بوده بر سر اقامت در مدرسه به مشكل برمي‌خورند به نحوي كه گويا كارشان به شكايت هم مي‌رسد. در روز حادثه حدود ساعت ۳ الي ۴ عصر، عده‌اي از بومي‌ها موتورسيكلتي را مي‌بينند كه صورتش را پوشانده و از جاده خاكي پشت مدرسه رد مي‌شده و پشت سر موتور هم آتش بلند بوده.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون