• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4931 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت

منافع، حقيقت و عدالت

مرتضي ميرحسيني

سال 2019 در چنين روزي همه 34 كشيش شيليايي عضو تشكيلات كليساي كاتوليك روم، دسته‌جمعي نامه‌اي به پاپ فرانسيس نوشتند و باهم از مقام خودشان استعفا كردند. اين استعفاي دسته‌جمعي يكي ديگر از قسمت‌هاي داستان دنباله‌دار رسوايي اخلاقي اعضاي ارشد تشكيلات كليسا بود كه اخبار آن به رسانه‌ها درز كرد و توجه افكار عمومي را به سمت خود كشيد. اصل ماجرا به دهه 1970 و 1980 ميلادي برمي‌گشت، به تعرض جنسي يكي از كشيش‌هاي شيلي به نام فرناندو كاراديما به چند پسربچه‌. 
گناه او كه برملا شد، اسقف خوان باروس در ماجرا دخالت كرد و مانع تعقيب قضايي و تنبيه كاراديما شد. خوان باروس هم شيليايي و يكي از اعضاي ارشد كليسا بود و مي‌گفتند زماني، در گذشته مريد كاراديما بوده و هنوز هم به او علاقه و ارادت زيادي دارد. با دخالت خوان باروس، كاراديما هرگز واقعا مجازات نشد و فقط كليسا در حكمي درون‌سازماني از او خواست تا پايان عمرش به عبادت و توبه مشغول شود. اما اعمال نفوذ خوان باروس هم افشا شد و رسوايي تازه‌اي به بار آمد. 
البته پاپ به دفاع از باروس رفت و گفت چون به من ثابت نشده كه باروس گناهكار است از او حمايت مي‌كنم و تا زماني كه مدركي براي اثبات گناهش ارايه نشود همه‌چيز - از نظر من- فقط تهمت و افترا است (دقت كنيد كه پاپ نه از لفظ «جرم» كه از واژه «گناه» استفاده مي‌كرد). اما چند روز بعد حرف‌هايش را تعديل و از قربانيان تجاوز عذرخواهي كرد. 
آن كشيش‌هاي شيليايي مستعفي به پنهان‌كاري كليسا معترض بودند. به اينكه خطايي زير نام كليسا اتفاق افتاد، اما به جاي جبران اين خطا، عده‌اي خودشان را به بي‌خبري و نديدن زدند و عده ديگري هم آن را پنهان كردند. حرف‌شان اين بود كه اين پنهان‌كاري عملا به رويه‌اي رايج در تشكيلات كليساي كاتوليك تبديل شده و براي خطاكاران بزرگ، حريمي امن ايجاد كرده است. البته همگي آنان هنوز پاپ را مرجع نهايي و رييس خودشان مي‌دانستند و تاكيد هم مي‌كردند كه همكاري با او را قطع نمي‌كنند. اما تقاضا مي‌كردند كه تشكيلات كليسا در رويه‌ها و روش‌هايش بازبيني كند و گام‌هايي جدي براي بازسازي اعتبار مخدوش‌شده‌اش بردارد. 
اين اعتراض و استعفاي دسته‌جمعي، قربانيان تعرض را آرام نكرد. مثلا يكي از آنها در حساب توييتري‌اش نوشت متاسفم كه زماني خودم را يكي از اعضاي تشكيلات كليسا مي‌دانستم، تشكيلاتي كه در آن از عدالت خبري نيست و اعضاي ضعيف‌تر قرباني قوي‌ترها مي‌شوند كه حتي زماني كه ظلم برملا و ظالم معلوم مي‌شود باز عده‌اي از همين قوي‌ترها سعي مي‌كنند جلوي اجراي عدالت را بگيرند. راستش خوان باروس و آنهايي كه پيش يا پس از او چنين كردند، نمي‌خواستند با حقيقت و عدالت دشمني كنند، فقط معني اين واژه را متفاوت با قربانيان مي‌فهميدند. 
از نظر آنان حقيقت و عدالت از منافع عالي كليسا جدا نبود و ايرادي نداشت كه براي حفظ اعتبار و آبروي تشكيلات كليسا، خطاهاي اينچنيني را - هرقدر هم كه بزرگ و زشت باشد- پنهان كرد (اتفاقا به‌زعم آنان خطا هرقدر بزرگ‌تر، ضرورت مخفي نگه‌ داشتن آن هم بيشتر). در واقع آن‌قدر آلوده منافع تشكيلات خودشان شده بودند كه حقيقت را هم از همين روزنه مي‌ديدند. شبيه به آن پرسشي كه نويسنده ايتاليايي، اينياتسيو سيلونه سال‌ها پيش طرح كرد: آيا امكان دارد عضو تشكيلاتي باشي و از اين تشكيلات نفعي ببري و بعد بتواني حقيقت و عدالت را - خارج از اين شبكه منافع- درست و كامل ببيني؟

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون