• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4897 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۹ فروردين

از كالچوپولي تا براتيسلاوا

مهرداد احمدي‌شيخاني

يكي از موضوعات جذاب براي نوشتن داستان و ساخت فيلم‌هاي پركشش براي مخاطب، داستان‌هاي پليسي با محوريت باندهاي تبهكار بوده و هست، به خصوص اگر اين باندهاي تبهكار ريشه در مناسبات مافيايي داشته باشند.
مناسباتي كه ريشه‌اش برمي‌گردد به خانواده‌هايي در گذشته كشور ايتاليا، تا جايي كه امروزه، كلمه «مافيا» به كلمه‌اي عام براي هر نوع از رفتارهاي غيرقانوني براي حمايت‌هاي پنهان جهت دستيابي به قدرت و ثروت و اعتبار تبديل شده است. شايد معروف‌ترين داستان‌هاي به تصوير درآمده در عالم سينما از اين‌گونه روابط، فيلم «پدرخوانده» با كارگرداني «فرانسيس فورد كاپولا» و بازي درخشان و به ياد ماندني «مارلون براندو» باشد كه احتمالا بسياري از خوانندگان اين يادداشت آن و دو قسمت بعدي‌اش را ديده‌اند.
در عالم واقعيت هم مي‌توان به موارد دور و نزديك بسياري كه رنگ و بوي مافيايي دارد، اشاره كرد كه بسيار در مورد آن خوانده و از كم و كيفش باخبريم. شايد يكي از مشهورترين آنها كه در همين ايتاليا، مهد مافيا رخ داد و تا سال‌ها نقل محافل بود و الگويي شد براي نام بردن از موارد مشابه در كشورهاي ديگر، ماجراي «كالچوپولي» بود كه در ليگ فوتبال ايتاليا رخ داد و برمي‌گردد به دست بردن در داوري مسابقات ليگ ايتاليا و قهرماني‌هاي از پيش ساخته و تباني و كلي داستان ديگر كه به رسوايي سال ۲۰۰۶ فوتبال ايتاليا انجاميد و قهرمان ليگ به دسته پايين‌تر سقوط كرد.
تا جايي كه همين ماجرا خود اصطلاحي شد براي كسب اعتبار و قهرماني در هر نوع داوري كه قاضي، دلبستگي و وابستگي به يك سوي داستان داشته باشد، «داور كالچوپولي». البته احتمالا در كشور خودمان اين‌گونه داوري سابقه‌اي خيلي طولاني‌تري از ايتاليا دارد و اگر در آنجا سعي بر اين است كه روابط و مناسبات پنهان بماند و بايد خيلي تلاش و كنكاش كرد كه اين مناسبات آشكار شود، ما خودمان نه تنها موارد داوري بسيار معلوم و روشني در دلبستگي و وابستگي و پشتيباني علني داريم كه حتي داور با افتخار و سربلندي، اين دلبستگي را جار مي‌زند و آن را مايه مباهات و سربلندي مي‌داند.
البته قصدم اشاره به ماجراهاي حمايت داوراني شناخته شده در ماجراهاي رخ داده در انتخابات بزرگ گذشته نيست، اصلا و ابدا. منظورم اتفاقاتي در حوزه‌هاي كوچك‌تر است كه بعضا افراد درگير در آن احتمالا از منتقدان سرفراز همان داستان انتخابات باشند كه حالا كه خود در مقام داور نشستند، آن كار ديگر مي‌كنند.
از آنجايي كه سال‌هاي زيادي است كه سابقه داوري در حوزه فعاليت‌هاي فرهنگي و هنري داشته‌ام، كم و بيش با خصوصيات گزينش داوران آشنايم. يكي از مهم‌ترين و بلكه اولين شرط داوري در تمام مواردي كه تاكنون ديده‌ام يا حتي خود در انتخاب داور براي موضوعي دخيل بوده‌ام، عدم نفع شخصي داور، چه به صورت معنوي و چه مادي در موضوع داوري است.
به‌گونه‌اي كه داوران، نه خود از نتيجه منتفع شوند و نه وابستگي و پيوندي با افرادي كه كارشان مورد داوري قرار مي‌گيرد، داشته باشند تا نتيجه به شك و شبهه آلوده نشود.
مثلا بسيار طبيعي است كه داور، خود از شركت‌كنندگان مسابقه نباشد يا در بين شركت‌كنندگان، كسي را كه به هر شكلي پيوندي با او دارد، وجود نداشته باشد.
فرض كنيد قاضي يك پرونده، پدر يكي از شاكيان پرونده باشد، منطق و اخلاق حكم مي‌كند كه براي جلوگيري از شك و شبهه، داور پرونده، چنين كسي نباشد.
يكي از موارد اخير كه مدت چنداني هم از آن نمي‌گذرد، حضور تصويرگراني در دوسالانه تصويرگري براتيسلاوا بود كه در ماه‌هاي پاياني سال گذشته برگزار شد.
رسم اين‌گونه است كه براي شركت در چنين بينالي، آثار به صورت كشوري ارسال شود و براي همين هيات داوري از بين آثار خلق شده دو سال قبل از آن، كارهايي را داوري كنند و آثار منتخب به بينال ارسال شود. ماجرا در كشور ما البته مانند آنچه مرسوم انتخابات است، اين‌گونه برگزار شد كه تعدادي از داوران انتخاب آثار، پيوستگي روشني با ناشر شركت‌كننده آثار داشتند و البته ناشر پيوسته به چنين داوري، آثارش انتخاب و به بينال ارسال شد.
حال بايد ديد آيا چنين اتفاقي از آنجا كه رسم معهود در كشور ماست كه داور و منتخب، به هم پيوسته و دلبسته باشند، كاري پسنديده است يا از آنجايي كه منطق و اخلاق ما را بر آن مي‌دارد كه داور از دلبستگي و پيوستگي به موضوع عاري باشد، بايد از چنين اتفاقي پرهيز و آن را نكوهش كرد؟

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون