• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4907 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۳۱ فروردين

جنگ و تولد هيتلر

مرتضي ميرحسيني

بعد از نبرد استالينگراد، حتي شايد قبل از پايان آن كشمكش فرساينده و خونين بود كه ستاره اقبال آدولف هيتلر آشكارا رو به افول گذاشت. البته خودش و بيشتر يارانش هنوز باور داشتند كه با نشان دادن صلابت و اراده‌اي آهنين هم جنگ بزرگ و هم مشكلات ديگر را پشت سر مي‌گذارند و حتي بر همه دشمنان‌شان پيروز مي‌شوند. اما مدتي از برنامه‌هاي جمعي و حضور در ملاعام فاصله گرفت -كه به رواج شايعاتي درباره سلامتي‌اش منجر شد- و بعد، اواخر مارس 1943 سخنراني عمومي كوتاهي كرد. در اين سخنراني هم صدايش خسته بود و هم دست‌هايش مي‌لرزيد. آن‌قدر بد و متفاوت با گذشته ظاهر شد كه برخي‌ها گفتند اين سخنران نه خود هيتلر كه حتما يكي از بدل‌هاي اوست. هيتلري كه مي‌ديدند اصلا به تصويري كه از او به ياد داشتند شبيه نبود و چنين به نظر مي‌رسيد كه چيزي در او شكسته يا از چيزي ترسيده است. بيستم آوريل همان سال، يعني در چنين روزي، مصادف با 54امين سال تولد هيتلر بود كه يوزف گوبلز (مسوول تبليغات حزب نازي) با مردم آلمان -يا در واقع براي آنهايي كه به حرف‌هايش گوش مي‌دادند- سخن گفت. شايد مي‌خواست آن تصوير نااميدكننده از پيشوا و حزب را بازسازي كند. گفت لازم نيست مردان بزرگي مثل پيشوا هميشه جلوي چشم همه و زير چراغ صحنه باشند و مردم كارهايي را كه آنها مي‌كنند ببينند كه هيتلر كم مي‌خوابد، كم مي‌خورد و ساعت‌هاي طولاني مشغول كار است كه او «سنگين‌ترين بارها را خودش به تنهايي به دوش مي‌كشد و با مهيب‌ترين اندوه‌ها دست 
به گريبان است.» 
سخنراني بيستم آوريل گوبلز تلاش بي‌فايده‌اي براي احياي حيثيت هيتلر بود و بدگماني مردم آلمان به رژيم حاكم بر كشورشان را بيشتر كرد. انتقادات بالا گرفت و به قول فرانك ديكوتر، نويسنده كتاب آداب ديكتاتوري «حرف‌هاي تندي به زبان مي‌آمد، اگرچه مردم مي‌دانستند نظرات‌شان را چگونه بيان كنند كه حرف‌شان جرم به حساب نيايد و تحت پيگرد قانوني قرار نگيرند. براي همه روشن‌ بود كه اگر گاف‌هاي استراتژيك بزرگي رخ داده بود، فقط يك نفر مي‌توانست مسوول آن باشد و او تا نابودي كامل از پا نمي‌نشست.» حتي ميان مردم عادي هم بحث‌هايي درباره راهبرد غلط هيتلر و فرماندهانش جريان داشت و فشار جنگ بر مردم آلمان بيشتر و بيشتر احساس مي‌شد. كمبود كالاهاي اساسي شديدتر شد، نظام جيره‌بندي و توزيع عملا از كار افتاد و بيماري و گرسنگي بر بخش‌هاي وسيعي از آلمان سايه انداخت. چندي بعد كه موسوليني در ايتاليا سقوط كرد و هيتلر، متحد بزرگ خود را از دست داد، صداي انتقاد از نازي‌ها بلندتر هم شد. «مردم به راديوهاي خارجي گوش مي‌دادند و تشنه شنيدن اخبار پيشروي نيروهاي نظامي دشمن بودند. سلام هيتلري به ‌شدت كاهش يافت. در يكي از گزارش‌هاي دستگاه امنيتي اس‌اس آمده است: «بسياري از اعضاي حزب ديگر نشان حزب را به لباس‌شان نمي‌زنند.» شمار زيادي از آلماني‌ها كه شكست را قطعي و فاجعه را گريزناپذير مي‌ديدند، بي‌واهمه و علني اين آرزو را به زبان مي‌آوردند: «بياييد اميدوار باشيم انگليسي‌ها پيش از روس‌ها به برلين برسند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون