• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4694 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۶ تير

روايتي به‌مناسبت زادروز ناصر تقوايي

كاغذ بي‌خط، ناخدا خورشيد و دايي‌جان

شاهپور عظيمي

در هر بزرگداشت و پاسداشتي كه براي يك هنرمند برگزار مي‌شود، آنچه بيش از هر نوع اطلاعات زندگينامه‌اي اهميت دارد، آثاري است كه آن هنرمند آفريده و 
در دسترس عموم مخاطبان قرار داده است. سال‌ها كه بگذرد و آن هنرمند چه در ميان مخاطبان و طرفدارانش باشد يا نباشد آنچه از خودش به يادگار گذاشته، محكي است براي نقب زدن به كار او و اين شايد بهترين شكل بزرگداشت يك هنرمند باشد. در عرصه سينما نيز چنين است و هر بار كه در تقويم‌ها به سالروز تولد يك فيلمساز مي‌رسيم آنچه بيش از هر امر ديگري مي‌تواند گويا باشد، پرداختن به آثار آن فيلمساز است. در تيرماه امسال ناصر تقوايي فيلمساز جنوبي 79 ساله شد و چه بهتر به جاي آنكه در باب 18 سال فيلم نساختن او حرف بزنم و دلايل ريز و درشتي را قطار كنم كه باعث چنين غفلتي ازسوي آنهايي شده كه صاحب سرمايه‌اند و نخواسته‌اند و نتوانسته‌اند سراغ ناصر تقوايي بروند تا بتواند فيلم‌هايش را بسازد، ترجيح دادم به برخي آثار ماندگار او بپردازم كه هنوز و بعد از ساليان درازي كه از ساخت آنها مي‌گذرد، همچنان ورد زبان و ذهن سينمادوستان بوده‌اند.
واقعا چه اتفاقي مي‌افتد كه يك فيلم سينمايي در زمان نمايش عمومي مورد توجه قرار نمي‌گيرد و سپس آهسته و پيوسته و به‌تدريج، توجه مخاطبان را به خود جلب مي‌كند و جذابيت‌هايش يكي بعد از ديگري مورد توجه قرار مي‌گيرد؟ در سينماي جهان فيلمي مانند سرگيجه را سراغ داريم كه در زمان نمايش عمومي چندان موردتوجه قرار نگرفت، اما بعد‌ها به مهم‌ترين فيلم منتقدان جهان بدل شد. يكي از نمونه‌هايي كه در سينماي ايران بي‌درنگ به ذهن مي‌رسد، ناخدا خورشيد است؛ فيلمي كه بسياري در نمايش جشنواره فجر اعتقاد داشتند يكي از پرفروش‌ترين آثار سينماي ايران خواهد شد، اما در نمايش عمومي‌اش چنين اتفاقي رخ نداد و مي‌شود گفت كه حتي با شكست تجاري نيز روبه‌رو شد. تقوايي آثاري مانند آرامش در حضور ديگران، نفرين و ناخدا خورشيد را براساس داستان‌هاي نوشته ديگران ساخته است. ناخدا خورشيد او را همان هري مورگان ارنست همينگوي ساخت كه هوارد هاوكس نيز فيلمي از آن ساخته است. او به همينگوي گفته بود كه مي‌خواهد يكي از بدترين آثارش را به فيلم برگرداند. هاوكس مي‌گويد كه همينگوي آنچنان از اين نسخه سينمايي بدش آمده بود كه تا 6 ماه با او قهر كرده بود.
تقوايي، هري مورگان را به ناخدا خورشيد، فلوريدا را به جزيره‌اي دور افتاده و يكي از مشتريان ثروتمند هري كه طلب او را نداده به خواجه ماجد بدل كرد كه باعث و باني لو رفتن ناخدا خورشيد مي‌شود و همين ناخدا را به قاچاق آدم مي‌كشاند. تقوايي مهاجران غيرقانوني چيني را كه از كوبا به فلوريدا مي‌آيند به چند نفري تبديل مي‌كند كه در ترور حسنعلي منصور دخالت داشته‌اند و چند انقلابي كوبايي را كه از بانكي سرقت كرده‌اند به تبعيدي‌ها بدل و دستيار هري را به ملول بدل مي‌كند. تقوايي در گفتاري در خانه هنرمندان به نكته مهم ساختاري در ادبيات و سينما اشاره مي‌كند كه به نظر مي‌رسد در برگردان داشتن و نداشتن بسيار مهم است. او مي‌گويد هر داستاني در يك مكان مي‌گذرد و هيچ داستاني در خلأ رخ نمي‌دهد. مكان جغرافيايي كه تقوايي براي ناخدا خورشيد انتخاب مي‌كند، جايي است كه به قول يكي از تبعيدي‌ها «ته دنيا» است. جايي كه همه نوع آدمي در آن زندگي مي‌كند: از ناخدا تا خواجه ماجد كه يكي نماد فقر و نداري است و ديگري با وجود نقص مادرزادي‌اش نماد ثروت و مكنت است. تبعيدي‌هايي كه به خاطر شرارت به اين جزيره تبعيد شده‌اند. مستر فرهان، يك واسطه كه اين‌بار آمده تا آدم جابه‌جا كند، ملول وردست ناخدا كه تجديد فراش كرده، گاهي دمي به خمره مي‌زند و به جن اعتقاد دارد. اين ته دنياي برساخته تقوايي مانند بختك بر سينه ساكنانش سنگيني مي‌كند و دنياي تنگ و تار آنها را تيره‌تر و تنگ‌تر مي‌سازد. ناخدا نمي‌تواند از اينجا بگريزد حتي با اينكه «بمبك» را دارد، لنجي كه مي‌تواند او و همسر و دخترانش را از اين جهنم در ببرد اما انگار او اسير اين مكان است و نمي‌تواند از آن بگريزد. تبعيدي‌ها مايلند به هر ترتيبي كه شده از اين جهنم بگريزند، اما نه دست خالي بلكه با تباني با دستيار خيانتكار خواجه ماجد، به دنبال مرواريد‌هاي گرانبهاي او هستند. آنها حاضرند براي گريختن از طلسم اين جزيره كه آنها را زمينگير كرده دست به هر جنايتي بزنند. اين جزيره انگار مستر فرهان را نيز به درون خودش كشيده است تا اينجا قتلگاه او نيز بشود. مفهوم جزيره در فيلم تقوايي معنايي استعاري نيز يافته است. جزيره جايي است تك افتاده كه راه به هيچ جا ندارد مگر از طريق دريا و قايق كه هميشه در دسترس نيستند. گاهي دريا قهرش مي‌گيرد و قايق‌ها را در كام مي‌كشد.
تقوايي تلاش مي‌كند كه تنها و تنها به داستان و كنش داستاني وابسته نباشد. براي همين براي تك‌تك شخصيت‌هاي فيلمش، رخداد‌هايي پيش‌بيني كرده تا فيلم او تنها يك اثر «اكشن» جلوه نكند. اين شايد يكي از بارز‌ترين دلايل شكست تجاري ناخدا خورشيد نيز باشد. تماشاگران آن دوران چندان حوصله نداشتند كه وارد جهان شخصيت‌هاي فيلم شوند، اما تقوايي كه به پسند تماشاگران فكر نكرده و به دنبال خلق شبكه داستان و شخصيت‌ها و ارتباط آنها با جغرافياي عيني و ذهني داستان و جزيره بوده، به تمامي اين ابعاد فكر كرده است.
در مجموعه دايي‌جان ناپلئون نيز مكاني كه رخداد‌ها در آن اتفاق مي‌افتند اهميتي بنيادين دارد: خانه. تقريبا تمامي حوادث در آن خانه بزرگ و قديمي رخ مي‌دهد. شخصيت‌ها وارد آن مي‌شوند. مهماني در آنجا برگزار مي‌شود. جز چند سكانس كوتاه، تقريبا تمامي داستان در اين جغرافيا مي‌گذرد. نقطه ثقل داستان خانه‌اي است كه هم مي‌تواند همه را زير يك سقف جمع كند و هم باعث شود كه دايي جان و آقا جون سعيد به جان هم بيفتند. اگرچه از نظر ساختاري تجمع شخصيت‌ها در يك مكان مي‌تواند كار را براي كارگردان راحت كند، اما تقوايي ترجيح مي‌دهد از اين توفيق اجباري به گونه‌اي استفاده كند كه تحميلي به ‌نظر نرسد. به اين ترتيب آن خانه بزرگ به نمونه كوچك شده‌اي از يك جامعه بدل مي‌شود كه چونان شاهدي خاموش، نظاره‌گر آدم‌هايي است كه تنها كاري كه دارند، سرك كشيدن به زندگي فاميل‌شان است و پرداختن به مسائلي كه از نظر آنها بسيار مهم است، اما در واقع پشيزي نمي‌ارزند.
مفهوم خانه در كاغذ‌ بي‌خط نيز بنيادين است. به قول رويا رويايي اينجا جايي است كه بايد تمامي مشكلات ميان زنان و مردان حل بشود كه اگر نشود، اين معضلات به سطح جامعه نشت مي‌كنند. تقوايي بار ديگر از مكاني سربسته استفاده مي‌كند كه نامش مترادف با همه ‌چيز زندگي آدم‌هاست: خانه. مكاني كه مي‌تواند نمونه مينياتوري از جامعه‌اي باشد كه زن‌ها روز‌ها مي‌شويند و مي‌سايند و مي‌پزند و مرد‌ها شب‌ها به خانه مي‌‌آيند، آرامش و سكوت را حق خود مي‌دانند چون اين آنها هستند كه سركار مي‌روند و پول در مي‌‌آورند، پس حق دارند بدانند اين پول‌ها چگونه هزينه مي‌شود و اگر در اين ميان يك زن تصميم بگيرد مثل شوهرش شب‌هايش را لازم داشته باشد و بخواهد در تنهايي و در شب چيزي روي كاغذ بي‌خط بنويسد، بحران آغاز مي‌شود. 
كاغذ بي‌خط نيز مانند ناخدا خورشيد آنچنان كه بايد در نمايش عمومي قدر نديد و اين به تقوايي و فيلمش ربطي ندارد، چراكه سال‌ها بعد تكه‌تكه‌هاي فيلم در فضاهاي مجازي دست به دست شد و مورد توجه قرار گرفت. ناصر تقوايي مانند هنرمنداني كه همواره جلو‌تر از مخاطبانش حركت كرده و توانسته‌اند دقايق و حقايقي را ثبت كنند كه قدر و قيمت آنها بعدها اثبات شوند، در آثارش به جزيياتي اشاره مي‌كند كه در نگاه نخست حتي از ديد تيز‌ترين چشم‌ها نيز پنهان مي‌ماند و شايد زمان بايد بگذرد تا بدانيم او در آثارش چه ارمغان‌هايي براي ماها تدارك ديده است.

 


واقعا چه اتفاقي مي‌افتد كه يك فيلم سينمايي در زمان نمايش عمومي مورد توجه قرار نمي‌گيرد و سپس آهسته و پيوسته و به تدريج، توجه مخاطبان را به خود جلب مي‌كند و جذابيت‌هايش يكي بعد از ديگري مورد توجه قرار مي‌گيرد؟ در سينماي جهان فيلمي مانند سرگيجه را سراغ داريم كه در زمان نمايش عمومي چندان مورد توجه قرار نگرفت، اما بعد‌ها به مهم‌ترين فيلم منتقدان جهان بدل شد. يكي از نمونه‌هايي كه در سينماي ايران بي‌درنگ به ذهن مي‌رسد، ناخدا خورشيد است. فيلمي كه بسياري در نمايش جشنواره فجر اعتقاد داشتند يكي از پرفروش‌ترين آثار سينماي ايران خواهد شد، اما در نمايش عمومي‌اش چنين اتفاقي رخ نداد و مي‌شود گفت كه حتي با شكست تجاري نيز روبه‌رو شد. او آثاري مانند آرامش در حضور ديگران، نفرين و ناخدا خورشيد را بر اساس داستان‌هاي نوشته ديگران ساخته است. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون