• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4765 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۱ مهر

يكتا انگاري مسيحي- دنباله

بيخو پارخ

يكتا انگاري مسيحي با دو مشكل داخلي و خارجي روبه‌رو شد. از آنجا كه دكترين آن به روش‌هاي مختلفي قابل تفسير بود، سخنگويان آن بايد تصميم مي‌گرفتند كه يا ارتدوكس ديني بنا كنند يا قرائت‌هاي ديگر را تحمل كرده و از كثرت‌گرايي هرمنيوتيكي استقبال كنند. دوم اينكه مسيحيت با مذاهب ديگر يعني يهوديت بت‌پرستي، اسلام، هندوئيسم و ديگر اديان روبه‌رو بود و بايد تكليفش را روشن مي‌كرد كه آنها را به عنوان اديان باطل بداند يا كثرت‌گرايي ديني را بپذيرد. اگرچه وجود قرائت‌هاي متنوع و يكتا انگاري ديني به ‌دنبال هم نيستند ولي جاذبه‌اي ميان آنهاست كه با هم پديد مي‌آيند. مسبب بخشي از اين تقارن اين است كه عدم تساهل و انحصارگري در يك زمينه به زمينه‌هاي ديگر سرايت مي‌كند و علت بخشي ديگر هم اين است ديني كه خود را تنها دين درست مي‌داند از اينكه مبادا تحت نفوذ اديان ديگر قرار گرفته و در حقيقت مطلق بودن خود مجبور به سازش شود، خطر قرائت‌هاي متنوع را نمي‌پذيرد. عجيب نيست كه در مسيحيت تمايلي قوي هم به  قرائت‌هاي متنوع و هم به يكتا انگاري ديني ايجاد شد. هيچ  دين  بزرگي به‌خصوص آنها كه از نظر فلسفي غني هم هستند و مانند مسيحيت هدف جهاني دارند، نمي‌تواند مثل مسيحيت همه تفاوت‌هاي داخلي خود را سركوب يا بقيه اديان را يكسره باطل بداند. بنابراين يكتا انگاري مسيحي همواره در سايه ضربه كثرت‌گرايي قرار داشت و تاريخ آن بيانگر مجادله اين دو كشش ميان ارتدوكسي و كثرت‌گرايي است.  مسيحيان ابتدا خود را شاخه‌اي در درون يهوديت مي‌دانستند. بعضي حتي فكر مي‌كردند كسي نمي‌تواند مسيحي شود مگر آنكه ابتدا يهودي باشد. بالاخره عيسي خودش هم يهودي بود و يهوديت زمينه‌ساز همه سخنان و كارهاي او حتي مرگ ايثارگونه او بود. عيسي بدون اعتقاد به ميثاق موسي، پادشاهي داوود، وحي الهي و كتاب مقدس هيبرو نمي‌توانست به عنوان مسيح پذيرفته شود. برخي مسيحيان موضع ملايم‌تري نسبت به روابط ميان يهوديت و مسيحيت اتخاذ كردند ولي حتي آنان هم فكر مي‌كردند فرد مي‌تواند هم يهودي باشد و هم مسيحي. به همين دليل مسيحيان اوليه بسياري از دستورات فقه يهود را برپا مي‌داشتند و معبد اورشليم را زيارت مي‌كردند. تصميم بعدي مسيحيت مبني بر ترك عمل ختنه و برخي ديگر از حرام‌هاي غذايي يهوديت عمدتا به خاطر تسهيل كار تبليغ ميسيونري در ميان غيريهوديان بود و معناي جدايي ميان يهوديگري و مسيحيت را نداشت.  اواخر قرن دوم ميلادي به دلايلي بسيار پيچيده كه مجال بحث آن در اينجا نيست، رابطه ميان مسيحيت و يهوديت به شكل افراطي رو به تغيير گذاشت. مسيحيت از يهوديگري جدا شد و مسيحياني كه به آيين و فقه يهودي عمل مي‌كردند طرد مي‌شدند. ادعا مي‌شدكه  عيسي علاوه  بركامل كردن تورات، دين جديدي هم جايگزين آن كرده است و حالا پيروان عيسي برگزيدگان خدا هستند. مسيحيت تنها دين راستين بوده و يهوديت را كامل و برتر است و يهودياني كه ايمان عيسي را خوب فهميده‌اند بايد به دين او درآيند. ابقاي چنين نظرياتي مشكل بود زيرا در چندين آيه از كتاب لويان(كتاب سوم تورات يا عهد عتيق) آمده است كه قانون ميثاقي ابدي است. حتي عيسي خودش گفته است براي لغو يا حتي تكميل قانون نيامده و چندين آيه در پرده منقوش به روحانيون در حال ورود به مراسم در معبد مغايرت نشان مي‌داد. علاوه بر آن رعايت حداقل برخي حرام‌هاي غذايي موسي و اجراي احكام عبادي ديگر بعد از مرگ توسط مردم و عقيده به رستاخيز و عروج عيسي هم بود. به همين دليل نويسندگان روحاني انرژي فكري زيادي وقف حذف اينها كردند تا انقطاع كامل از يهوديت ايجاد كنند.  آگوستين قديس نقش قاطعي در اين جريان داشت.  او براساس  عناصر متفرق انديشه پدرشناسي كليسا موضعي را ترسيم كرد كه بعدا در ايجاد سنت الهيات لاتين كمك كرد و بخشي از ديدگاه استانداردكاتوليك شد. به نظر آگوستين فرمان موسي و همه تاريخ يهوديت تنها به لحاظ پيش درآمدي براي مسيحيت  اهميت داشت. موسي و ديگر انبياي عهد قديم مي‌دانستند كه فرمان آشكارا ناقص بوده و تنها سايه‌اي از آن حقيقتي است كه بنا بود به وسيله عيسي بيايد.  در نتيجه به نظر او مسيحيان تنها وارث  موسي بودند  و يهودياني كه به  مسيحيت  نگرويدند ،  مرتد هستند. به نظر آگوستين در كتب مقدس هيبرو آمده است كه فرمان موسي با ظهور مسيح نسخ مي‌شود بنا بر اين اذعان شده كه ارزش آن محدوده تاريخي دارد.كساني كه بعد از ظهور عيسي همچنان به فقه يهودي عمل مي‌كردند به نظر آگوستين روح‌شان كور شده بود يا پيرو هوس، ظاهربين(يعني توجه به ظواهر احكام مي‌كنند و از فهم معناي روحي عميق يا باطن آن باز مي‌مانند) و بت‌پرست بودند. او مدعي است يهوديان چنان منحط شده بودندكه خودشان را از رستگاري كه عيسي عرضه كرد، محروم كردند و مانند شيطان او را رد كرده و به صليب كشيدند. با اينكه آگوستين يهوديان و دين آنها را تقبيح كرد ولي ناچار بود نقش آنها را در طرح الهي توضيح بدهد (Augustine, 1967, pp. 218f;Hood, 1995, pp. 10-14)  او متقاعد شده بود كه نقش مشيتي آنها كمك به گسترش مسيحيت بوده است. وضعيت بي‌خانمان و تبعيدي كه دچارش شدند و ويرانه شدن معبدشان اثبات مي‌كند كه خدا آنها را به نفع مسيحيت كه كليسايش تنها اسراييل است، رد كرد. او همچنين نقش يهوديان را در پذيرفته شدن صحت ادعاهاي مسيحيت موثر مي‌دانست. يعني اگر يهوديان وجود نداشتند ،كافران مسيحيان را متهم به جعل پيشگويي‌هاي عهد قديم درباره عيسي مسيح مي‌كردند. بنابر اين به نظر آگوستين مسيحيان وظيفه داشتند تا يهوديان را تحمل كنند و البته نه به اين دليل كه مسيح را به آنها داده بودند بلكه اول به خاطر اينكه هر ديني را بايد تحمل كرد و دوم اينكه وجود يهوديان باعث پيشبرد جنبش مسيحيت  بوده است (Hood, 1995, pp.10-15 and 110; Deane, 1963, pp.206-20) . دنباله  دارد.
مترجم: منيرسادات  مادرشاهي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون