• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4722 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۹ مرداد

نگاهي به جريان‌هاي اساسي روشنفكري ايراني

چگونه ايرانيان را هوشيار كنيم؟

عبدالرسول خليلي

ايران در سير تاريخ معاصر خود با 3 جريان اساسي روشنفكري روبه‌رو بوده است: جريان سنت‌گرايي ناب، جريان طرفداران مدرنيسم غربي و جريان تلفيقي سنت و مدرنيسم غربي. هر چند بومي‌گرايان فرهنگي چپ، راست و مدرن غرب‌نواز را هم مي‌توان به آنها افزود كه در كنار آن جريان‌ها مطرح شده و اكثرا مدل‌هاي غربي به‌ويژه انديشه‌هاي ديالكتيكي هگل را در تحليل و بررسي‌هاي تاريخي خود مورد استفاده قرار داده يا مي‌دهند.

 

فراتر از نگرش تك‌بعدي

در تحليل جريان فكري ايران معاصر روشنفكران زيادي هستند كه در حال حاضر افق ديد آنها هگل و انديشه‌هاي او مدل‌هاي تاريخي خطي است. تحجري يك بعدي از آن‌رو كه او را فيلسوف مدرنيته مي‌دانند و چشم عقل او را فعليت آزادي و دولت مدرن بر مي‌شمارند. اين انديشمندان، اكثرا مدل‌هاي سياسي جديد را كه حسب موضوع مي‌توانند به مثابه ظرف، مظروف‌هاي قديمي را نو كنند، ناديده مي‌گيرند. رهيافت‌هاي گوناگوني مانند نظريه‌هاي هنجاري، نهادي، تحليل رفتاري، نظريه انتقادي مكتب فرانكفورت، نظريه انتخاب عقلاني، فمينيسم، نظريه تحليل گفتمان، تحليل گفتماني جهاني شدن، پيشرفت‌گرايي و تحليل گفتمان انتقادي، نظريه گفتمان ارنستو لاكلا و شانتال موفه به مثابه ابزاري در فهم و تبيين پديده‌هاي سياسي در تبيين جامعه معاصر و مدل‌هاي گوناگون هستند كه مي‌توان انديشه‌هاي گذشته را با آنها به‌روز كرد، يعني مظروف‌هاي تاريخ سياسي گذشته را از طريق اين نظريه‌ها به شكل امروزي درآورد و آنها را تحليل كرد. مسائل روش‌شناختي مختلفي از جمله تحليل‌هاي كيفي، كمي، مقايسه‌اي، ساختار و كارگزار، روش اسكينر كه تركيبي از گرايش‌هاي متن محور و زمينه محور در نظريه‌هاي هرمنوتيكي است و در عرصه انديشه‌هاي سياسي كاربرد دارد، روش منطق بازسازي شده اسپريگنز، روش پنهانكاري اشتراوس، روش‌هاي مختلف هرمنوتيكي نيز از روش‌هاي تعيين‌كننده‌اند، همچنين نظريه‌هاي دولت مانند نخبه‌گرايي، كثرت‌گرايي و تقاربي كه در نظريه‌هاي دولت وجود دارد، همگي مي‌توانند به نوبه خود، قابليت‌هاي جديدي را به ويژه پس از چرخش پسامدرن به منزله مدل‌هاي مناسبي براي توسعه تحليل‌هاي سياسي پيش روي محققان علوم سياسي قرار داده تا كاربرد آنها به لحاظ نظري مورد‌نظر قرار گيرند. البته تبارشناسي نيچه‌اي فوكويي نيز اين دامنه را براي توجه به گسست‌هاي تاريخي و نه صرفا خطي كه در تحليل‌هاي هگلي و انديشه‌هاي كلاسيك موردتوجه قرار مي‌گيرد، وسعت مي‌بخشد.

ملاحظه ايران در سير تاريخ معاصر را مي‌توان با چهار جريان اساسي مرتبط دانست كه در ذيل آنها روشنفكران بومي، مدرن، پسامدرن و غيره معلوم مي‌شوند:

1) جريان طرفداران مدرنيته غربي يا جريان غرب‌گرايان نعل به نعل: ‌

اين جريان از آغاز تاكنون با آميزه‌اي از حيرت و حسرت توام بوده است. غرب‌گرايي به مثابه نوعي فرهنگ سياسي نزد انديشمندان عصر قاجار و پهلوي، جامعه را به سمت الگوهاي فرهنگي و سياسي، اجتماعي غرب سوق داده است. نكته مهم آن است كه شكست نظام سياسي قاجار و شبه‌مدرنيسم پهلوي را نمي‌توان بطلان مدرنيسم در ايران تلقي كرد. هرچند تا پيش از آن تا دوره صفويه ارتباطي با غرب كم و بيش وجود نداشت تا مشخص كند كه ما چقدر با غرب فاصله داريم. به واقع شايد براي اولين‌بار در سال 1226 هجري قمري كه برنامه‌هاي نوگرايانه عباس ميرزا درمورد فرستادن دانشجو به اروپا آغاز شد، همه با اين پيش‌فرض صورت گرفت كه تمسك به مدنيت، علوم و فنون فرنگي مي‌تواند ايران را به كاروان تمدن جديد رهنمون كند. او خود در اين باره به «پير امده اميلين پروب ژوبر» فرستاده ناپلئون مي‌گويد: نمي‌دانم اين‌ چه قدرتي است كه شما اروپايي‌ها را بر ما مسلط كرده چيست؟ و موجب ضعف ما و ترقي شما چيست؟ اجنبي حرف بزن؟ بگو من چه بايد بكنم كه ايرانيان را هوشيار كنم.

البته شكست حكومتي كه براساس شبه‌مدرنيسم قرار گرفت به آن معنا نيست كه اكنون بايد يا مي‌توان ايدئولوژي مدرنيسم را نفي كرد يا كنار گذاشت، هرچند از سوي ديگر پيروزي گرايش‌هاي ضد مدرنيستي را هم نمي‌توان به معني نفي و بطلان مدرنيسم و پيامدهاي مدرنيته در ايران تصور كرد. واقعيت اين است كه مخالفت عليه مدرنيسم و ابعاد سياسي و فرهنگي و انساني آن را نمي‌توان از منظر عدم نياز و فارغ از مدرنيسم به منزله بيان حرف‌هاي ميان تهي درباره توسعه سياسي مطرح كرد تا بتوان آن را طبيعي جلوه داد. غرب‌زدگي نوعي غرب‌گرايي نعل به نعل است كه به شكل حاد و مفرط، اقتباس از غرب را به‌طور لجام‌گسيخته و نه از روي تشخيص دنبال مي‌كند.

در حال حاضر، عده‌اي از روشنفكران هگلي و آنهايي كه از ماركسيسم به ماكس وبر رسيده‌اند يا برخي سرمقاله‌نويسان تاريخي كه نقش دنباله‌رو آنها را بازي مي‌كنند، از روي عناد با نوگرايي ديني با جهالت و غرض‌ورزي جريان داعش را به تشيع صفوي در ايران ربط مي‌دهند و از شاه عباس طرفداري مي‌كنند! شاه عباس و دربارياني كه يك اعدامي را به مدت سه روز بر تخت شاهي مي‌نشانند تا قضاگردان جان شاه عباس شود. آنها با حملات خود به جلال آل‌احمد و دكتر علي شريعتي به دنبال انتقام از مخالفان غرب‌گرايي در ايرانند تا آمال و آرزوهاي نهفته خود را با نشر ديدگاه‌هاي اشتباه به سرانجام دنبال كنند. افرادي كه پس از دوم خرداد 76 با نوشته‌هاي خود عليه هاشمي‌رفسنجاني، به شهرت رسيدند و عاقبت به او بازگشتند.

اينها به واقع بيان غير واقعيت‌ها را در تاريخ معاصر رواج دادند. به گفته آل‌احمد، اينان در اين نگرش احساس رقابت با غرب را فراموش شده مي‌بينند و به جاي آن احساس درماندگي، بي‌لياقتي، عبوديت نسبت به غرب و الگوهاي آن را جايگزين شده مي‌دانند كه عامل بدبختي به حساب مي‌آمد. شريعتي نيز مي‌گويد اين روشنفكر‌هاي متجدد فرنگي‌مآب كوچك‌ترين تاثيري روي توده‌هاي مردم مسلمان ندارند، براي همين هم هست كه عوامل ارتجاعي به آنها كاري ندارند. از انديشمندان اين جريان مي‌توان به ميرزاملكم خان ناظم‌الدوله، تئوريسين و بارزترين پدر چهره جريان غرب‌زدگي اشاره كرد كه علاوه بر اخذ تكنولوژي و صنعت، پذيرش و اقتباس نظام ارزشي و پيروي بي‌قيد و شرط از غرب و اقتباس فرهنگي آنها را دنبال مي‌كرد. او به همراه طالبوف از اولين كساني بودند كه جهت تحصيل به اروپا اعزام شدند تا از فناوري آنها براي كشور بهره‌مند شوند. ميرزا فتحعلي آخوندزاده، ميرزايوسف‌خان مستشارالدوله، ميرزا عبدالرحيم طالبوف تبريزي، ميرزا عبدالحسين معروف به ميرزاآقاخان كرماني و عمده بومي‌گرايان فرهنگي غرب‌نواز راست، چپ و مدرن كيش براي پيوند به جريان غرب‌گرايي بودند. از جمله اين جريان فكري بايد به سيد‌حسن تقي‌زاده اشاره كرد كه بر آن بود صنعت كشور، پيشرفت علمي، آزادي سياسي و عقيده، رشد فرهنگي و آموزشي از راه اخذ بلاشرط آداب و عادات فرنگ و دستور عمل قرار دادن اين شعار كه «ايران بايد ظاهر و باطنا، جسما و روحا فرنگي‌مآب شود و بس.» تقي‌زاده كه در تحريض و تشويق، نارنجك تسليم به غرب را بي‌پروا انداخت، بعدها به خطاي خود پي برد و ديدگاه‌هاي خود را تعديل و تصحيح كرد. او تحت تاثير آخوندزاده در ابتدا براي تسهيل آموزش سريع عامه مانند تركيه تغيير خط فارسي به لاتين را دنبال كرد كه بعدها رسما تغيير عقيده داد.

2) جريان سنت‌گرايي ناب يا جريان معتقد به رد مطلق غرب و تجدد:

در اين جريان دو گرايش و رويكرد سنتي و متجددين وجود دارند. سنت‌گراها معتقدند كه راه‌حل معضلات ايران تنها با تكيه بر رهيافت‌هاي سنتي ممكن است و هرگونه الگوگيري از راه و رسم زندگي غربي‌ها نه تنها مشكلي را حل نمي‌كند، بلكه بر مشكلات مي‌افزايد. از رساله شيخ و شوخ كه در آن راه‌حل غرب‌گرايي شديد مورد انتقاد قرار گرفته و از غرب‌گرايان به نام‌هايي چون شوخ، تمسخر پيشه، بي‌سواد و مقلد ياد شده تا احمد فرديد، سيدحسن نصر، رضا داوري‌اردكاني و حتي بيژن عبدالكريمي از جمله منتقدان جهان غربند. آنها بر‌خلاف سنت‌گرايان بدگماني مانند علي ابوالحسني منذر كه سعي مي‌كنند با نگاهي مأيوس همه‌ چيز را به استعمار و فراماسونري ربط دهند و حتي پيشينه رشد، رشديه، ارشاد، ارشاد‌كننده و انتخاب ارشاد را براي حسينيه ارشاد و ارشاد ملي را براي وزارت ارشاد بعد از انقلاب اسلامي حساب شده بداند! به سنت مي‌پردازند. اغلب آنها بيشتر در سپهر تفكر مارتين هايدگر مي‌انديشند و تجربه تاريخي احمد فرديد را مورد تامل قرار مي‌دهند. آنها همانند سنت‌گرايان راست كيش به شكلي ديگر با تعريف غرب‌گرايانه و كاركردهاي مدرن مخالفند. فرديد معتقد بود انسان معنوي به گونه‌اي آشكار در سنت فكري غرب غايب و خاموش مانده است. سيد‌حسن نصر نيز كه منتقد تجدد غربي است بر آن است كه با نقد تمدن جديد بايد از سنت دفاع كرد، چيزي كه به واقع غيرممكن است. او ضرورت احياي تمدن اسلامي را مذمت تقليد از غرب مي‌داند و اصلا تقليد از غرب را قبول ندارد، هرچند خود سال‌هاست در امريكا زندگي مي‌كند! داوري‌اردكاني در پي نفي غرب است و معتقد است كه بايد به سرنوشت خود بينديشيم نه به سرنوشت فردفرد غربيان. به نظر مي‌رسد كه سنت‌گرايي ناب از جهات عديده‌اي امروزه وضعيت مناقشه‌آميزي داشته باشد، سنت‌گرايي در پي ارايه راه‌حل‌هايي براي بازسازي همبستگي سنتي از دست رفته است، اما كبوتري كه پرواز كرد ديگر به همان ‌آشيانه برنمي‌گردد. راه‌حل‌هاي اين بازسازي همبستگي سنتي در حال حاضر از طريق مكانيسم‌هاي گوناگوني جست‌وجو مي‌شود. يكي اينكه اصول تمدن اسلامي را حفظ كنيم و اصول اين تمدن را بازيابيم و به آن فصلي دوباره اضافه كنيم. تمركز قدرت سياسي به عنوان كمربند ايمني نظام سياسي براي جلوگيري از سقوط ملت و مردم به كام مضرات‌هاي ناخواسته عصر نو تعبيه شده است. نهادهاي مرتبط با اين كمربند ايمني نيز چنين وظيفه‌اي را در حوزه‌هاي مختلف ايفا مي‌كرده‌اند. اين كمربند تسمه اتصال كل نظام سياسي در جريان سنت‌محور است.

3) جريان تلفيقي مدرنيسم و سنت‌گرايي:

در برابر جريان غرب‌گرايي و رد مطلق غرب، جنبش بازگشت به خويشتن به وجود آمده كه رشد فزاينده‌اي يافته است. انديشمندان اين جريان بر اخذ مثبت جنبه‌هاي تمدن غربي و رد جنبه‌هاي منفي آن اصرار داشتند. از نظر متفكران اين جريان، اقتباس فقط بايد در تكنولوژي و دانش و دستاوردهاي مثبت تمدن غرب آن هم آگاهانه و با تشخيص و نه به صورت كوركورانه صورت گيرد و نظام ارزشي، مكتب و ايدئولوژي غربي‌ها بايد قاطعانه كنار زده شود. اينها معتقدند كه اسلام با افكار جديد سازگاري دارد، اما ناآگاهي از اسلام راستين و جلوگيري استعمار از ترقي كشورها باعث عقب‌ماندگي ايران شده است. طرفداران تلفيق سنت و مدرنيته با شناخت غرب به علت عقب‌ماندگي ايران پي بردند و راه‌حل مشكلات را در بازگشت به اسلام راستين معرفي مي‌كنند. هدف اصلي اين جريان واكنش در برابر خطر فرهنگي و سياسي اروپا و رفع سلطه و نفوذ استعمار غربي و بازگرداندن سيادت گذشته اسلام و قدرت سياسي مسلمانان بود. اين جريان هيچ يك از دو ديدگاه پذيرش مطلق غرب و رد مطلق غرب را نپذيرفتند و با شناخت عميق‌تر و غني‌تري به تفكيك جنبه‌هاي مثبت و منفي آن پرداختند و خواستار اخذ جنبه‌هاي مثبت فرهنگ و تمدن غرب و مبارزه با چهره استعمار در همه ابعاد آن شدند.

طلايه‌داران اين جريان را در سنجه فكري مي‌توان عرفان تغيير مولانا و در بعد عملي اتحاد اسلام سيد‌جمال‌الدين اسدآبادي دانست، بعدها بازسازي انديشه ديني اقبال لاهوري، بازگشت به خويشتن و اصلاح ديني دكتر علي شريعتي، بازگشت به قرآن مهندس مهدي بازرگان، بازگشت به سرچشمه آيت‌الله طالقاني و همچنين جريان اسلام ناب محمدي بعد از انقلاب اسلامي ادامه‌دهندگان اين جريان بودند. به علاوه مرتضي مطهري در رشد جريان بازگشت به خويشتن نقش ارزنده‌اي داشت. واقعيت اين است كه ما در يك جهان مركب به سر مي‌بريم و نمي‌توانيم چشم خود را بر گذشته‌هاي تاريخي خودمان و بر عظمت ايران و بر پيشينه اسلامي و بر تمدن غربي ببنديم. يكسان‌انگاري تجربه تاريخي جوامع، نادرست است. از سوي ديگر يكتاانگاري و گرايشي كه در سنت‌ها خوابيده باشد و چشم خود را نسبت به تحولات باز نكند و امكان تركيباتي تاريخي را كه اجتناب‌ناپذير هستند در‌نظر نگيرد، هم از واقعيات به دور است. به نظر مي‌رسد كه مسير آينده نيز متمايل به تركيبات تازه‌اي است از ابعاد مختلف هويت ايراني، اسلامي، شرقي و دستاوردهاي مهم تمدن غربي؛ زيرا چنين بنيان‌هاي فكري تحت شرايط و تحولات نو پديد مي‌آيند و تا اندازه زيادي اراده ما را به صورت مستقل تحت تاثير قرار مي‌دهد.

4) جريان بومي‌‌گرايان فرهنگي غرب‌نواز:

اين جريان خود به سه جريان راست و چپ و مدرن تقسيم مي‌شوند. چگونگي ارتباط با غرب و نگاه سيطره‌جويانه غرب به ما باعث شد تا جريان بومي‌گرايان فرهنگي در ميان روشنفكران ايراني به وجود ‌آيد، به‌طوري كه تاثير آن را مي‌توان به صورت سكولاريسم و اسطوره‌زدايي از دين ملاحظه كرد. اين جريان را مي‌توان به سه جريان راست، چپ و مدرن تقسيم كرد. از بومي‌گرايان فرهنگي راست كيش سنتي مي‌توان طرفداران تئوري قبض و بسط تئوريك شريعت، نظريه تكامل معرفت ديني (عبدالكريم سروش)، نسبي‌گرايي اخلاقي و ديني و مبارزه با خرافات (حلقه كيان)، نگاه هرمنوتيكي به دين (محمد مجتهدشبستري)، نظريه عقلانيت و معنويت با محتوايي وجودگرايانه (مصطفي ملكيان) ياد كرد. از بومي‌گرايان فرهنگي چپ كيش مي‌توان به اين ديدگاه‌ها اشاره كرد: طرفداران جمهوري انقلابي ايران با تاثير انديشه كمونيسم (تقي اراني)، دين‌خو بودن فرهنگ ايراني و امتناع تفكر ديني و از اين‌رو كه قدرت انديشيدن ندارد! (آرامش دوستدار)، انديشه سياسي ايران شهري، نظريه انحطاط ايران و امتناع تفكر (سيد‌جواد طباطبايي)، وابستگي به احياي ارزش‌هاي ايران باستان در زمينه عدالت، عدالتي كه آن را با اخلاق آنتيگون در مي‌آميخت (شاهرخ مسكوب)، انديشه انتقادي تا گفتمان عقل، آزادي و دولت مدرن هگل (رامين جهانبگلو)، هگل افق تفكر و ترجمه فراتر از آكادمي است (مراد فرهادپور و حلقه او)، توسعه سياسي، جامعه مدني و دموكراسي از بالا (حسين بشيريه). از بومي‌گرايان فرهنگي مدرن كيش مي‌توان طرفداران عرب‌ستيزي و پرستش ايران باستان (صادق هدايت) و واژگان‌سازان فلسفه مدرن (داريوش آشوري) و زوال خاطره قومي و شيفتگي در برابر غرب (داريوش شايگان) ياد كرد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز گفته شده به جاي انديشه توسعه به مفهوم مدرنيستي آن كه نظر به آينده‌هاي مبهم و نامعين دارند، انديشه پيشرفت گذاشته شده كه معطوف به آينده‌اي از پيش مشخص است. از سال 1392 سياست‌هاي اقتصاد مقاومتي پيشرو نظريات توسعه‌اي را در كشور شكل داده است. همچنين با طرح مفهوم امت اسلامي جماعت و جامعه بر فرد مقدم دانسته شده است. نگاه انقلاب اسلامي در پيشبرد امور برضد استفاده از تكنولوژي غربي نيست، هرچند اخذ تكنولوژي را بدون ايدئولوژي غربي دنبال مي‌كند تا در آ‌ن روح ديگري دميده شود. در اين راستا مدرنيسم به مفهومي كه گفته شد با بستر ملي انطباق كامل نداشته، آن چنانكه، سنت‌گرايي نيز با بستر جهاني كه رابطه نزديكي با بستر ملي دارد، بيگانه است. در حقيقت هر نوع خلوص‌گرايي به يك ميزان ناممكن‌اند. به ويژه در زماني كه همه انديشه‌هاي بشري انديشه قدرتند و مي‌خواهند در ازاي هر داده‌اي سيطره و سلطه خود را ايجاد و حفظ كنند. اين مقاله در ادامه بخش هفتم مقاله توسعه سياسي ايران است كه در شماره 3079 تاريخ 13/10/97 روزنامه اعتماد به نام حلقه‌هاي مفقوده در عرصه توسعه سياسي و جامعه مدني به چاپ رسيده بود.

استاد علوم سياسي

 


اينها به واقع بيان غير واقعيت‌ها را در تاريخ معاصر رواج دادند. به گفته آل‌احمد، اينان در اين نگرش احساس رقابت با غرب را فراموش شده مي‌بينند و به جاي آن احساس درماندگي، بي‌لياقتي، عبوديت نسبت به غرب و الگوهاي آن را جايگزين شده مي‌دانند كه عامل بدبختي به حساب مي‌آمد. شريعتي نيز مي‌گويد اين روشنفكر‌هاي متجدد فرنگي‌مآب كوچك‌ترين تاثيري روي توده‌هاي مردم مسلمان ندارند، براي همين هم هست كه عوامل ارتجاعي به آنها كاري ندارند. از انديشمندان اين جريان مي‌توان به ميرزاملكم خان ناظم‌الدوله، تئوريسين و بارزترين پدر چهره جريان غرب‌زدگي اشاره كرد كه علاوه بر اخذ تكنولوژي و صنعت، پذيرش و اقتباس نظام ارزشي و پيروي بي‌قيد و شرط از غرب و اقتباس فرهنگي آنها را دنبال مي‌كرد. او به همراه طالبوف از اولين كساني بودند كه جهت تحصيل به اروپا اعزام شدند تا از فناوري آنها براي كشور بهره‌مند شوند. ميرزا فتحعلي آخوندزاده، ميرزايوسف‌خان مستشارالدوله، ميرزا عبدالرحيم طالبوف تبريزي، ميرزا عبدالحسين معروف به ميرزاآقاخان كرماني و عمده بومي‌گرايان فرهنگي غرب‌نواز راست، چپ و مدرن كيش براي پيوند به جريان غرب‌گرايي بودند. از جمله اين جريان فكري بايد به سيد‌حسن تقي‌زاده اشاره كرد كه بر آن بود صنعت كشور، پيشرفت علمي، آزادي سياسي و عقيده، رشد فرهنگي و آموزشي از راه اخذ بلاشرط آداب و عادات فرنگ و دستور عمل قرار دادن اين شعار كه «ايران بايد ظاهر و باطنا، جسما و روحا فرنگي‌مآب شود و بس.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون