• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4860 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۱۹ بهمن

اولويت منافع ملي

مهرداد احمدي‌شيخاني

دوستي پيام فرستاده بود كه از اين بنويس كه با وجود اينكه اين روزها سخن از معتبر بودن واكسن اسپوتنيك روسي با استناد به نشريه لنست و همچنين ورود واكسن چيني است، ولي تجربه نشان داده كه در مناسبات با ديگر كشورها، غرب قابل اعتمادتر است و چين و روسيه، به هيچ‌وجه قابل اعتماد نيستند. در جوابش گفتم اينكه چقدر به كشورهاي غربي مي‌شود اعتماد كرد و اصلا جايگاه اعتماد در روابط بين‌المللي كجاست، موضوعي است كه بد نيست نشانه‌هايش را در شواهد تاريخي جست‌وجو كرد. در چهار دهه گذشته و بيشتر در 20 سال اخير، اين سخن كه چين و شوروي شركاي قابل اعتمادي براي ايران نيستند و در مقابل، مي‌توان در روابط با دنياي خارج، به امريكا و كشورهاي اروپايي اعتماد كرد، بسيار شنيده‌ايم و به خصوص اين سخن در بين جامعه روشنفكري و نخبگان، هواداران قابل توجهي دارد. قصد آن ندارم كه به خروج امريكا از برجام و زيرپا گذاشتن يك‌جانبه آن توسط امريكا بگويم و به آن استناد كنم، شايد كه عده‌اي آن را يك استثنا و ناشي از خصوصيات فردي ترامپ بدانند، براي همين به نشانه‌هاي ديگري استناد مي‌كنم. شاه در خاطراتش مي‌گويد: «ساليوان در كاخ نياوران به ديدنم آمد و به من گفت كه بايد كشور را ترك كنم كه از او پرسيدم براي رفتن چقدر وقت دارم؟ كه ساليوان به‌ جاي اينكه جواب مرا بدهد به ساعتش نگاه كرد و من فهميدم كه ديگر وقتي ندارم» (نقل به مضمون) . منابع غربي اين خاطره را اين‌گونه نقل مي‌كنند كه شاه از سوليوان سفير وقت امريكا پرسيد: «من چه وقتي بايد ايران را ترك كنم؟» سوليوان هم جواب او را نداد و تنها به ساعتش نگاه كرد و شاه در خاطراتش مي‌نويسد: «در اين لحظه فهميدم كه وقت رفتن من فرا رسيده است». با وجود تفاوت مختصري كه در نقل اين خاطره وجود دارد، نكات مشتركي را مي‌توان از آن استخراج كرد. اول اينكه اين برخوردي است كه قدرتمندترين كشور غربي با نزديك‌ترين متحد خود در منطقه دارد و جالب اينكه نه رييس‌جمهور امريكا و نه حتي وزير امور خارجه آن كشور، بلكه انتقال چنين پيامي را به سفير خود كه يك كارمند ديپلماتيك است مي‌سپارد، آن هم به چنين شكل تحقيرآميزي كه به ‌جاي جواب دادن به شاه مملكت، به ساعتش نگاه مي‌كند كه يعني «ديگر وقت نداري».

اگر كمي عقب‌تر برويم به كودتا عليه دولت قانوني مصدق مي‌رسيم كه توسط امريكا و انگليس انجام شد و با وجود تلاش طرفداران سلطنت و اين ادعا كه كودتا نبود و قيامي مردمي بود، انتشار اسناد طبقه‌بندي شده وزارت خارجه امريكا در مورد كودتا، خط بطلاني بر آن ادعاها بود. دوازده سال قبل‌ترش هم كه ماجراي خلع رضا شاه از قدرت كه فقط با يك نامه سه خطي از طرف دولت انگلستان انجام شد كه به او نوشتند: «اعليحضرت لطفا از سلطنت كناره‌گيري كرده، تخت را به پسر ارشد وليعهد واگذار كنيد. ما نسبت به وليعهد نظر مساعدي داريم و از سلطنتش حمايت خواهيم كرد. مبادا اعليحضرت تصور كنند كه راه‌حل ديگري وجود دارد». قبل‌تر كه برويم به تاييد كودتاي رضاخاني و برچيدن حكومت قاجار و قبل‌تر از آن هم قرارداد 1919 و پيش‌تر از آن، ماجراي قرارداد ناكس دارسي. البته به توپ بستن مجلس توسط لياخف روسي را هم داريم. از قبل انقلاب مشروطه، جامعه روشنفكري ايران، نخبگان، تحصيلكردگان و حتي بخش بسيار بزرگي از حاكمان، اگر نگوييم با شيفتگي كه هميشه با حسن نيت به غرب نگاه كرده‌اند و حتي با وجود انقلاب 57 كه در سالگرد آن قرار داريم، از اين حسن نيت كاسته نشده، چنانكه بعد از برجام، بزرگ‌ترين قراردادها، با شركت‌هاي غربي بسته شد و حتي وقتي در يك مانور تبليغاتي در مقابل تحريم‌ها، از سند راهبردي با چين سخن رفت كه نه به بار بود و نه به‌ دار و با وجود انتشار پيش‌نويس آن، چنان هياهويي از طرف نخبگاني كه حتي يك‌بار خواستار انتشار قرارداد نفتي با توتال نشده بود برخاست كه عجيب مي‌نمود. مساله اين است كه در روابط بين‌الملل، اصل بر اعتماد نيست بلكه آنچه مهم است، حفظ منافع ملي است و اين حاصل نمي‌شود، غير از تكيه بر نظرات كارشناسي و آگاهي همه‌جانبه به مسائل حقوق بين‌الملل و مهم‌تر از آن تكيه بر قدرت داخلي. هر كشوري، چه غربي يا شرقي، به دنبال منافع خود است و نه شركاي قابل اعتماد. ما هم چاره‌اي نداريم جز اينكه با تكيه به قدرت خود و افزايش فهم كارشناسي، چنين عمل كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون