• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4756 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۹ مهر

نگاهي به اوضاع و احوال ايران همزمان با خيزش محمد تقي پسيان

قيام در روزگار پر ادبار

محسن آزموده

سال‌هاي پاياني سده سيزدهم خورشيدي، حال ايران خوب نبود، كشور دچار فلاكت و بدبختي بود و زوال و انحطاط از همه سو آشكار بود. تنها چند سال از جنبشي عظيم و انقلابي تاريخي مي‌گذشت، نهضت مشروطه كه به راستي تاريخ هزاران ساله اين سرزمين را به پيش و پس از خود دو شق مي‌كرد، فرصتي هيجان‌انگيز فراهم آورده بود كه ايرانيان با شور و شعفي وصف‌ناپذير، پوستين رعيتي از تن به در و رداي «مردمي» و «شهروندي» به تن كنند. اما دريغ كه ز منجنيق فلك سنگ فتنه مي‌باريد، استبدادطلب‌ها و واپس‌گرايان با تمام توان چوب لاي چرخ ماشين عظيمي كه به راه افتاده بود، مي‌گذاشتند، بيگانگان دسيسه‌چيني و كارشكني مي‌كردند، مشروطه‌خواهان كه ميراث‌داران هزاران سال استبداد و سركوب بودند، نخبگان با چنته‌هايي خالي از انديشه و اخلاق، آگاهانه و ارادي يا از سر جهالت و غيرعمد خطا كاري مي‌كردند، با يكديگر سر جنگ داشتند و نيروي يكديگر را خنثي مي‌كردند، عموم جامعه بي‌سواد و فقير بودند و كشور از نظر اقتصادي در ركود به سر مي‌برد.  مصادف با سال‌هاي پاياني دهه 1290 كشور دو كودتا (براندازي مجلس اول و برچيدن مجلس دوم) و جنگ جهاني را از سر گذرانده بود، حاكميت ضعيف و ناتوان بود و دولت‌ها بي‌رمق و ضعيف، قحطي و بيماري جان بسياري از مردم را گرفته بود و فقر و فاقه بيداد مي‌كرد، «فراگير شدن وبا و تيفوس و از همه مهلك‌تر بيماري جهاني آنفلوآنزا همزمان شد بين سال‌هاي 1296 تا 1300 در مجموع بيش از دو ميليون نفر از جمعيت ايران از جمله يك چهارم جمعيت روستايي كشور بر اثر جنگ، بيماري و گرسنگي جان خود را از دست دادند» در چنين شرايطي «ايلاتي‌ها و قبايل سرقت‌هاي مسلحانه در پيش گرفتند، شايع بود دهقانان گرسنه در مواردي به آدم‌خواري روي آورده‌اند»، بيگانگان اعم از روس، انگليس، آلمان و عثماني كشور را اشغال كرده بودند:«به ‌رغم اعلام بي‌طرفي در جنگ، ايران به كارزار قدرت‌هاي بزرگ تبديل شده بود».  بسياري از نخبگان از ناملايمات روزگار سر به غربت گذاشته بودند و مجاهدان مشروطه و بسياري از حاميان پرشور مشروطه، سرخورده از شرايط ناگوار پيش آمده و نامهرباني‌ها و خيانت‌ها و تندي‌ها، گوشه عزلت گزيده بودند و مصادر امور عمدتا به دست ميان‌مايگان و نان به نرخ روز خورها افتاده بود. 
در چنين و اوضاع و احوالي طبيعي است كه غبار نااميدي و يأس فضاي فكري و فرهنگي و سياسي جامعه را پر كند و شورش‌ها و قيام‌ها و جنبش‌ها و كوشش‌هاي متفاوتي از گوشه و كنار ايران سر برآورد كه بسياري از آنها حاصل احساس مسووليت و وظيفه دغدغه‌مندان و دلسوزان وطن بود. بسياري خواه از سر وطن‌پرستي يا به انگيزه و هدف جداسري از گوشه گوشه ايران قد برافراشتند و هر يك كوشيدند به قدر طاقت و وسع و بضاعت‌شان در مقابل ظلم و ستم و بيداد و آشوب و هياهوي فراگير ايستادگي كنند.  قيام شيخ‌محمد خياباني در تبريز، نهضت جنگل در گيلان، قيام محمدتقي‌خان پسيان در خراسان، اقدامات شيخ خزعل در جنوب و اسماعيل آقا سميتقو در غرب و شمال غرب كشور تنها برخي از مهم‌ترين آنها هستند. البته روشن است كه هر يك از اين قيام‌ها يا جنبش‌ها يا شورش‌ها يا نهضت‌ها را بايد در بستر خود و جداگانه مورد بحث و بررسي قرار داد و درباره انگيزه‌هاي جزيي و نوع كنشگري و اقدامات‌شان از سويي و دست‌اندركاران آنها و پيشينه و خاستگاه‌شان بايد جداگانه و به تفصيل بحث كرد كما اينكه هر يك از اين حركت‌ها از منظرهاي گوناگون مورد  بحث قرار گرفته‌اند و هر يك موافقان و مخالفاني دارند. 
اما تا جايي كه به قيام كلنل محمدتقي خان پسيان مربوط مي‌شود، غرض آن است زمينه و بستري كه حركت او در آن صورت گرفت، روشن شود تا مخاطب روشن‌بين دريابد كه حركت اعتراضي او بر چه بستري از ناملايمات و آشوب‌ها صورت گرفته و به سادگي و از سر ناآشنايي به او انگ جداسري يا قدرت‌طلبي نزند. كلنل پسيان، افسر ارشد فرهيخته و شجاع با آن پيشينه و خاستگاه و سوابق وطن‌دوستي و رشادت‌ها كه در راه وطن نشان داده بود نمي‌توانست عليه سرزمين مادري پا پيش بگذارد و در مواجهه با ترك‌تازي بيگانگان و دون‌مايگان و فرصت‌طلبان از سر احساس وظيفه جان بر كف گذاشت و با شجاعت عرصه را خالي نكرد و تا پاي جان ايستاد. 
البته امروز از پس قريب به يك صد سال مي‌توان به سادگي و بدون در نظر گرفتن شرايط آن روز ايران، او را «ياغي و خودسر» خواند و يا حتي با ارفاق از اشتباهات تاكتيكي او سخن به ميان آورد. مساله اما آنجاست كه هر يك از ما از خود بپرسد كه در شرايطي مشابه-كه احيانا خيلي هم دور نباشد- در مواجهه با اين همه ادبار و بدبختي چه مي‌كنيم و چه كرده‌ايم و چه خواهيم كرد؟ محمدتقي‌خان پسيان در 30 سالگي، روزگار پرادبارش را تاب نياورد و دست‌كم به خيال خودش در راه وطن جان باخت، ما امروز با انباني از تجربيات او و چون او براي فلاح و رستگاري جامعه چه گامي برداشته‌ايم و يا خواهيم برداشت؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون