• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4949 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۲۲ خرداد

موقعيت استراتژيك قاهره، نعمتي كه فعلا كارايي ندارد

مصر بر سر دوراهي نقش‌آفريني منطقه‌اي يا توجه به داخل

آرمين منتظري

 

«عبدالفتاح السيسي»، رييس‌جمهور مصر، از اختصاص 500 ميليون دلار از جانب مصر براي بازسازي غزه خبر داد. به گزارش آسوشيتدپرس، در بيانيه رسمي رياست‌جمهوري مصر در اين باره آمده كه السيسي اعلام كرده مصر 500 ميليون دلار براي بازسازي نوار غزه پس از حوادث اخير اختصاص مي‌دهد و از شركت‌هاي مصري مي‌خواهد كه در روند اين بازسازي حضور پررنگ داشته باشند.
به نظر مي‌رسد السيسي با اين اقدام قصد دارد از يك‌سو به لحاظ توجه افكار عمومي جهان عرب، براي خودش اعتباري دست و پا كند و از سوي ديگر به لحاظ بين‌المللي نيز درخصوص مسائل اسراييل و فلسطين نقش‌آفريني پررنگ‌تري داشته باشد. از سوي ديگر، اين اقدام مصر را مي‌توان در راستاي رقابت اين كشور با تركيه و قطر در مسائل منطقه‌اي تحليل كرد. اما واقعيت اين است كه السيسي، در درازمدت، براي پيشبرد چنين برنامه‌هايي، محدوديت‌هايي دارد. مصر طي سال‌هاي گذشته نشان داده كه توان نقش‌آفريني بين‌المللي و منطقه‌‌اي را ندارد و ترجيح مي‌دهد بيشتر توجهش را به حل و فصل بحران‌هاي داخلي‌، معطوف كند.
قدرت و نفوذ مصر در خاورميانه، سال‌هاست در مسير زوال قرار گرفته است. در دهه 1970 ميلادي در دوران رياست‌جمهوري انور سادات، مصر رفته‌رفته بيشتر از قبل، روي مسائل داخلي خود متمركز شد و برخورد با اپوزيسيون سياسي و شبه‌نظاميان اسلام‌گرا در داخل بيش از اعمال قدرت در خاورميانه براي قاهره اهميت يافت. از سال 2013، وقتي كه عبدالفتاح السيسي دولت اخوان‌المسلمين را سرنگون كرده و قدرت را در دست گرفت تا به اينجاي كار سياست خارجي مصر همواره انعكاسي از تحولات داخلي اين كشور بوده است. به اين معنا كه از ديدگاه قاهره، كشورهايي نظير قطر و تركيه كه از اخوان‌المسلمين حمايت مي‌كنند به لحاظ ايدئولوژيك دشمن شناخته مي‌شوند وكشورهايي نظير عربستان‌سعودي و امارات كه با ايده اسلام‌ سياسي مخالف هستند، متحدان تاكتيكي به شمار مي‌روند.  اشغال مصر توسط بريتانيا، در سال 1882 موجب شد ارتباط مصر با برخي عرصه‌هاي ظهور و بروز ديپلماسي، خصوصا در غرب آسيا قطع شود. در آن زمان جنبش ملي‌گرايي در مصر تا حدودي متفاوت با جنبش‌هاي ملي‌گرايانه در غرب آسيا و شمال آفريقا رشد كرد. بعدها، بسياري از رهبران سياسي مصري‌، خيلي تمايل نداشتند قدرت خود را فراتر از مرزهاي مصر به نمايش بگذارند. البته بايد گفت كه در اين ميان ملك فاروق و جمال عبدالناصر استثنا بودند. 
فاروق كه پس از محمد علي قدرت را در دست گرفت قصد داشت در مصر يك امپراتوري عربي بنا كند. اين فاروق بود كه در سال 1948 تصميم گرفت برخلاف نظر دولت و ارتش، مصر را وارد جنگ اعراب با اسراييل كند. در سال 1950، ملك فاروق تنگه تيران را به روي كشتي‌هاي اسراييلي بست و سال بعدش هم نقشي محوري در شكل‌گيري نيروي دفاعي مشترك اعراب در مقابل اسراييل بازي كرد. 
اما جمال عبدالناصر كه ريشه‌هاي عربي متمايزي با ديگران رهبران مصر داشت، به لحاظ نظامي و اقتصادي بين سال‌هاي 1954 تا 1962 از جنگ استقلال الجزاير دفاع كرد. در سال 1957 ناصر نيروهاي ارتش مصر را به سوريه اعزام كرد تا در مقابل حمله احتمالي تركيه به اين كشور در كنار نيروهاي سوري بجنگند. در سال 1960 نيز پس از اينكه عبدالكريم قاسم، رييس‌جمهور وقت عراق تهديد كرد كويت را اشغال خواهد كرد، ناصر نيروهاي مصري را به كويت اعزام كرد. دو سال بعد نيز ناصر يك‌سوم نيروهاي ارتش مصر را به يمن فرستاد تا در جريان كودتا در اين كشور از پادشاه وقت يمن دفاع كنند. حتي پس از اينكه مصر در جنگ شش روزه با اسراييل در سال 1967 شكست خورد، ناصر همچنان يكي از قدرتمندترين چهره‌هاي جهان عرب به شمار مي‌رفت. اگرچه بسياري از كشورهاي عربي به ناصر به چشم يك دشمن مي‌نگريستند اما ناصر نزد اكثريت افكار عمومي منطقه محبوب بود و مردم به او به چشم قهرمان ملي‌گرايي عربي مي‌نگريستند. 
اما در اوايل دهه 70 ميلادي وقتي ناصر از دنيا رفت، نفوذ و قدرت مصر در جهان نيز دچار افول تدريجي شد. روساي جمهوري كه بعد از ناصر به قدرت رسيدند دريافتند كه وضعيت ناگوار اقتصاد مصر موجب مي‌شود اين كشور نتواند در جهان عرب، نقشي برجسته داشته باشد. انور سادات كه بعد از ناصر به قدرت رسيد با اعزام سربازان مصري براي مبارزه در كنار ارتش ديگر كشورهاي عربي مخالفت كرد. سادات در طول دوران رياست‌جمهوري‌اش به واسطه امضا كردن معاهده صلح با اسراييل، توسط بسياري از رهبران كشورهاي عربي تحريم شد. حسني مبارك كه در سال 1981 به قدرت رسيد سعي كرد تا حدودي اين شرايط را تغيير دهد. او در سال 1990 به ائتلاف نظامي امريكا عليه عراق پيوست و نيروهاي مصري را در جريان جنگ خليج‌فارس به كويت اعزام كرد. اين اقدام به هيچ عنوان با هدف افزايش حوزه نفوذ مصر در منطقه صورت نگرفت بلكه حسني مبارك صرفا قصد داشت اجازه ندهد عراق به يك قدرت منطقه‌اي تبديل شود. به ‌طور كلي مبارك بيشتر سال‌هاي قدرتش را صرف پرداختن به مسائل داخلي كرد.
عبدالفتاح السيسي، رييس‌‌جهوري فعلي مصر نيز تقريبا همان رويه مبارك را در پيش گرفته است. السيسي از زماني كه به قدرت رسيده، بيشتر تمركزش را روي مسائل امنيت داخلي صرف كرده است. نگراني السيسي، به عنوان تنها رييس‌جمهور مصر كه از سال 1952 به بعد براي رسيدن به قدرت از كودتا بهره برده، اين است كه كنترل را در دست داشته باشد، بنابراين بازگرداندن نفوذ و قدرت مصر در جهان عرب براي السيسي اولويت نخست محسوب نمي‌شود. السيسي تمام قوايش را بسيج كرده تا امنيت مرزهاي مصر را حفظ كرده و اجازه ندهد گروه‌هاي شبه‌نظامي با عبور از مرزهاي مصر به جنبش‌هاي شبه‌نظامي داخل مصر كمك نظامي كنند. 
به ديگر سخن مي‌توان گفت كه السيسي هيچ دستور كار منطقه‌اي ندارد. البته در عين حال به هيچ‌وجه تمايل ندارد سياست‌ خارجي راديكالي كه كشورهايي نظير عربستان‌سعودي و امارات در پيش گرفته‌اند به نقش تاريخي مصر در منطقه ضربه بزند. علاوه بر اين، قاهره درباره روند عادي‌سازي روابط اعراب حاشيه خليج‌فارس و اسراييل نيز نگراني‌هايي دارد و همين مساله است كه موجب مي‌شود مصر كمتر سعي داشته باشد در ميانجي‌گري‌هاي منطقه‌اي نقش ايفا كند. پس از كنفرانس صلح مادريد كه در سال 1991 برگزار شد، قاهره به عنوان يكي از ميانجي‌گران صلح در منطقه براي خودش شهرتي به هم زد. اما از آن زمان تاكنون، فلسطيني‌ها براي تسهيل در حل و فصل اختلافات ميان حماس و جنبش فتح، به جاي اينكه سراغ مصر بروند، به تركيه روي آورده‌اند. از سوي ديگر حماس هم براي تسهيل شرايط محاصره غزه، بيشتر روي كمك قطر حساب مي‌كند و در اين روند، مصر كاملا از بازي كنار گذاشته شده است. 
علاوه بر اين مصر به لحاظ اقتصادي نيز در تحولات اقتصادي جهان عرب كنار گذاشته شده است. اكتبر سال گذشته، يك شركت اسراييلي احداث خط لوله، قراردادي با امارات متحده عربي امضا كرد تا جريان نفت از طريق كانال سوئز، از ابوظبي به اروپا برود. به اين ترتيب خط لوله‌اي كه از خليج‌فارس از طريق كانال سوئز به اسكندريه مصر مي‌رسيد، عملا در حاشيه قرار خواهد گرفت. 
اما اخيرا و به خصوص درباره غزه، مصر سعي كرده نقشي نسبتا فعال ايفا كند. در جريان حمله اخير اسراييل به غزه، مصر در حمايت از فلسطيني‌ها به شكلي فعال وارد عرصه شد. در سال 2014 و در جريان درگيري حماس و اسراييل، مصر حماس را مجبور كرد براي برقراري آتش‌بس شرايط اسراييل را بپذيرد اما اين‌بار و در جريان درگيري‌هاي اخير، مصر هيچ پيش‌شرطي براي حماس تعيين نكرد. علاوه بر اين مصر اسراييل را متجاوز هم معرفي كرد. به نظر مي‌رسد السيسي قصد دارد از شكافي كه به واسطه عادي‌سازي روابط با اسراييل در ميان افكار عمومي جوامع عرب به وجود آمده استفاده كند و بار ديگر چهره مصر را به عنوان كشوري كه در خط مقدم رويارويي با اسراييل در منطقه ايستاده بازسازي كند. به نظر مي‌رسد كه كمك 500 ميليون دلاري مصر براي بازسازي غزه نيز در همين راستا انجام مي‌شود. البته ظاهرا حماس در اين خصوص كمي مشكوك است، چراكه شركت‌هاي مصري كه عموما توسط ارتش اين كشور مديريت مي‌شوند، در اين بازسازي مشاركت خواهند داشت و اين روند باعث مي‌شود نفوذ و كنترل مصر بر غزه، افزايش يابد. 
درنهايت بايد اذعان كرد مصر با همه مشكلاتي كه دارد به عنوان كشوري نقش‌آفرين و تعيين‌كننده در منطقه از موقعيتي ژئواستراتژيك برخوردار است؛ از يك‌سو يك پايش در آفريقاست و از سوي ديگر در آسيا و اروپا نيز نفوذ دارد و البته كنترل يكي از مهم‌ترين آبراه‌هاي جهان را نيز دراختيار دارد. علاوه بر اين مصر پرجمعيت‌ترين كشور عربي است و به لحاظ گونه‌گوني يكدست‌ترين جمعيت را دارد. اما به‌رغم همه اين برتري‌ها، مصر همچنان گرفتار مسائل داخلي است و مردم مصر نيز علاقه چنداني به نقش‌آفريني فرامرزي دولت مصر ندارند. به‌رغم همه تلاش‌هاي السيسي، بعيد به نظر مي‌رسد كه اين شرايط در سال‌هاي آينده نيز تغيير كند و مصر همچنان بيش از آنكه نقش‌آفريني منطقه‌اي ‌داشته باشد، به مسائل داخلي‌اش مشغول خواهد بود. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون