• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4946 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۸ خرداد

عامه‌پسند فلسفي؟

آبتين گلكار

كساني كه سريال «دكتر هاوس» را نديده باشند، احتمالا با ديدن عنوان كتاب «هاوس و فلسفه» تعجب مي‌كنند و از خود مي‌پرسند كه يك مجموعه تلويزيوني پرطرفدار و لابد عامه‌پسند را با فلسفه چه كار؟ ولي كساني كه حتي چند قسمتي از اين سريال را ديده باشند (و البته فكر نكنم زياد باشند كساني كه چند قسمتي را ديده و توانسته باشند از تماشاي بقيه قسمت‌ها صرف‌نظر كنند) بعيد است از اين به شگفت آيند كه گروهي از استادان فلسفه در سراسر امريكا، از فلوريدا تا واشنگتن و از كاليفرنيا تا نيويورك بنشينند و مقاله‌هايي بنويسند درباره آنكه فلان انديشه فلسفي -اخلاقي چگونه در اين مجموعه تلويزيوني نمود پيدا كرده است. حقيقتا يكي از جاذبه‌هاي «دكتر هاوس»، گذشته از خوش‌ساخت بودن و ارزش‌هاي سينمايي و معماهاي پركشش پزشكي‌اش، همين است كه در بسياري از قسمت‌ها مخاطب را با مسائل عميق فلسفي، دوراهي‌هاي اخلاقي و پرسش‌هاي لاينحلي روبه‌رو مي‌كند كه حتي پس از پايان فيلم نيز تا مدت‌ها ذهن بيننده را درگير مي‌كند و او را به تفكر درباره آن وامي‌دارد.
يكي از مهم‌ترين اين پرسش‌ها كه در بسياري از قسمت‌ها نيز رخ مي‌نمايد، همين مساله ازلي و ابدي است كه آيا براي دستيابي به هدفي خير و والا، مانند نجات جان بيمار، مي‌توان چشم بر قواعد و مقررات و عرف و اخلاق بست يا نه. پاسخي كه دكتر هاوس مي‌دهد ظاهرا بايد يك «بله»ي محكم و قاطع باشد. هاوس پزشكي است كه به هيچ بنيان و باور ثابت و پذيرفته فكري و اخلاقي پايبند نيست و هر كاري را براي تشخيص بيماري و نجات جان بيمارش مجاز مي‌داند و بي‌پروا به آن دست مي‌زند و به هدفش هم مي‌رسد و البته بارها و بارها نيز به دليل نقض مقررات پزشكي و حقوقي توبيخ و بازخواست مي‌شود. همين متفاوت و نامتعارف بودن تفكر و رفتارها شايد مهم‌ترين دليل محبوبيت بي‌اندازه شخصيت دكتر هاوس باشد و بيننده مجموعه قاعدتا بايد به همان پاسخي برسد كه راسكولنيكوف در آغاز جنايت و مكافات رسيده بود: برخي برگزيدگان (در نمونه دكتر هاوس، پزشك نابغه‌اي كه شمّ و فراست و تشخيصش صدها بار تيزبينانه‌تر از پزشكان ديگر است) «حق دارند» به قانون و قواعد متعارفي كه همه ملزم به رعايت‌شان هستند، بي‌اعتنا باشند و زير پا بگذارندشان. البته خالق راسكولنيكوف نشان داده است كه اين «حق» درست نيست و خالق دكتر هاوس نشان نداده. اين را شايد بتوان پرسشي بي‌پاسخ دانست كه كجا مي‌توان يا بايد چشم بر قوانين و ارزش‌ها بست و كجا نمي‌توان و نبايد. هر پيشرفتي در گرو نوعي متفاوت انديشيدن، هنجارگريزي و آزمودن بداعت‌هاست، ولي مسلما هر بداعت و هنجارگريزي را هم نمي‌توان لازمه و پيش‌زمينه پيشرفت دانست. تمايز اين دو از يكديگر يكي از جاذبه‌هاي ادبيات و سينما و تئاتر معاصر است. در «دكتر هاوس»، آنچه اين مشكل را بغرنج‌تر مي‌كند آن است كه بيننده احساس مي‌كند با آنكه مدام جملات و رفتارهاي نژادپرستانه، زن‌ستيزانه، برخورنده و وقيحانه‌اي از هاوس ديده مي‌شود، باز هاوس در اعماق وجودش، نسبت به بسياري از شخصيت‌هاي ديگر سريال، بسيار اخلاقي‌تر و حتي پايبندتر به اصول است و آن رفتارهاي هنجارگريزانه گويي انتقادي هستند بر نگرش‌هاي سطحي و نمايشي و توخالي به مقوله اخلاق و پايبندي ظاهري به آن.
در مجموعه «دكتر هاوس»، موقعيت‌هايي كه بازيگران و بينندگان را در دوراهي‌هاي اخلاقي و تعارض‌هاي هميشگي گرفتار مي‌كنند بسيارند، چه در حوزه پزشكي، مثلا اينكه آيا يك پزشك و دانشمند حق دارد در جريان آزمايش‌هايش براي نيل به كشفي كه جان هزاران بيمار را نجات مي‌دهد جان چند بيمار را به خطر بيندازد، يا مثلا آيا پزشك بايد جان ديكتاتوري را نجات دهد كه قصد نسل‌كشي بي‌رحمانه‌اي را در سرزمين خود دارد و چه در حوزه‌هاي عمومي‌تر، مثلا هنگامي كه ميلياردري تصميم مي‌گيرد مبلغي هنگفت به بيمارستاني كه دكتر هاوس در آن كار مي‌كند اهدا كند و در ازاي آن خواسته كوچكي دارد: اخراج هاوس از بيمارستان (موقعيتي بسيار شبيه به كشمكش نمايشنامه ملاقات بانوي سالخورده فريدريش دورنمات). اين تعارض‌ها و دوراهي‌ها منحصر به دكتر هاوس هم نيست؛ اغلب شخصيت‌هاي مجموعه به‌ دفعات در چنين موقعيت‌هاي دشواري براي تصميم‌گيري قرار مي‌گيرند و چون آنان ديگر به دسته نوابغي كه گويي همه‌چيز براي‌شان مجاز است نيز تعلق ندارند، منطق فكري‌شان شايد براي ما بسيار ملموس‌تر هم باشد. بسياري از اوقات متوجه نيستيم كه خود ما نيز در زندگي روزمره و تصميم‌گيري‌هاي‌مان بارها با نمونه چنين تعارض‌هايي، به شكل‌هاي بسيار گوناگون، روبه‌رو مي‌شويم و براي حل شان به مشكل برمي‌خوريم. كتاب «هاوس و فلسفه» به‌ خوبي نشان مي‌دهد كه فيلسوفان چگونه به اين تعارض‌ها مي‌نگرند، چگونه تحليل‌شان مي‌كنند و احيانا چه راه‌حل‌هايي ارايه مي‌دهند. اين تجربه شايد ما را گامي به پاسخ احتمالي براي پرسش‌هاي دشوار و گاه لاينحل نزديك‌تر كند.
كتاب، گذشته از جذاب بودن براي مخاطبان عام و دوستداران مجموعه تلويزيوني «دكتر هاوس»، براي نويسندگان و دست‌اندركاران سينما و تئاتر نيز از اين نظر بسيار مفيد و آموزنده خواهد بود كه مقولات فلسفي و اخلاقي را چگونه مي‌توان به شكلي جذاب و هنري به مخاطب عرضه كرد و از افتادن به ورطه موعظه و تدريس در اثر هنري بركنار ماند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون