متهم: مردم
نيوشا طبيبي
گفت و گوي مدير باغ وحش صفادشت با برنامه خبري چاپ اول تلويزيون ديدني بود. مدير مذكور در چند دقيقه آسمان و زمين را به هم بافت تا خود و مجموعه تحت مديريتش را از هر خطا و اشتباهي بريالذمه نشان دهد. در چند دقيقه، در چندين نوبت به ترتيب مردم عادي، اراذل و اوباش و كارتنخوابهايي كه به درون گمرك بازرگان «هجوم برده بودهاند» تا با گورخرها عكس بگيرند را مسوول مرگ زبان بسته نگونبخت قلمداد كرد. از حمله و هجوم صحبت ميكند و از پاسخ به پرسش مجري برنامه كه «چطور ممكن است مردم عادي به داخل گمرك بازرگان هجوم برده باشند؟» طفره ميرود.
كاري به علت مرگ اين حيوان بخت برگشته ندارم كه هر چه بوده بيترديد به دليل اهمال و سوءمديريت و رفتار غيرانساني كاركنان با موجودي بيدفاع و مظلوم اتفاق افتاده است. بحث بر سر چگونگي برخورد مديران و مسوولاني است كه به هيچوجه حاضر نيستند، مسووليت اعمال خود و مجموعه زير مديريت خود را بپذيرند و لااقل با كلامي نرم درصدد جبران خطاي رفته برآيند. اين رفتار را البته به دفعات در حوادث و اتفاقات ديگر روزمره ميبينيم. بارزترين نمونهاش، موضوع كرونا بوده و هست. در اينكه عدهاي از مردم به دلايل مختلف از عمل كردن به پروتكلهاي مقرر شده طفره ميروند- چنانكه در همه كشورهاي درگير با بيماري عدهاي حاضر به رعايت پروتكلها نيستند- ترديدي نيست. اما اتخاذ تدابيري محكم و دقيق و اجراي آنها از وظايف دستگاه اجرايي كشور است ولو اينكه عدهاي از مردم نخواهند به آن عمل كنند. وظيفه دولت است كه بنابر اصل مصلحت عمومي، آنچه را به نفع اكثريت مردم است، تدبير و البته با دقت و قاطعيت اجرا كند.
در كدام كشور دنيا كه موفق به كنترل بحران كرونا شده، وزير مربوطه با خواهش و تمنا سعي كرده مردم را به رعايت پروتكلها بكشاند؟ مقررات مديريت بحران توسط دولتها تنظيم و ابلاغ ميشوند. در كشورهاي مختلف براي متخلفين جريمههاي نقدي و حتي بازداشت و زندان به جرم به خطر انداختن جان ديگران وضع شده است. وقتي دستگاه اجرايي چند قدم از اتفاقات بحران عقبتر است يا چنان در چنبره پيچيده تصميمگيريها و بروكراسي گير كرده يا مديرانش حساسيت لازم براي واكنش و اجرا را از دست دادهاند، مردم را خاطي قلمداد كردن عين بياخلاقي است.
شبكههاي اجتماعي و موبايلهايي كه درست در لحظه به كار ميافتند و خطايي را ثبت و ضبط ميكنند و انتشار ميدهند، بلاي جان مديران بيحوصله و انگيزه و اهمالكار شدهاند. بارها ديدهايم كه دستگاهي به جاي اصلاح خطاي انجام شده و پوزش خواستن از مردم، گزارشكنندگان را با الفاظي چون «ايادي دشمن»، «اراذل و اوباش» و مانند اينها برچسب زده و از دستگاه قضايي خواستار تعقيب آنها شده است. يعني موضوع به كل صورت ديگري گرفته و جاي متهم و شاكي عوض شده و به جاي اعتراف به خطا يا قول پيگيري، انگشت اتهام به سوي كسي گرفته ميشود كه خطايي يا سوءرفتاري را به اطلاع مردم رسانده!
موبايلها و شبكههاي اجتماعي هر عيبي داشته باشند يك حسن بسيار بزرگ دارند: مردم صاحب رسانهاي شدهاند كه دست خودشان است. اگر رسانههاي رسمي به هزار دليل از گزارش بسياري از كمي و كاستيها عقب ميافتند يا ديده بر بسياري از خطاها به ناگزير ميبندند، امروز مردم خودشان با دقت و ريزبيني، كوچكترين لغزشها را ميبينند و اگر فرصت كنند آنها را در فضاي مجازي منتشر ميكنند. بدا به حال مديري كه هنوز از درك اين شرايط عاجز است و به سبك چند دهه پيش سعي ميكند با داستانسرايي و توجيه، خطاي خود را بپوشاند. تصور بعضي از مديران- از مدير باغ وحش تا وزير- آن است كه هوش و دركي بالاتر از مردم عادي دارند. اصطلاح «ژن برتر» توسط آقازادههاشان هم بر اساس همين تصور به كار رفته و ميرود.
تلقي خاص دستگاه دولت كه از دهههاي 40 و 50 باقي مانده علت و سبب چنين رفتاري است. در آن زمان تصور ميشد كه درآمد نفتي متعلق به حكومت است و پول به دست آمده ربطي به مردم ندارد پس دليلي هم براي پاسخگويي وجود ندارد. كاركنان و مديران، حقوقبگيران دولت بودند و لاجرم پاسخگوي مدير بالادستي خود. اما خوشبختانه امروز بخش بزرگي از درآمد دولت متكي بر ماليات دريافتي از آحاد مردم است. به زبان ديگر دولت، حقوقبگير و مستخدم مردم است و بايد به آداب آن ملتزم باشد. پاسخگويي و پوزشخواهي و اصلاح خطاي رفته كمترين وظيفه كساني است كه براي خدمت به ملت و كشور به كار گرفته شدهاند و از بودجه و خزانه ملي ارتزاق ميكنند.