• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4677 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۷ تير

بعد از 30 سال، انتظار هواداران به پايان رسيد

ليورپول قهرمان شد

علي ولي‌اللهي

 

30 سال بعد از آخرين باري كه آلن هانسن جام پريميرليگ را بالاي سر برد، 30 سال بعد از اينكه كني داگليش تيمش را با 79 امتياز قهرمان انگلستان كرد، 30 سال بعد از اينكه طرفداران ليورپول ياد گرفتند خودشان را با جمله «ايشالله فصل بعد» دلگرم كنند؛ بالاخره يكي از آن فصل بعدها از راه رسيد و قرمزهاي بندر مرسي‌سايد موفق شدند طلسم‌شكني كنند. بامداد جمعه به وقت تهران شاگردان يورگن كلوپ به واسطه پيروزي چلسي و منچسترسيتي و در فاصله 7 هفته تا پايان رقابت‌ها عنوان قهرماني‌اش را مسجل كرد. حالا آنها قهرمان هستند. 
خيلي از هواداراني كه سال 1990 در جشن قهرماني تيم محبوب‌شان شركت كرده بودند، حالا زنده نيستند. خيلي از آنها از كودكي به جواني و برخي ديگر از جواني به ميانسالي و پيري رسيده‌اند. آنها در اين 30 سال مربيان و بازيكنان زيادي را ديدند كه با روياي قهرمان كردن تيم محبوب‌شان در ليگ به ورزشگاه آنفيلد پا گذاشتند. مرداني كه هميشه در برآورده كردن آن رويا ناكام ماندند و بعد از مدتي بندر را ترك كردند. 9 مربي در اين مدت روي نيمكت ليورپولي‌ها نشستند. از گريم سونس و جرارد هوليه تا رافائل بنيتز و برندان راجرز. خيلي از اين مربيان تيم را تا آستانه قهرماني در ليگ پيش بردند. برخي از اين مربيان در فتح ساير جام‌ها نظير ليگ قهرمانان يا FA Cup موفق ظاهر شدند. اما رسيدن به جام قهرماني ليگ آن‌قدر محال شده بود كه تصورات خرافي جاي تحليل‌هاي فوتبالي را گرفت. وقتي كاپيتان استيون جرارد، اسطوره ليورپولي‌ها در فصلي كه آنها با راجرز در آستانه كسب قهرماني قرار گرفته بودند «سُر خورد» و تيم قهرماني را از دست داد، اين ديدگاه‌ها قوي‌تر شدند. آنهايي كه از گذشته روز به روز و لحظه به لحظه وضعيت تيم را در خاطرشان ثبت كرده بودند به اين نتيجه رسيدند كه طلسمي در كار است. 
8 اكتبر 2015 اما روز خاصي براي مردم ليورپول بود. خاص بودن آن روز را آنها امروز مي‌فهمند. روزي كه مردي آلماني با ريش و عينك و كلاه آفتاب‌گير نيمكت قرمزهاي پرافتخار اما طلسم‌شده را به دست گرفت. كسي كه با خودش شور و هيجان را به شهر آورد. آن مرد از سنتي مي‌آمد كه فلسفه و عقل‌گرايي در آن حرف اول و آخر را مي‌زد. از كشوري كه به فيلسوف‌هايش مشهور است. او هيچ دركي از طلسم و خرافه و «نمي‌شود» نداشت. آمده بود كه بشود. آمده بود تا نسلي از بازيكنان را پرورش دهد كه ناممكن‌ها را ممكن كنند. اما يورگن كلوپ سرمربي سابق دورتموند در حالي وارد ليورپول شد كه بدبيني‌ها به اوج خودش رسيده بود. با اين حال كلوپ در نخستين كنفرانس خبري‌اش خيلي خونسرد برخورد كرد و در حالي كه دو بار خودش را «آقاي معمولي» خطاب كرد كه نقيضه‌اي بر لقب ژوزه مورينيو به عنوان «آقاي خاص» بود، به اين نكته اشاره كرد كه كارش رساندن ليورپول به جام در طول يك برنامه 4 ساله است. او روز اول قول قهرماني در فصل بعد را نداد. او واقع‌گرايانه از يك پروسه طولاني‌مدت حرف زد.  تغييرات در سبك بازي ليورپول با آمدن كلوپ مشهود بود. نحوه بازي تيم و وارد شدن بازيكنان جديد به تيم و ليست‌هاي خروجي همگي نشان از يك ديدگاه بلندمدت داشت. پوست‌اندازي ليورپولي‌ها از خط دروازه آغاز و به نوك حمله رسيد. تيم با كلوپ پيشرفت كرد. از رتبه هشتم جدول در فصل 16-2015 رسيد به دو بار كسب رتبه چهارم در فصول 2017 و 2018. در اين بين آنها يك فينال ليگ قهرمانان را هم تجربه كردند كه با شكست مقابل رئال مادريد همراه شد. سبك بازي جذاب قرمزها با حضور ستاره‌هايي نظير صلاح و مانه و فن‌دايك و آليسون و آرنولد و رابرتسون در برابر جام نبردن كلوپ يك تناقض بزرگ براي هواداران ايجاد كرده بود. احساساتي بودن سرمربي تيم در كنار تاكتيك‌هاي رياضي‌گونه‌اش به اين تناقض دامن مي‌زد. تاكيد رسانه‌ها روي بازنده بودن كلوپ در فينال‌هاي بزرگ اين سوال را به وجود آورد كه آيا اين مربي مي‌تواند آن قدم نهايي كه مي‌تواند منجر به قهرماني شود را بردارد يا خير؟ 
اين سوال وجود داشت تا شروع فصل 19-2018. ليورپول در اين فصل يك تيم كاملا جا افتاده به نظر مي‌رسيد كه مي‌تواند رويايي بزرگ را تبديل به واقعيت كند. آنها عالي كار مي‌كردند. در ليگ و ليگ قهرمانان تواما رقباي‌شان را يكي پس از ديگري پشت سر مي‌گذاشتند. با اين حال منچسترسيتي و گوارديولا هم همپاي آنها مي‌تاختند. يك رقابت نفس‌گير كه تا هفته پاياني ليگ به طول انجاميد. نتيجه باوركردني نبود. ليورپول 97 امتياز به دست آورد و تنها يك باخت در طول 38 هفته در كارنامه‌اش به ثبت رسيد اما باز هم قهرمان نشد! سيتيزن‌ها با 98 امتياز جام را به خانه بردند. قهرمان نشدن ليورپول در اين فصل رويايي خيلي عجيب بود. مخصوصا وقتي اتفاقات تاثيرگذار را كنار هم قرار مي‌داديم. چيزهايي نظير پيش بودن آنها در طول فصل با فاصله 10 امتيازي، توپي كه مانه در بازي مستقيم ليورپول و منچسترسيتي راهي دروازه حريف كرد و تنها چند اينچ براي گل شدن كم آورد و شوت عجيب كمپاني، مداقع سيتي، در بازي هفته ماقبل پاياني مقابل لستر كه گوارديولا و تيمش را از تساوي و سقوط به رده دوم نجات داد. ليورپول فاتح ليگ قهرمانان اروپا شد و اين يك پيروزي بزرگ براي آنها به حساب مي‌آمد اما جاي جام پريمير ليگ را نمي‌گرفت؛ كما اينكه آنها با بنيتز هم به اين عنوان رسيده بودند. خيلي‌ها فصل قبل وقتي ليورپول با آن شرايط قهرمان نشد، تاكيد كردند قهرماني ليگ طلسم شده است. 
سخت است آدم همه تلاشش را بكند و بهترينش را به نمايش بگذارد اما به آنچه مي‌خواهد نرسد. سخت‌تر از آن دوباره برخاستن و تلاش كردن است. در اين راه نااميدي و يأس بيشترين فشار را وارد مي‌كند و اين سوال را به وجود مي‌آورد كه چه تضميني هست اين‌بار نتيجه به دست بيايد؟ در مورد خاص ليورپول تبديل شدن اين تيم به سوژه خنده و شوخي رسانه‌ها و طرفداران تيم‌هاي حريف هم مزيد بر علت شد تا ديگر كسي شانسي براي آنها قائل نباشد. اما يورگن كلوپ آلماني گوشش به اين حرف‌ها بدهكار نبود. اسكلت تيم را حفظ كرد و فصل جديد را هم با قدرت استارت زد. بردها يكي پس از ديگري از راه رسيد. ليورپول در اين فصل چنان بي‌رحمانه رقبا را از پيش رو برمي‌داشت كه در مقطعي از فصل همه پذيرفتند آن فصلي كه ليورپولي‌ها 30 سال منتظرش بودند از راه رسيده است. كلوپ و شاگردانش با 29 بازي و 82 امتياز و فاصله بيش از 20 امتيازي با تيم دوم صدرنشين بلامنازع ليگ بودند و تنها 6 امتياز تا قهرماني فاصله داشتند. ديگر هيچ چيز نمي‌توانست جلوي آنها را بگيرد. بازيكنان ليورپول اگر در همه بازي‌ها به‌طور متناوب سر مي‌خوردند يا همه بازيكنان حريف مي‌توانستند آن شوت عجيب كمپاني را تكرار كنند هم ليورپول قهرمان مي‌شد. اما چه كسي فكرش را مي‌كرد شيوع يك بيماري ويروسي جهان را به تعطيلي بكشاند و در استاديوم‌هاي فوتبال را ببندد؟ اين ديگر واقعا غير قابل پيش‌بيني‌ترين اتفاقي بود كه رخ دادنش مي‌توانست قهرماني ليورپول را تحت‌الشعاع قرار دهد. هواداران اين تيم از خودشان مي‌پرسيدند چرا حالا؟ اين نبردي نابرابر با بدشانسي محض بود. جنگيدن با نيرويي فرابشري كه اراده‌اش چيز ديگري غير از قهرماني ليورپول بود. 
بعد از تعطيلي مسابقات بحث‌هاي زيادي در مورد امكان برگزاري مجدد رقابت‌ها مطرح شد. برخي‌ها تاكيد داشتند امكان شروع ليگ وجود ندارد و بايد آن را تعطيل كنيم و به فكر فصل بعد بيفتيم. اين بدان معنا بود كه طلسم قهرمان نشدن ليورپول، بيخيال اتفاقات فوتبالي و دست به دامان طبيعت شده است. كلوپ همان موقع در واكنش به احتمال تعطيلي ليگ باز هم نشان داد عقل‌گرايي‌اش به همه‌چيز مي‌چربد. او گفت اگر اين كار باعث سلامت انسان‌ها مي‌شود، بايد رقابت‌ها را تعطيل كرد. با اين حال بعد از گذشت بيش از 100 روز برزخ‌وار كه مطمئنا از آن 30 سال سخت‌تر گذشت ليگ برتر انگليس آغاز شد. ليورپول در آغاز مجدد مسابقات ابتدا مقابل همشهري‌اش به تساوي بدون گل رسيد و بعد با چهار گل كريستال پالاس را شكست داد. نزديك‌ترين رقيب آنها نيز با دو برد كارش را آغاز كرد و نشان داد قرار است تا جايي كه ممكن است ليورپولي‌ها را اذيب كند. اما بامداد جمعه به وقت تهران چلسي در زمين خودش موفق شد منچسترسيتي را در يك بازي جذاب دو بر يك شكست دهد. با اين نتيجه ساعت انتظار صفر شد.
چشمان پر اشك مرد آلماني كه بالاخره توانست احساساتش را كامل بيرون بريزد، مردمي كه بي‌ترس از كرونا به خيابان‌هاي ليورپول آمدند تا جشن قهرماني تيم‌شان را برگزار كنند، ستاره‌هاي دنياي ورزش نظير ليرون جيمز كه در شبكه‌هاي اجتماعي غوغا به پا كردند، فوتبالي‌هايي كه سوژه‌هاي بامزه از قهرماني ليورپول بيرون مي‌كشيدند، همه و همه به يك تصوير منتهي مي‌شد؛ چيزي شبيه به معجزه: ليورپول در كنار جام قهرماني. پرافتخارترين تيم ليگ انگلستان كه 30سال در انتظار جام قهرماني ماند حالا به رويايش رسيده است. شايد نتوان هيچ‌وقت با قطعيت گفت كه طلسمي در كار بوده يا نه؟ اما مي‌توان گفت كه آقاي معمولي و شاگردانش حالا نسلي هستند كه در نقطه عطف تاريخ ايستاده‌اند. در كنار هواداراني كه جمله «تو هرگز تنها قدم نخواهي زد» را معنا كرده‌اند.

 


8 اكتبر 2015 اما روز خاصي براي مردم ليورپول بود. خاص بودن آن روز را آنها امروز مي‌فهمند. روزي كه مردي آلماني با ريش و عينك و كلاه آفتاب‌گير نيمكت قرمزهاي پرافتخار اما طلسم‌شده را به دست گرفت. كسي كه با خودش شور و هيجان را به شهر آورد. آن مرد از سنتي مي‌آمد كه فلسفه و عقل‌گرايي در آن حرف اول و آخر را مي‌زد. از كشوري كه به فيلسوف‌هايش مشهور است. او هيچ دركي از طلسم و خرافه و «نمي‌شود» نداشت. آمده بود كه بشود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون