• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4789 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۴ آبان

نگاهي كوتاه به كتاب اقيانوس علم و معرفت

ذكر علامه سيدمحمدحسين طباطبايي (رحمه‌الله عليه)

محسن آزموده

علامه طباطبايي يكي از بزرگ‌ترين انديشمندان تاريخ معاصر ايران است، حكيمي صاحب نظر به دقيق‌ترين معناي اين تعابير كه بي ترديد، ميراث‌دار راستين حكمت اسلامي- شيعي- ايراني بود و اگر چه با هوش و درايت مثال زدني‌اش، بادهاي تغيير در فضاي فكر و انديشه جديد را حس مي‌كرد اما درخت تفكرش ريشه‌هاي عميقي در خاك فكر و انديشه هزار ساله داشت و مواجهاتش با انديشه‌هاي نو همچنان از منظر آن سنت ستبر و درازدامن صورت مي‌گرفت. البته بماند كه برخي از اهل فلسفه به درستي معتقدند كه برخي نوآوري‌هاي علامه طباطبايي به ويژه در بحث اعتباريات، اگر لوازم، مقتضيات و پيامدهاي آن در نظر گرفته شود، مي‌تواند پايه گذار ورود حكمت  سنتي به فلسفه  جديد تلقي شود. 
در بحث كنوني، سخن بر سر انديشه‌هاي فلسفي و حتي نوآوري‌هاي تفسيري علامه در قرائت متن مقدس نيست بلكه به مناسبت بزرگداشت سي و نهمين سالروز درگذشت او نگاهي خواهيم انداخت به سير و سلوك و شيوه زيست آن حكيم بلندپايه. علامه چنانكه اشاره شد چهره‌اي دوست‌ داشتني هم در ميان حوزيان و تحصيلكردگان مدارس سنتي و هم در بين روشنفكران و دانشگاهيان است. بسياري از روشنفكران معاصر درباره سيره عملي و ويژگي‌هاي شخصيتي او خاطرات شيرين و جذابي روايت كرده‌اند، يكي از مشهورترين آنها، خاطرات زنده‌ياد داريوش شايگان از جلساتي است كه در دهه 1340 با حضور علامه و پروفسور هانري كربن،  فيلسوف مستشرق معاصر فرانسوي در خانه ذوالمجد طباطبايي برگزار مي‌شد و در آنها اساتيد و علما و روشنفكران نام‌آوري چون محمدكاظم عصار، بديع‌الزمان فروزانفر، سيدجلال‌الدين آشتياني، محمد معين، مرتضي مطهري و...  حضور داشتند. 
به تازگي نيز كتاب كم حجم اما خواندني و جذابي با عنوان اقيانوس علم و معرفت در احوالات علامه سيدمحمدحسين  طباطبايي نوشته محمدكريم پارسا به همت دانشگاه علامه طباطبايي و انجمن آثار و مفاخر فرهنگي منتشر شده است. نويسنده اين كتاب يكي از شاگردان علامه است كه در سال‌هاي پاياني عمر زندگي نويسنده الميزان يعني سال‌هاي 1354 تا 1360 با او مراوده داشته و محضرش را درك كرده است. نويسنده در مقدمه تاكيد مي‌كند كه اين كتاب، رمان نيست و نگارنده رمان‌نويس نيست و از كتاب‌هاي رمان خوشش نمي‌آيد و اضافه مي‌كند «بعضي مطالبي را به عنون روش زندگي حضرت علامه نوشته‌اند كه بالقطع و اليقين و بلاشبهه و لااشكال از واقعيت و حقيقت دور است و سزاوار است كه گفته شود رمان نوشته‌اند.»  او سپس مي‌نويسد كه مطالب كتاب خود را بدون هيچ گونه تكلف نوشته  نه اينكه  خيالاتي در ذهن باشد و از داستان‌هاي گذشتگان كه شنيده، خيالاتي به هم رسانيده و بخواهد بر علامه طباطبايي تطبيق  بدهد. 
شيوه نگارش اين خاطرات، شباهتي به زندگي‌نامه‌ها يا خاطره‌نويسي‌هاي جديد ندارد و بيشتر شبيه تذكره‌نويسي‌هاي قدما درباره بزرگان است مثلا در جاي جاي كتاب، تعابيري مشابه اين مي‌خوانيم:«اين ناچيز محمدكريم پارسا مي‌گويد» يا «نويسنده گويد» و كل كتاب نظم زمان شناختي يا روش‌مند ندارد يعني نويسنده بعد از اشاره به نحوه آشنايي خود با علامه و راه يافتن به محضر او، زندگينامه خودنوشت علامه را مي‌آورد و بعد بدون نظم و ترتيبي مشخص، خاطراتي از او و درباره او نقل  مي‌كند. 
در نظر اول اين شيوه قدمايي كتاب ممكن است براي مخاطب  امروزي كتاب‌هاي  زندگينامه‌اي و شرح خاطرات، خسته كننده و عجيب بنمايد اما اگر با اين سبك نگارشي كنار بياييم، مي‌توانيم به زواياي كمتر بيان شده زندگي علامه، خلق و خو و شخصيتش و ارتباط او با ساير علما پي ببريم. البته نگارنده كتاب در بيان خلقيات علامه بسيار محتاط و شايد بتوان گفت محافظه‌كارانه عمل كرده مثلا جايي(ص 173) به صراحت مي‌نويسد:«بنده بحث  را درباره دكتر علي شريعتي ادامه دادم ولي به خاطر ملاحظاتي اين بحث را نمي‌آورم.»
 اما در همين مقدار هم مي‌توان نكات جذاب و خواندني بسياري جست. براي مثال در فصلي از كتاب از مكاشفه علامه در مسجد كوفه سخن به ميان آورده يا به جلسات تفسير اشعار حافظ علامه اشاره مي‌كند يا ديوان اشعاري كه خود علامه آن را معدوم كرده (ص 171). در جاي ديگري از كتاب(ص 161) نظر استاد درباره شاگردانش بيان مي‌شود كه با توجه به ادعاهايي كه بعدا بسياري در مورد رابطه‌شان با علامه كردند، جالب توجه است: «روزي از ايشان سوال كردم كه كداميك از شاگردان شما واصلند؟ به خدا رسيده‌اند؟ ايشان فرمودند: «هيچ‌كدام»، عرض كردم: چرا؟ فرمودند: خدا نخواست.» يا در جاي ديگري (ص 174) نظر علامه راجع به فخررازي كه او را يك «ملاي بي‌ربط» مي‌خواند كه «در فلسفه كامل نبوده» و مي‌گويد: «تفسيرش اتفاقا راجع به علم كلام است. خوب هم  نيست» (همان). البته اين دست اظهارنظرها و ديدگاه‌ها بايد به ‌طور جدي مورد نقد و بررسي قرار بگيرد و صرف ادعاي نويسنده براي استناد آنها به علامه كفايت نمي‌كند  به خصوص كه در بالاي همان صفحه 174 صراحتا بيان مي‌شود كه علامه مخالف  اظهارنظرهاي تند و صريح نسبت به شيخ بهايي به عنوان يكي از علماي اسلام است. كوتاه سخن آنكه كتاب «اقيانوس علم و معرفت»  اطلاعات و داده‌هاي جالبي درباره يكي از مهم‌ترين چهره‌هاي فكري معاصر ارايه مي‌كند اما چنانكه رسم اهل تحقيق است نبايد اين سخنان را به عنوان حقايق غيرقابل انكار در نظر گرفت و آنها را صرفا روايت نويسنده از چند سال معاشرت با علامه طباطبايي در نظر گرفت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون