وظيفه ايران در قبال مذاكرات صلح افغانستان
حسين آهن
براساس آخرين اخبار قرار است نشست استانبول پيرامون روند صلح افغانستان در تاريخ 27 فروردينماه برگزار شود. آنگونه كه منابع افغان و ساير منابع غربي اعلام كردهاند قرار است در اين نشست مسائل مهم افغانستان از جمله موضوع صلح با طالبان مورد بحث قرار گيرد و به همين جهت گفته شده كه اشرف غني رييسجمهور افغانستان نيز در اين جلسه شركت خواهد كرد. اجلاس استانبول كه قرار است به مدت 10 روز ادامه داشته باشد از لحاظ اهميت و حساسيت همانند اجلاس بن در سال 2001 است، اما نحوه و شرايط شكلگيري اجلاس بن در سال 2001 با اجلاس استانبول در سال 2021 تفاوتهاي زيادي دارد. اجلاس بن پس از شكست طالبان و سرنگوني حكومت امارات اسلامي افغانستان تشكيل شد و در آن اجلاس در مورد شكلگيري يك نظام دموكراتيك مبتني بر راي و نظر مردم افغانستان تصميمگيري شد و نتيجه آن اجلاس تدوين قانون اساسي جديد افغانستان و روي كار آمدن دولتهايي شد كه اكنون به مدت 20 سال است كه تداوم پيدا كرده است. اما اكنون همان گروهي كه شكست خورده و نابوده شده بود در اثر اتخاذ سياستهاي غلط امريكا و متحدين غربي كه خود ناشي از عدم شناخت جامعه افغانستان است، بار ديگر قرار است همان شركتكنندگان اجلاس بن اين بار در استانبول تشكيل جلسه بدهند تا در مورد نحوه مشاركت دادن طالبان در حكومت افغانستان تصميمگيري كنند. سوال اول اين است كه مجوز تصميمگيري در مورد آينده افغانستان را چه كسي به اجلاس استانبول داده است. شرايط سال 2021 افغانستان با شرايط سال 2001 متفاوت است. مشروعيت اجلاس بن برآمده از اجماع رهبران گروههاي جهادي و ملي افغانستان در مورد تدوين يك نظام حكومتي بود كه بهطور طبيعي بعد از فروپاشي حكومت نجيبالله در كابل در سال 1996 (مهر ماه 1375) اين كشور به علت درگير شدن در جنگ داخلي فاقد يك نظام حكومتي بود. در مقابل آن هم اكنون افغانستان داراي سيستم حكومتي و مجالس قانونگذاري است و هر تغييري در نظام حكومتي بايد در چارچوب اصول شناخته در قانون اساسي افغانستان اجرايي شود. اينكه طالبان از يك گروه متلاشيشده در سال 2001 تبديل به گروهي شده است كه در پشت ميز مذاكره با امريكا قرار ميگيرد و اكنون مشخص شده است كه اين گروه خواستار كنترل كامل قدرت در كابل است و حاضر به مشاركت با دولت افغانستان براي پايان دادن به جنگ و خونريزي در داخل افغانستان نيست چه كسي بايد پاسخ اين سوال را بدهد كه اين همه هزينه و تلفات براي مقابله با اين گروه چرا بينتيجه بوده و چرا امروز امريكا براي حفظ آبروي خود مجبور به سازش با اين گروه شده و ميخواهد نظر خود را نيز بر دولت افغانستان تحميل كند. وزير امور خارجه امريكا در اسفندماه 1399 در نامهاي شديداللحن به رييسجمهوري افغانستان، با هشدار درباره وضعيت اين كشور، از اشرف غني خواست با تلاشهاي ديپلماتيك براي رسيدن به صلح همراهي كند. او در اين نامه نوشته بود كه امريكا قرار است از سازمان ملل بخواهد نشستي بينالمللي با حضور وزيران خارجه كشورهاي منطقه برگزار كند و آقاي غني بايد در راستاي اجرايي شدن اين برنامه با امريكا همكاري كند. اين نوع رفتار نگرانيهاي زيادي ايجاد كرده و ممكن است ساير شركتكنندگان در اين اجلاس نيز تحت فشار امريكا به راهحلي رضايت بدهند كه امريكا براي آنها طراحي كرده است. ترديدي وجود ندارد كه هرگونه تضعيف دولت افغانستان ممكن است آسيبهاي فراواني به نظام اين كشور و دستاوردهاي 20 سال گذشته مردم اين كشور وارد كند. همانگونه كه امضاي توافقنامه امريكا با گروه طالبان در سال گذشته ميلادي بدون مشورت با دولت افغانستان سبب ايجاد مشكلاتي براي دولت افغانستان شد، اجلاس استانبول بيشتر از پيش به روند تضعيف دولت افغانستان شتاب ميبخشد و ممكن است نتيجه اجلاس استانبول منجر به نابودي تمام دستاوردهاي دو دهه گذشته كشور افغانستان شود. با توجه به پيچيدگي مسائل افغانستان، پيشبيني اينكه عاقبت بيتوجهي دولت امريكا به ظرافتهاي كار سياسي در افغانستان چه آثار و تبعاتي را در معادلات سياسي اين كشور ايجاد ميكند، قدري دشوار است ولي احتمالا امريكا فقط يك هدف را پيگيري ميكند و آن هم خروج عجولانه از افغانستان و خارج كردن نيروهاي خود از باتلاق افغانستان است تا بيشتر از اين تلفات ندهد و هزينه نكند. اين بسيار بعيد است كه امريكا از پيگيري سياستهاي قبلي خود پس از حضور گسترده و ساخت پايگاههاي بزرگ در افغانستان صرفنظر كرده باشد، چرا كه امروز امريكا اطمينان دارد كه با خروج اين كشور از افغانستان خلأ به وجود آمده به سرعت توسط چين پر خواهد شد و اين چيزي نيست كه امريكا نداند و از آن غافل باشد، بنابراين امريكا ميخواهد كه گروه طالبان را خودش در افغانستان حاكم كند تا مطمئن شود كه منافع امريكا در منطقه با ايجاد ناامني و تروريزم حفظ خواهد شد و برآيند نشست صلح استانبول نيز چيزي فراتر از اين نخواهد بود.
اما وظيفه ما به عنوان كشور همسايه كه نگران بر هم خوردن اوضاع در افغانستان از طريق راهحلهاي دستوري و تحميلي از سوي امريكا با اهداف خاص در افغانستان هستيم، چيست؟ بخشي از نگراني ما از آنجا ناشي ميشود كه برخي از مجاهدين سابق در افغانستان كه دل خوشي از دولت كنوني ندارند تصور ميكنند كه با عبور از آن و روي كار آمدن يك دولت موقت شانس اين را دارند كه در دولت موقت نقش مهمتري به آنها واگذار شود. اگر آنها چنين تصوري را دارند كه با بركناري دولت قانوني كنوني وضع آنها بهتر خواهد شد بايد در اين ديدگاه خود تجديد نظر كنند. براساس طرح امريكا قرار نيست كه طالبان در قدرت مشاركت داشته باشند چرا كه طالبان در روند مذاكرات دوحه اين را براي امريكاييها روشن كرده كه آنها به چيزي كمتر از امارات اسلامي افغانستان راضي نخواهند شد. براي هيچكدام از دوستان ما در اين امارات اسلامي افغانستان، براساس اصول اعتقادي طالبان، نميتوان جايگاهي در نظر گرفت. كساني كه تصور ميكنند با گشوده شدن باب اصلاح قانون اساسي خواهند توانست نظامي پارلماني در اين كشور ايجاد كنند و پست نخستوزير را ايجاد كنند در اشتباه هستند. گشوده شدن باب اصلاح قانون اساسي افغانستان قطعا به نفع اين دسته از افراد نيست و هر گونه اصلاحي در اين شرايط وضع را براي آنها خرابتر خواهد كرد. آنها بايد توجه داشته باشند كه اگر هم بخواهند طالبان را متقاعد كنند كه به حاكميت بپيوندند سهمي كه به اين گروه اختصاص داده خواهد شد، از سهم ساير اقوام افغانستان كسر خواهد شد. اينكه در ساختار اعطاي نمايندگي متوازن در حكومت افغانستان يك سهم تحت عنوان پشتو زبانهاي مليگرا و سهم ديگري تحت عنوان طالبان به پشتوها داده شود قطعا تاجيكها، ازبكها و هزارهها را در موقعيت ضعيفتري قرار خواهد داد. در ساختار كنوني دو پست معاون اول و معاون دوم رييسجمهور طي چهار دوره رياستجمهوري كه رييسجمهور از پشتوها بوده، بين شيعيان و تاجيكها تقسيم شده است. حفظ اين دستاورد بايد در اولويت باشد، اگر ميتوانند جايگاه بهتري را اشغال كنند حرفي نيست ولي اگر باب اصلاح قانون اساسي باز شود نتيجه نهايي آن با توجه به فشار فزاينده طالبان نامشخص است. تاثير جمهوري اسلامي ايران در اجلاس بن موجب خشنودي برادران افغان شد و آنها از اين مشاركت فعال ما در مباحث مربوط به تدوين قانون اساسي افغانستان تشكر كردند، نقش ما در اجلاس بن تاريخي و جاودان باقي خواهد ماند. عدم مشاركت ما در اجلاس استانبول هرچند كه هنوز هم در مورد ميزان موفقيت آن در غلبه بر يافتن راهحل براي مشكلات موجود و خروج از وضعيت كنوني ترديد جدي وجود دارد، اين خطر را نيز دارد كه چنانچه قرار باشد در اين نشست براي آينده افغانستان تصميمات اساسي جديد اتخاذ شود ما از اين روند دور خواهيم ماند و ساير كشورها و از جمله رقباي ما در افغانستان از فرصت عدم حضور ما به نفع خودشان بهرهبرداري خواهند كرد. در صورتي كه اين اطمينان وجود داشته باشد كه اجلاس استانبول با شكست قطعي مواجه خواهد شد، شايد عدم شركت ما نزد مردم افغانستان و ساير كشورها مبني بر ارزيابي صحيح ما در مورد شناخت عميقتر ايران از مسائل افغانستان امتيازي براي ما محسوب شود. در صورتي كه چنين ارزيابي وجود دارد نيز بايد علت عدم شركت خودمان را توضيح دهيم تا از هر گونه سوء برداشتي جلوگيري شود.