• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4760 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۴ مهر

اهميت پرويز مشكاتيان در موسيقي ايراني در گفت‌ وگو با ميرعليرضا ميرعلي‌نقي

در چنگ تو سرود رهايي نهفته ماند

سيمين سليماني

روزهاي آخر تابستان بود و چند نفس بيشتر تا خيزِ خزان نمانده بود كه خبري تلخ كام موسيقي مهجور مانده ايران را تلخ‌تر كرد... «صبح مشتاقانِ» پاييز 88 ديگر پرويز مشكاتيان را نديد و «سرو آزادِ» موسيقي ايران بي‌آنكه «مژده بهار» را ببيند، «خلوت گزيده»تر از هميشه پاي در «طريق عشق» و سر بر «آستانِ جانان» گذاشت و دست از اين دنيا كشيد. مشكاتيان، موسيقيداني شاعر بود؛ شاعري كه واج‌هايش، نت‌ها بودند و واژه‌هايش، ملودي‌ها. در آهنگ‌هاي مشكاتيان شعر و شعور موج مي‌زد. او يك هنرمند مردمي بود، تشييع پيكر او در زادگاهش نيشابور گواه بر اين مدعاست وقتي كه روز چهارم مهر ماه جمعيتي مملو به همراهي او تا آرام‌جاي ابدي‌اش آمدند؛ برخي سازهاي‌شان را كفن كردند و برخي بهت‌زده از رفتنِ زودهنگام او دست مي‌گزيدند و اين شد كه واژه‌ها از زبان شاعر شهره شهركنار هم آمدند كه: «‌اي سوگوار صبح نشابور سرمه‌گون / عصري چنين سزاي سيه‌پوشي‌ات نبود» قطعه بي‌نظير «خزان» در روزهاي پاييز يادآور كوچ نا بهنگام پرويز مشكاتيان است كه با مضرابش برگ‌ها را به سماع در مي‌آورد و از سويي تصويري الهام‌بخش از رنگ‌ها كه او را براي هميشه در يادها ماندگار كرد. در خزاني كه او ساخت، خود نقش برگ پاييزي را داشت كه بر «بيداد» تاخت. آري؛ «افتاد/ آن سان كه برگ/ -آن اتفاق زرد -/ مي‌افتد/ افتاد/ آن سان كه مرگ/- آن اتفاق سرد - / مي‌افتد/ اما/ او سبز بود و گرم كه/ افتاد...» پرويز مشكاتيان در آخرين روزهاي تابستان سال 1388 درگذشت و چهارم مهر ماه نيز در زادگاهش، نيشابور تشييع و به خاك سپرده شد؛ بر سنگِ آرامگاه او نوشته شده است: «سرو آزاد»؛ درست همان‌طور كه زيست... او رامشگري بود كه از هر مضراب و زخمه‌اش چكامه و شعر مي‌ريخت و در هر نت سكوت او هزاران فرياد جاري بود. به بهانه يازدهمين سالگرد درگذشتِ اين نام بلند موسيقي و مشخصا سنتور، با ميرعليرضا ميرعلي‌نقي، پژوهشگر و مورخ موسيقي معاصر ايران گفت‌وگو كردم.

 

اگر بخواهيد مهم‌ترين ويژگي نوازندگي و آهنگسازي پرويز مشكاتيان را بگوييد، آن چيست؟

ويژگي‌ها در نوازندگي و آهنگسازي استاد مشكاتيان بسيار است كه البته توضيح آنها نيازمند زبان فني موسيقي است اما مهم‌ترين آنها به نظر من اين است كه آثار او در عين ريشه‌دار بودن و تعلق خاطر به جملات رديف و دستگاه از بافت و طراحي نو و به‌ويژه بسط و گسترش زيبا برخوردار هستند يعني در عين اينكه ريشه‌هاي كاملا شناخته شده‌اي دارند؛ حاصل كار، كليشه‌اي نيست.

به نظر شما وجه تمايز او با هم‌قطارانش در چه چيزي خلاصه مي‌شد؟

اگر بخواهم وجه تمايز او را با هم‌قطارانش خيلي ساده بيان كنم، مي‌توانم بگويم كه ذوق فطري و استعداد اصيلي است كه به هر صورت در كوچك‌ترين اجراهاي خانگي، اجراهاي رسمي، صحنه‌اي و كنسرتي‌اش بارز و مشهود بود؛ ذوق و استعداد چيزي نيست كه به سادگي بتوان توضيح داد ولي به سادگي مي‌توان آن را درك كرد و البته تفاوت بين كسي كه آن را دارد و كسي كه از آن محروم است، دريافت.

به گواه برخي اساتيد در آثار مشكاتيان يك پيچيدگي خاصي وجود دارد، نظر شما در اين رابطه چيست؟

برخي آثار ايشان طراحي پيچيده‌اي دارند ولي در بعضي نيز اين طراحي ساده است؛ ولي خوب اين مساله يعني پيچيدگي، اساسا نمي‌تواند مولفه يا مميزه كار يك هنرمند محسوب شود و به خودي و خود ارزش نيست. به نظر من بيشتر استاد مشكاتيان در لحظه لحظه آثارش به دنبال آفريدن حال خوب موسيقايي بودند و براي همين در بعضي قسمت‌ها از طراحي و بافت ساده استفاده مي‌كردند و گاه نيز به اقتضاي مطلب طراحي پيچيده داشتند.

پرويز مشكاتيان با ادبيات رابطه بسيار قوي داشت، از نظرگاه شما اين پيوند او با ادبيات چه تاثيري بر موسيقي و آثار او گذاشت؟

درباره ارتباط عميق و قوي استاد مشكاتيان با ادبيات كلاسيك و همچنين ادبيات نوين و مدرن شكي نيست. در واقع آقاي مشكاتيان همان‌طور كه دوستان و نزديكانش شهادت مي‌دهند با شعر زندگي مي‌كرد، با شعر راه مي‌رفت و با شعر نفس مي‌كشيد و بسياري از منويات و افكار و احساسات خود را با گنجينه بسيار غني كه در حافظه و ذهن داشت، بيان مي‌كرد و همين موارد تاثير خود را بر آثار مي‌گذاشتند؛ اين يك واقعيت مسلم است كه آن پديده‌اي كه ما به عنوان و نام موسيقي پرويز مشكاتيان مي‌شناسيم از نوعي وابستگي به جرياني از موسيقي است كه در وهله اول ريشه‌هاي بسيار كهني دارد كه به آن «موسيقي خنياگري» مي‌گويند يعني راه و رسم خنياگري در موسيقي او است و مولفه شاخص خنياگري نيز آشنايي و فراتر از آن تسلط بر شعر است كه ايشان در اين زمينه نيز فوق‌العاده بودند.

به نظر شما اوج سنتور نوازي پرويز مشكاتيان از چه زماني و با چه آثاري آغاز شد؟

آقاي مشكاتيان از همان اولين آثارش يك فرادستي خاصي داشتند و اوج خود را نشان مي‌دادند و از آن نوازنده‌هايي نبودند كه از يك مراحل معمولي شروع كنند و بعدا طي زمان به اوج برسند. پختگي و استعداد ذاتي ايشان از همان جواني مشخص بود؛ پس در واقع نمي‌توان گفت اوج سنتور نوازي ايشان از كدام آثارشان و در چه زماني بوده است، چرا كه از ابتدا ايشان پختگي لازم را داشتند.

مشكاتيان سه‌تار را هم به خوبي مي‌نواخت، بيشتر در كدام آثار يا آلبوم‌ها، سه‌تار او سر برآورد؟

بله همين‌طور است، مرحوم مشكاتيان سه‌تار را نيز به خوبي مي‌نواخت. به ياد دارم خود ايشان هم بارها مي‌گفت خواستم كه كمبودهاي يك ساز را در نواختن ساز ديگري كه آن كمبودها را ندارد، جست‌وجو كنم و مقصودش اين بود كه سه‌تار را به همين دليل دست گرفته است؛ البته ساز دوم براي اكثر نوازندگان سنتور وجود داشته است و اگر چند نفر استثنا را كنار بگذاريم اكثر نوازندگان سنتور يك ساز دوم نيز داشته‌اند براي اينكه محدوديت‌هاي سنتور از لحاظ تغيير مايه و كوك زياد است ولي من هنر استاد مشكاتيان را در نواختن سه‌تار در اجراهاي خصوصي و خانگي و محفلي و به ويژه اجراهايي كه مخاطبان كم تعداد داشتند، بيشتر ديدم تا درآلبوم‌ها واقعا در اجراهاي خصوصي خود علاوه بر مجموعه‌اي از دانش، قدرت و شعور موسيقايي، يك حال طربناك فردي را ارايه مي‌دادند. به نظر من بايد آثار خصوصي و خانگي ايشان در سه‌تار منتشر شوند و بعد آنجاست كه مي‌بينيم بسياري از لحظات پر از ارزش و داراي حال خوب در آن آثار وجود دارند.

سازآرايي كه پرويز مشكاتيان در گروه داشت، اثر او را ممتاز مي‌ساخت، اين تبحر از چه چيز ناشي مي‌شد؟

بله؛ البته فقط سازآرايي نبود و علاوه بر آن تبحر ايشان در صداگيري از گروه نيز بسيار موثر بود به‌ويژه در استوديو و در واقع مي‌توان گفت تبحر او از در هم‌آميزي دو عامل ناشي مي‌شودكه اين دو عامل براي فردي كه شاخص مي‌شود، بسيار مهم است و اين دو عامل عبارت هستند از: استعداد و تجربه.

به نظر شما كدام آلبوم‌ها اوج هنر مشكاتيان را به نمايش مي‌گذارند؟

بدون شك در اين رابطه سلايق و نظرها مختلف هستند ولي من چهار اثر را انتخاب مي‌كنم و آن چهار اثر عبارت هستند از: آستان جانان، بيداد، لاله ، بهار و دستان.

همكاري آقاي پرويز مشكاتيان و آقاي محمدرضا شجريان دوران طلايي از موسيقي ايران را رقم زد و خب چندين آلبوم به صورت رسمي منتشر شد، چه ويژگي در همكاري مشترك اين زوج هنري بود كه آثار آنها را منحصر به فرد مي‌كرد؟

همكاري استاد پرويز مشكاتيان با استاد محمدرضا شجريان در آثار مشترك آنها ويژگي‌هاي زيادي داشت به‌رغم تمام اختلاف‌نظرهايي كه آنها در معاشرت داشتند، در عرصه موسيقي و صدا روح و جان‌شان يكي مي‌شد و به آن وحدت دروني و حسي مي‌رسيدند كه بتوانند آثار و لحظات ماندگاري را خلق كنند و به قول خود مشكاتيان مي‌گفت اول سازهاي دل بايد كوك شوند تا بعد سازهاي دست بتوانند كوك شوند و اين هم‌كوكي دروني موسيقي ايشان با صداي استاد شجريان مطلب بارزي است كه در همكاري استاد مشكاتيان با هيچ خواننده‌اي به اين كيفيت تكرار نشده است.

پرويز مشكاتيان به صورت معدود در آثارش به خوانندگي نيز پرداخت، به نظر شما چرا يك نوازنده قدرتمند تصميم مي‌گيرد، هم‌صدا با سازش بخواند؟

اين رسم از ديرباز بوده و در چند دهه خاص در موسيقي دوران تجدد اين رسم از بين رفته وگرنه سابق بر اين اكثر نوازنده‌ها گاه‌گاه با سازشان مي‌خواندند نه به صورت اجراي رسمي، ولي به هر روي مي‌خواندند و اتفاقا برخي آنها نيز صداي بسيار خوشي داشتند و حتي بعضي آنها در حد خواننده نيز صدا داشتند ولي نمي‌خواستند هميشه همراه با سازشان بخوانند، يك مورد ديگر هم كه استاد مشكاتيان از آن مستثنا نيست، اين بود كه آهنگسازان و نوازندگان مي‌خواستند اعلام بي‌نيازي از خواننده‌ها كنند، چراكه به هر حال خواننده‌ها نيز توقعاتي دارند كه برآوردن آن گاهي براي آهنگسازان دشوار است و حتي بعضي اوقات باعث اختلاف بين آهنگساز و خواننده مي‌شود؛ خوب اينجا آهنگساز و نوازنده تصميم مي‌گيرد خودش بخواند و اين را در حوزه فعاليت‌هاي استاد محمدرضا لطفي نيز فراوان ديديم كه اتفاقا بسيار هم صداي او به دل مي‌نشيند و خيلي‌ها نيز صدايش را دوست دارند.

*عنوان مطلبي مصرعي از شعر «سوگوار صبح نشابور» محمدرضا شفيعي كدكني است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون