• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4841 -
  • ۱۳۹۹ چهارشنبه ۲۴ دي

نقد فيلم «منك» آخرين ساخته ديويد فينچر

صعود منك

احسان آجورلو

پالين كيل، منتقد سرشناس و سخت‌گير امريكايي كه سال‌ها در نيويوركر درباره فيلم‌ها مي‌نوشت در مقاله‌اي مفصل با عنوان «صعود كين» درباره فيلم همشهري كين نوشت:«اگر بخواهيم در هر حوزه‌اي اين فيلم را ستايش كنيم درباره فيلمنامه اورسن ولز شايسته هيچ اعتبار و جايگاهي نيست.» اين اظهارنظر مانند بسياري از نظرات پالين كيل باعث خشم فراوان علاقه‌مندان به سينما شد. هر چند همشهري كين در نوع روايت فلاش‌بك يك نوآوري خلاقانه داشت و تمام داستان به صورت بازگشت به خاطرات مرور مي‌شد اما اين ميزان از خلاقيت براي يك جوان 24 ساله بعيد به نظر مي‌رسيد. البته اورسن ولز در كارگرداني و نوع دكوپاژ در همشهري كين دست به كاري زد كه تا اكنون نيز مورد استفاده قرار مي‌گيرد. نقش عمق ميدان در ميزانسن‌ها و نحوه استفاده از لنزها در فيلمبرداري از استعداد ذاتي سينمايي او خبر مي‌داد اما در حوزه فيلمنامه‌نويسي استعدادي ديگر لازم است تا يك داستان بتواند مطابق يك الگوي قدرتمند مخاطب را در صندلي خود ميخكوب كند. فيلم «منك»  آخرين اثر ديويد فينچر راوي همين استعداد است. فيلم درباره هرمان منكويتس نويسنده اصلي فيلمنامه همشهري كين است. داستان نه به صورت اتوبيوگرافي از زندگي منكويتس بلكه تنها به نحوه شكل‌گيري داستان همشهري كين مي‌پردازد. منك از سمت كمپاني و ولز به يك خانه ييلاقي منتقل شده و بايد در يك زمان مشخص فيلمنامه‌اي تحويل دهد. تمام داستان همين است. برخلاف الگوهاي رايج در اين‌گونه آثار نه قرار است سنگي جلوي پاي نويسنده قرار گيرد، نه اتفاق خاصي رخ دهد بلكه مخاطب تنها شاهد مرور خاطراتي از منك است كه باعث نگارش همشهري كين خواهد شد. از اين ‌رو سايه نحوه روايت همشهري كين در فرم فيلمنامه منك نيز ديده مي‌شود. اكنون كه فيلمنامه از الگوهاي كليشه داستان‌گويي خارج است و پايان داستان هم براي مخاطب از پيش برملا شده است، تنها ترفند براي حفظ مخاطبي كه براي نحوه توليد فيلمنامه همشهري كين اهميتي قائل نيست، استفاده از يك شخصيت جذاب و بامزه است. شخصيت منك با بازيگري اولدمن دقيقا مصداق صفات شخصيت بامزه و جذاب است. واقعيت اين است كه براي مخاطب عام هيچ اهميتي ندارد منك بتواند در موعد مشخص فيلمنامه خود را تحويل دهد يا نه، آنچه براي مخاطب داراي اهميت است اين است كه اين شخصيت با اين روحيه سركش و بامزه در مرحله بعد چه كار خواهد كرد. منك در دسته شخصيت‌هايي است كه در لحظه عمل مي‌كند، دنياي رنگارنگ هاليوود براي او مانند يك حباب نازك شيشه‌اي است كه او در هر لحظه بر آن رنگي تازه مي‌زند. به همين علت نيز ويليام پاپز، كارگردان و سرمايه‌دار اصلي گلدين‌ماير هميشه مايل است تا او را كنار خود داشته باشد. منك جدا از در لحظه زندگي كردن، يك ياغي به تمام معناست. به قول هرست او همواره مخالف با جمع است، زيادي نكته‌بين و بيش از اندازه آينده‌ را خوب پيش‌بيني مي‌كند. منك در ذات يك شخصيت بسيار دوست‌‌داشتني است. با روحيه ماركسيستي كه دارد اغلب محبوب افراد گمنام كمپاني‌هاي هاليوود است. چنين شخصيتي هر جايي كه حضور دارد از پارامونت تا مترو گلدين‌ماير نخست محبوب قلوب سرمايه‌گذاران و پس از مدتي منفور تمام مديران مي‌شود. همين نفرت نيز باعث مي‌شود تا منك كنار گذشته شود. اما برگ برنده منك سال‌ها حضور در ميان ثروتمندان و بزرگان هاليوود است. او در اين سال‌ها آنقدر در مكانيسم سرمايه‌داري غرق بوده است كه بتواند از حفره‌هاي موجود در آن يك داستان بزرگ بسازد؛ داستاني كه تا سال‌ها به عنوان يكي از بهترين‌ها از آن نام برده شود. حال بيشتر به اين موضوع پي مي‌بريم كه چرا همشهري‌ كين و منك هر دو از فرم فلاش‌بك براي روايت خود استفاده مي‌كنند. در واقع داستان‌هاي دو فيلم تنها خاطراتي هستند كه از ذهن يك شخصيت بامزه روايت مي‌شوند. حال با اندكي تخفيف منك داستاني شوخ‌تر دارد. اما اين خاطرات با هدفي روايت مي‌شوند. تمام هدف و انگيزه فيلمنامه منك انداختن پرده‌هاي سرمايه‌داري و برملا كردن زندگي خدايان هاليوود است. به نوعي منك با استعداد، زيرك و نكته‌سنج در حكم سيزيف عمل مي‌كند. او راز خدايگان هاليوود را برملا مي‌كند و در مقابل آنان مانند پاپز او را به در خروجي راهنمايي مي‌كنند. در همين راستا درخشان‌ترين صحنه فيلم را مي‌توان جايي دانست كه منك پس از تعريف ايده اوليه داستان همشهري كين براي بزرگان كمپاني گلدن‌ماير دچار تهوع مي‌شود. به نوعي انديشه تمام فيلم در همين صحنه شكل مي‌گيرد. فيلم  منك و همشهري كين در اعماق داستان خود يك تهوع از سيستم سرمايه‌دارانه هستند. به نوعي يك اعتراض به سيستم جمهوري‌خواهي و مبتني بر سرمايه ايالات متحده در زمان ساخت همشهري كين در سال 1940 و منك در سال 2019. البته نبايد از اين نكته غافل بود كه فيلم با آن نوع سينمايي كه فينچر با آن به شهرت رسيد بسيار فاصله دارد و تنها يك سرخوشي كوتاه براي سينه‌فيل‌ها محسوب مي‌شود و اتفاق خارق‌العاده‌اي را رقم نمي‌زند. فينچر پيش از منك فيلم دختر گمشده را ساخته بود كه بيشتر به سينماي خودش يعني هفت، باشگاه مشت‌زني و زودياك نزديك بود. يك تريلر مهيج و رازآلود كه خاصه ذات سينماي فينچر است اما منك مايل‌ها با آن جنس سينما فاصله دارد. در دكوپاژ نيز بيشتر  وام‌دار سينماي كلاسيك و البته فيلم همشهري كين است. هر چند نبايد ناديده گرفت كه سياه و سفيد بودن فيلم نيز بر اين ديدگاه تاثير مي‌گذارد. تجربه جديد فينچر هر چند يك تريلر جذاب و خوش‌ساخت مانند آثار مشهور او نيست اما براي سينه‌فيل‌ها يك سرخوشي دو ساعته جالب فراهم مي‌آورد، اگرچه اين سرخوشي براي مخاطب عام آنچنان جالب و جذاب نخواهد بود. انتخاب‌هاي نت‌فلكيس به عنوان كمپاني تهيه‌كننده فيلم همواره بر مدار جذب مخاطب عام بوده اما اين ‌بار ظاهرا سنگيني كفه به سمت مخاطب خاص سينما هدايت شده است. 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون