• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4677 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۷ تير

39 سال پس از 7 تير 1360

كلاهي تكنسين برق كه كارهاي فني حزب را هم به عهده داشت، مسوول برگزاري جلسات حزب بود. او توانسته بود خودش را در ميان نيروهاي حزب‌اللهي و انقلابي خوب جا بيندازد و خود را يك نيروي مومن و متعهد معرفي كند. يكي از همكاران سابق كلاهي در حزب، پيوستن او به حزب را چنين به ياد مي‌آورد: «نمي‌دانم چه طور با حزب آشنا شده بود و چه كسي او را به آنجا آورده بود، اما در ظاهر پسر فرز و زرنگي بود و خيلي جدي هم در كارها ظاهر مي‌شد. اصلا به همين دليل هم بود كه شايد در حزب جاگير شده بود و اعتماد افراد را به خود جلب كرده بود. آن زمان در حزب آن قدر جو صميميت و دوستي بود كه كسي به كسي ديگر بدگماني و ترديد نداشت».
كلاهي نفوذي سازمان منافقين در حزب تمام تلاش خود را مي‌كرد تا افراد بيشتري را به محل برگزاري نشست اعضاي حزب جمهوري بكشاند. كلاهي چون مسوول دعوت بود، مسوولان بيشتري از نظام و به ويژه كساني كه در حزب جمهوري و خط امام بودند را براي جلسه هفتم تير دعوت مي‌كند. كلاهي از صبح به بسياري از مسوولان تلفن زده بود كه حتما امشب بياييد، چون آقاي بهشتي مي‌خواهند مسائل بسيار مهمي را بيان كنند. جلسه امشب خيلي مهم است، حتما تشريف بياوريد. وي حتي به بعضي‌ها گفته بود كه اگر مهمان هم داريد، مي‌توانيد با خود بياوريد. شايد حدود 200 نفر را دعوت كرده بود. 
يكي از اعضاي برجسته حزب به ياد مي‌آورد شب حادثه، كلاهي بسيار فعال بود و سعي مي‌كرد افراد بيشتري به داخل سالن وارد شوند. وي دو، سه بار به من مراجعه كرد كه چرا به داخل سالن نمي‌رويد و همه منتظر هستند. من به علت كاري كه داشتم و در اتاقم مشغول بودم و به سالن نرفتم.» آن شب براي نخستين بار بر پشت‌بام حزب نگهبان گذاشته بودند. حتي شهيد بهشتي كه در نظم زبانزد بود، به توصيه محافظان به نيم ساعت تاخير در جلسه عصر حاضر شده بود. شهيدان محمد رواقي، جواد اسد‌الله‌زاده و مهدي امين‌زاده به اتفاق آقاي هدايت‌زاده در حياط حزب مشغول صحبت درباره ترور آيت‌الله خامنه‌اي بودند. در اين هنگام كلاهي كه در راهروي سالن ايستاده بود و به عنوان مسوول انتظامات و تشريفات، كارت‌هاي ورودي را كنترل مي‌كرد با عجله فراوان آمد و از آنها خواست تا بدون تاخير وارد سالن بشوند. او فرصت چنداني نداشت. وقتي از حضور شخصيت‌‌هاي اصلي در سالن مطمئن شد، تصميم گرفت حزب را ترك كند. چراغ‌هاي حياط حزب يك بار خاموش و روشن مي‌شود. 
عليرضا نادعلي كه از اعضاي حزب جمهوري بود، آخرين لحظاتي كه كلاهي را ديده اين گونه توصيف مي‌كند: «كلاهي به بچه‌ها مي‌گويد كه [براي پذيرايي جلسه] من مي‌روم بستني بخرم. يكي از بچه‌ها خواست با او برود. گفت: «نه، خودم مي‌روم.» خب معمولا مواقعي كه من بودم چند بار با شهيد ترابي، يا كلاهي خبيث يا بچه‌هاي ديگر مي‌رفتيم و مي‌خريديم. همين آقاي محمد خليلي مجلس، آن شب مسوول شيفت نگهباني دم در حزب بود. ايشان مي‌گفت: «چند بار موتورش را خاموش كرد كه ما توجه‌مان جلب شد. چون هميشه با يك بار موتورش روشن مي‌شد و مي‌رفت، چندين بار هي روشن مي‌شد، خاموش مي‌كرد. فكر كنم هول شده بود. نمي‌توانست درست شروع به حركت كند. ترس و خوف شديدي داشت. محل را قبل از انفجار ترك كرد.»
بي‌ترديد نفوذ كلاهي در مراكز رسمي نه اولين مورد آن بوده و قطعا آخرين نمونه آن نيز نيست. نفوذ را مي‌توان رابطه ميان عناصري دانست كه به موجب آن دشمني، رقيبش را وادار مي‌كند تا به طريقي كه خواست اوست، عمل كند. تهديد و تطميع از جمله مصاديقي است كه به كمك نقاط ضعف در افكار، ساختار يا رفتار حريف، سبب نفوذ دشمن مي‌شود، اغوا، اجبار، اقناع و فشار از ديگر اشكال نفوذ هستند كه در موقعيت‌هاي مختلف به كار دشمن مي‌آيد. استفاده دشمنان ايران به ويژه امريكا و رژيم صهيونيستي از ابزار نفوذ در ساختارهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، علمي و ديگر بخش‌هاي كشور از خطراتي است كه هميشه امام خميني و رهبري انقلاب نسبت به آن به مسوولان و مردم هشدار داده و خواستار هوشياري آنان در اين خصوص شده‌اند. امام درباره نفوذ هشدار مي‌دهند: «استكبار وقتي كه از نابودي مطلق، روحانيت و حوزه‌ها مايوس شد، دو راه براي ضربه زدن انتخاب نمود؛ يكي راه ارعاب و زور و ديگري راه خدعه و نفوذ. وقتي حربه ارعاب و تهديد چندان كارگر نشد، راه‌هاي نفوذ تقويت گرديد. (صحيفه نور، جلد 21 ص 278) 
توجه به مساله نفوذ قطعا بايد دائمي و مستمر باشد و نبايد مورد غفلت مسوولين و فراموشي تاريخي مردم باشد، چراكه گذشت زمان حساسيت نسل‌ها را كم مي‌كند و نسل حاضر به اندازه لازم بر اهميت آن واقف نيستند و يكي از دلايل آن، تبيين نشدن چنين موضوع پراهميتي است. جريان‌شناسي سياسي سال‌هاي اخير به خصوص بعد از انقلاب نيز پر است از وقايعي كه دانستن آنها مي‌تواند در فهم و شناخت بسياري از اتفافات و بازيگران اين عرصه، مهم و موثر تلقي شود. موارد متعددي نيز از نفوذهاي موفق در اين ساليان وجود دارد كه كمتر كسي شنيده يا كمتر كسي به جزييات مي‌تواند در باره آن صحبت كند.
دانستن از نفوذ و مصاديق آن نه تنها بر مسوولان و سياستمداران كشور ضروري است، بلكه درك حساسيت‌هاي مساله نفوذ و مصاديق براي مردم، حياتي است. يكي ديگر از مواردي كه دشمن درپي نفوذ دنبال مي‌كند ايجاد خطاي محاسباتي در مسوولان و تغيير آرايش جريان خود در مقابله با دشمن است. تاريخ ايران بعد از انقلاب پر است از مصاديقي كه دشمن با نفوذ و طراحي خاص توانسته به كمك عواملش با حذف فيزيكي، فرد و گروهي يا با ايجاد خطاي محاسباتي در مسير انقلاب تغيير ايجاد كند.
برخي نفوذي‌ها ساليان متمادي در يك مسير قرار مي‌گيرند تا در نهايت ضربه كاري و اساسي خود را وارد كنند كه اين امر در نظام ايران نيز مي‌تواند مصاديقي داشته باشد كه البته يافتن اين نفوذي‌ها و درك چنين نفوذي قطعا كار اهل فن است. كاشفان البته در اين مسير دچار كمبود هوشمندي لازم و مصلحت‌انديشي مي‌شوند. شايد در دهه‌هاي ابتدايي انقلاب نفوذ شخصي و فردي در درجه اول اهميت بوده ولي در ساليان اخير اين نفوذ جاي خود را به نفوذ فكري و اقتصادي داده است. در اينكه مراكز تصميم‌سازي به عنوان مركز توليد فكر و مراكز توزيع فكر و راهبردهاي كلان و مهم در كشور، طعمه غيرقابل گذشتي در نفوذ دشمن به شمار مي‌آيند، ترديدي نيست. هدف اصلي از نفوذ در مراكز تصميم‌سازي و تصميم‌گيري، به صورت كلي مقابله با روح انقلابي‌گري در ايران اسلامي است. مادامي كه اين روحيه و تفكر بر اين دستگاه‌ها حاكم باشد، خود اين روحيه حساسيت مقابله با نفوذي را بالا مي‌برد و احتمال اثربخشي عناصر نفوذ را تا حد زيادي كم خواهد كرد.
انقلاب اسلامي به عنوان يك پديده نوظهور، قاعدتا نتوانست در ابتدا در مقابل نقشه دشمن، برنامه‌ريزي و مقابله كند و در مواقعي در نبردهايي اطلاعاتي - امنيتي از دشمنان چند مليتي و ابرقدرت خود جا ماند. اما در ادامه با انسجام فكري و فيزيكي نيروهاي انقلاب و هدايت دستگاه‌هاي مسوول در اين حوزه توانست موفقيت‌هايي كسب كند. در جريان نفوذ در انقلاب اسلامي نقش اول را سرويس‌هاي اطلاعاتي بيگانه در دست دارند. امريكا با همدستي با ديگر سرويس‌هاي متحد خود توانست در معادلات سياسي و فرهنگي بسيار موثرتر از ديگر رقيبان باشد. سپس نوبت به سرويس اطلاعاتي «كا.گ.ب» رسيد كه با نفوذ در حزب توده و سپس در بعضي از مراكز توانست اطلاعات مهمي را به دست آورد. قطعا اين دو، رقيب ديرينه هم بودند، اما منافع آنها در رقابتي تنگاتنگ بود. اين وظايف مسوولان است كه با هوشياري و شناخت كامل از روش‌هاي پيچيده اين دستگاه‌هاي اطلاعات از دام‌هاي متعددي كه در سر راه قرار دارد عبور كرده و انقلاب اسلامي را از گردنه‌هاي هولناك نجات دهند. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون