• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4937 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۵ خرداد

ارزشيابي فرهنگ‌ها

بيخو پارخ

مقدمه:  جامعه همدست فرهنگي به دلايل مختلف از جمله احساس همبستگي بيشتر مورد اقبال است ولي فرهنگ آن بسته و آماده عدم تساهل و به قول ميل (1964) مخالف تغيير و تجربيات زندگي مي‌شود. شناخت از فرهنگ‌هاي غني هم تنها در گفت‌وگوي با فرهنگ‌هاي ديگر عميق‌تر مي‌شود. واقعيت تاريخي هم اين است كه امروز هيچ جامعه‌اي نمي‌تواند خودش را قرنطينه كند. سرمايه، تكنولوژي، مردم، ايده‌ها و غيره آزادانه از مرزها مي‌گذرند و اشكال جديد تفكر و زندگي معرفي و فرهنگ را باز مي‌كنند. از اين‌رو همه جوامع با درجات مختلف، تنوع فرهنگي دارند و بايد راهي براي كنار آمدن با آن بيابند زيرا سركوب فرهنگ‌ها غيرممكن است و باعث تنش داخلي، به‌كارگيري زور براي شبيه‌سازي اقليت‌هاي فرهنگي، محدودسازي سفر خارجيان،كنترل وسايل ارتباط جمعي، ممانعت از ورود كتاب و تكنولوژي و غيره مي‌شود. امروز تنها گزينه پيش روي يك جامعه اين است كه پتانسيل خلاق تنوع فرهنگي خود را مديريت كند .
برخي معتقدند فرهنگ‌ها ابعاد زيبايي‌شناسي، اخلاقي، ادبي، اجتماعي، معنوي و غيره دارند. از آنجا كه استاندارد‌هاي لازم براي قضاوت اين ابعاد بسيار مختلف است، ارزشيابي و مقايسه فرهنگ‌ها از نظر منطقي ممكن نيست. ثانيا  هركدام  بر اساس معيار‌هاي خودش بايد ارزيابي شود كه تا  حدي درست است. 
 اما اگرچه ما  نمي‌توانيم كل يك فرهنگ را با ديگري مقايسه كنيم ولي مي‌توان آنها را در برخي جنبه‌ها مقايسه كرد. مثلا مي‌توان گفت ادبيات فرهنگي غني‌تر از ديگري است چون دامنه وسيع‌تري از احساسات و تجربه انسان را  كشف مي‌كند. يا بگوييم  معنويت يك فرهنگ  از ديگري عميق‌تر است و نظرش در مورد خدا ناب‌تر وكمتر مرعوب‌كننده است. جنبه‌هاي اخلاقي و سياسي فرهنگ‌ها را هم مي‌توان به همين طريق مورد مقايسه قرار داد. بنابراين ما مي‌توانيم فرهنگ‌ها را بر اساس راه‌هاي چاره‌اي كه براي مشكلات فساد‌پذيري،  خطاكاري، غرض‌ورزي و تعصب و ... بشري تعبيه كرده‌اند، مقايسه كنيم. مي‌توان گفت فرهنگ‌هايي كه توزيع، كنترل و نظارت بر قدرت را توصيه مي‌كنند و مخالفت آزادانه را برمي‌تابند، ثبات بيشتردارند و كمتر مستعد رياكاري و سوءاستفاده از قدرت مي‌شوند، استعدادهاي انسان را بهتر شكوفا مي‌كنند و از اين لحاظ بهتر از فرهنگ‌هاي مشابه هستند ما مي‌توانيم  فرهنگ‌ها را بر اساس مكانيسم‌هاي ايجاد محيط مناسب  رشد كودك تا بلوغ و كنترل محيط ترور و تحقير سازمان يافته مقايسه كنيم.  ما مي‌توانيم فرهنگ‌ها را بر مبناي ميزان احترام آنها به  حدود توانايي انسان  و ديگر خصايص جهاني بشر مقايسه كنيم.  البته  مقايسه  فرهنگ‌ها در اين موارد بايد با حساسيت انجام شود. مثلا لزوما فراهم‌آوري محيط محبت‌آميز براي فرزندان نبايد در همه فرهنگ‌ها به فرم خانواده غربي باشد يا نظارت بر قدرت حتما لازم نيست به شكل قانون اساسي ليبرالي باشد. شناسايي تفاوت‌هاي فرهنگي راهنماي ما در قضاوت درست و مقايسه فرهنگ‌هاست.  عده‌اي گفته‌اند تنها ارزيابي و نقد درون فرهنگي معتبر است بايد گفت تا حدودي درست است . ارزيابي فرهنگ قبل از شناخت آن از درون ممكن نيست و قضاوت و ارزيابي برون فرهنگي براي اعضاي آن فرهنگ بي‌معنا و بي‌تاثير است اما فرض اين ديدگاه پوزيتيويستي اين است كه فرهنگ داراي يك مجموعه ارزش‌هاي ثابت با معناهاي ثابت است. همان‌گونه كه ديديم هيچ فرهنگي اين‌طور نيست و عقايد و ارزش‌هاي فرهنگي در سطوح متفاوت كلي هستند و براي مطابقت با موقعيت‌هاي جديد تفسير مي‌شوند.  هر فرهنگي شامل رسوباتي از عقايد مسكوت گذشته و اشكال ابتدايي عقايد نورس است. خلاصه اينكه فرهنگ به قدري چند استانداردي، سيال و بي‌انتهاست كه نمي‌تواند مقررات ثابتي براي ارزيابي خودش داشته باشد.  مثلا براي چندين دهه، احترام به تساوي حقوق به عنوان يكي از ارزش‌هاي محوري جامعه ليبرال معرفي شده است.  سوسياليست‌ها اين معنا را به چالش كشيده و مدعي شدند كه تساوي حقوق بدون تساوي وسيعي در منابع لازم بي‌معناست. درمقابل ليبرال‌ها استدلال كردند كه سوسياليست‌ها ايده بسيار متفاوت عدالت اجتماعي را به جاي ايده تساوي جا زده‌اند. سوسياليست‌ها معتقد بودند، نقد دروني است و معناي جديد بر اساس ارزش‌هاي اصولي همان جامعه ليبرالي بود و ليبرال‌ها رياكارانه تساوي را بر اساس جامعه كاپيتاليستي معنا كرده‌اند. به نظر ليبرال‌ها تساوي حقوق رسمي كافي بود ولي سوسياليست‌ها حقوق مساوي در قدرت و منابع را هم اضافه كردند در حالي كه هر دو ادعا مي‌كردند كه جامعه ليبرال را از درون و بر اساس اصول پذيرفته شده خودش ارزيابي مي‌كنند.  هر فرهنگي به ناچار در معرض فرهنگ‌هاي ديگر قرار مي‌گيرد و نمي‌تواند از مقايسه خود با آنها اجتناب كند. در اين مواجهه برخي اعضا جذب برخي عقايد و رفتارهاي فرهنگ ديگر شده و آنها را يا عينا به سنت خود اضافه يا بازتفسير و آن را مشروع مي‌كنند. در فرهنگ‌هاي با قدمت تاريخي تقريبا هميشه مي‌شود عناصري يافت كه با تفسير مناسب به صورت منبعي از نقد و ارزيابي دربيايد.  برخي گفته‌اند ارزيابي نوانديشان به نوعي نسبت به ديدگاه محافظه‌كار وفادار به سنت اصالت ندارد. البته برخي اوقات نقد نوانديشان پذيرفته مي‌شود ولي ماهيت فرهنگ وكشمكش هرمنيوتيكي مربوطه درك نمي‌شود.  به ياد داشته باشيم كه فرهنگ ذات ندارد و شامل رگه‌هاي مختلف فكري است و نوانديشان ايده‌هايي از سنت را كه توسط تفسير مسلط تحريف يا به حاشيه رانده شده، متذكر مي‌شوند. علاوه بر آن هر سنتي مي‌تواند قرائت‌هاي متعددي بپذيرد و هيچ كدام قطعي و نهايي نيست. تفسير جديد و شواهد آن ممكن است كاملا دقيق نباشد ولي رد و قبول آن با جامعه است.  هيچ فرهنگي بدون لحاظ موضوعات و اميد‌هاي عصر خويش زنده نمي‌ماند و وفاداري افراطي محافظه‌كاران به تاريخ و متون فرهنگي خطر كاهش پيروان و زوال فرهنگ را در پي دارد .  حتي تفاسير  و  ارزيابي‌هاي جديد نادرست  و غيراصيل هم  حداقل  باعث مي‌شود فرهنگ زنده و فعال بماند. 
ترجمه و تلخيص: دكتر منيرسادات مادرشاهي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون