• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4795 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱ آذر

صحنه‌هاي خاموش

آلبرت كوچويي

«خوآن مارگالو» طراح و كارگردان گروه رقص در مادريد چون شاهد يورش كرونا شد، زانوي غم به بغل نگرفته با ميله‌هاي چوبي و ماسك، ژل و فاصله اجتماعي و البته در فضاي باز، تمرين‌هاي گروه را البته با تعداد كم شروع كرد. آنها در زير آسمان صورتي رنگ مادريد بر صحنه‌اي پوشيده از برگ‌ها، ته سيگارها و قوطي‌هاي نوشابه، راه خود را از ميان موج دوم همه‌گيري باز كردند. البته اين كاري نبود كه پيش از همه‌گيري بايد اجرا مي‌شد. گروه با طراحي تازه و مناسب همه‌گيري ويروس كرونا در زير چراغ‌هاي كم نور پارك با ماسك‌هايي كه لبخندشان را پوشانده و دست‌هاي ژل زده، همديگر را مي‌يابند. «خوآن مارگالو» مي‌گويد: مي‌خواهيم نشان بدهيم، زنده‌ايم! بازي اينها، شوري در ما به پا مي‌كند و ما را از خودمان جدا مي‌كند. 
به ياد دارم در روزهاي پيش از انقلاب و روزهاي آغازين آن مدتي تئاتر تعطيل شد و اجرايي نبود. چراغ‌هاي صحنه چند زماني خاموش شدند. اما بودند تني چند از هنرمندان و شيفتگان تئاتر كه براي زنده نگاهداشتن خود و نرفتن بدن‌هاي بازيگرشان به رخوت، حركتي را آغاز كردند. در يك شهرك، همسايه خسرو شايسته كارگردان و بازيگر و همسرش ميترا قمصري، بازيگر بوديم و در روزهاي موشك باران تهران ديدارهاي كاري بسيار داشتيم. در زماني كوتاه هم روي چند اثر در زمينه كارگرداني، كار كرديم.
همراه با آتيلا پسياني هم در ترجمه در همين زمينه كار شد كه با تاسف ناتمام ماند. باري، گروهي از بچه‌هاي كارگاه نمايش و برخي هم از بچه‌هاي گروه تئاتر تلويزيون هر چند وقت يك بار و البته بسيار هم منضبط گرد آمده براي دل خودشان و نه به سوداي نمايش روي قطعات نمايشي كار مي‌كردند. شب‌هاي سخت موشك باران در روياي زندگي‌هاي نمايشي مي‌گذشت. قصدشان اين بود كه بدن‌ها روي «فرم» بماند و در عين حال بخش‌هايي از آثار ماندني را به جد تمرين و اجرا كنند. از آن جمع اين چهره‌ها را به ياد دارم آهو خردمند، احمد آرام، آتيلا پسياني و رضا رويگري كه گاه پس از اجراها با قطعه آوازي، جمع را ميهمان مي‌كرد.
از ديگر چهره‌هاي مطرح، آدم‌هايي چند گاه به گاه مي‌آمدند. به گونه‌اي آپارتمان خسرو شايسته و ميترا قمصري شده بود، جايي براي تئاتر آپارتماني. البته كه محل اجراها در آپارتمان‌هاي ديگر هم بود. هنگامي كه شنيدم تئاتر مستقل به سبب بحران‌هاي دامنگير و شرايط كرونايي تعطيل و گروه از هم پاشيد، دلم گرفت. چراكه مي‌شد، قلب تپنده اين تئاتر را زنده نگاه داشت. كاري كه گروه همراهان خسرو شايسته كردند چراكه اين وقفه و تعطيلي چندان نپاييد و باز تئاتر جاري شد. آنچه كه امروز هم شاهد آن وقفه و تعطيلي هستيم. كرونا، بيماري، تعطيلي تالارها و... يادمان باشد، اين نبايد پايان باشد. همچنان كه براي خوان مارگالو نبود.
 كاري كه بارها، هانيبال الخاص براي برپايي نمايشگاه‌ها مي‌كرد. در تعطيلي نگارخانه‌ها به انبارهاي متروك كارخانه‌ها پناه مي‌برد. به گاراژها، به زيرزمين‌ها، انباري‌ها و هنر تجسمي را زنده و تپنده نگاه مي‌داشت. از بخت خوش امروز فضاي مجازي هست. آنلاين و به گفته فرهنگستاني‌ها برخط هم. همتي بايد تا روشنايي‌هاي صحنه روشن بماند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون