منافع فردي انگيزه حذف نيروها از پايين
عباس عبدي
هر انتخاباتي كه در سطح قوه مجريه رخ ميدهد، بهطور طبيعي و بديهي با تغييرات بسيار زيادي همراه است. اصولا هم قرار نيست فقط يك نفر يا همان رييسجمهور، عوض شود، بلكه سلسلهاي از مديران نيز به تبع تغيير رييسجمهور تغيير ميكنند و اين حق فرد منتخب و امري بديهي است. تنها پرسشي كه در اينجا مطرح ميشود، اين است كه سلسله تغييرات تا كجا و تا چه سطحي ميتواند يا بايد ادامه يابد؟ در سطح وزير؟ معاون وزير؟ مديركل؟ رييس اداره؟ كارشناسان؟ يا دربان و نگهبان را هم شامل ميشود؟ آيا جز نهادهاي اداري اين تغييرات ميتواند شامل نهادهاي نيمه يا غيردولتي هم بشود؟ مثلا دانشگاهها، نهادهاي انتخاباتي مثل كانون وكلا و سازمانهاي نظام مهندسي و سازمان نظام پزشكي، آيا اين موارد هم بايد با دستگاه اجرايي همسو و يكدست شوند؟ اين دو پرسش را بايد بهطور مستقل پاسخ داد. درباره تغييرات در سلسله مراتب اداري به نظر ميرسد كه هر چه از سطوح بالا به پايين ميآييم ملاكهاي سياسي بايد كمرنگتر شود. وزارت عموما مقام سياسي محسوب ميشود. ولي معاونان وزرا ممكن است هم نقش سياسي داشته باشند و هم نقش كارشناسي و اين مساله به وضعيت وزارتخانه و نوع معاونت آن هم مربوط ميشود. در سطح مديركل، طبعا غلظت سياسي كمتر است. شايد بتوان گفت اگر رييسجمهور واجد ويژگي صد درصد سياسي باشد، وزير حداقل 80 درصد سياسي است، معاون 50 درصد و مديركل زير 25 درصد سياسي است. در حقيقت ملاك تصميمگيري در اين سطح در درجه اول بايد كارشناسي باشد. سطوح پايينتر را بايد به كلي از دايره سياست خارج كرد تا نظام اداري قوام پيدا كند. درباره نهادهاي غيراداري بايد متفاوت رفتار كرد. برخي حوزهها بايد از دولت استقلال نسبي داشته باشند، البته نه اينكه در تقابل با دولت باشند، بلكه بهطور نسبي مستقل باشند، زيرا قوام آنها به همين استقلال آنهاست.
مواردي كه در بالا به آنها اشاره شد از اين جملهاند. اگر قرار باشد مديريت حوزههاي مدني و علمي و حرفهاي (وكلا، مهندسان، كارگران، پزشكان، روزنامهنگاران، كارفرمايان، اتاقهاي بازرگاني، دانشگاهها و...) نيز تحتتاثير مستقيم انتخابات رياستجمهوري قرار گيرند، اعتبار آنها از ميان خواهد رفت و نميتوانند كاركرد موثري داشته باشند.
در اينجا لازم است يك اتفاق ناخواسته و البته مهم رخ دهد كه بهتر است مورد توجه آقاي رييسي قرار گيرد. اگر تغييرات مديريتي در هر سطحي كه انجام شود از طرف بالا و رياستجمهوري تصميم گرفته و اجرا شود، حتي اگر مخالف قواعد و اصول پيشگفته باشد، باز هم قابل فهم است، چون معلوم است از مرجع بالادستي تصميم به يكدستي گرفته شده و قابل كنترل است. ولي به نظر ميرسد كه بسياري از اين نوع تغييرات محصول جوسازيها و منافع نيروهاي فرصتطلب در پاييندست است. مثلا كساني كه ميخواهند در راس سازمانهاي مهندسي، پزشكي يا رييس يك اداره يا دانشگاه و... باشند ولي از طريق انتخابات يا اثبات برتري كارشناسي و صلاحيتي نميتوانند به اين جايگاه برسند، در نتيجه خود را پشت مسائل سياسي پنهان ميكنند و اقدام به زدن زيرآب ديگران و دستاندركاران كنوني ميكنند. اين همان وضعيتي است كه آقاي رييسي بايد از آن پرهيز كند، چون اين رفتارها در نهايت به نام او نوشته ميشود در حالي كه دنبال انجام آن نبوده و نيروهاي زيردست با حذف ديگران درصدد بالا كشيدن خودشان و تامين منافع فردي هستند. به نظر ميرسد اتفاقي كه در جريان سازمان نظام پزشكي رخ داده از اين نوع است. خلاصه اينكه اجازه ندهيد به نام شما ولي به كام فرصتطلبان اقدام به حذف نيروهايي كنند كه يا بايد صلاحيت كارشناسي داشته باشند، يا بايد مستقل از دولت ايفاي نقش كنند. نان چنين رفتاري را ديگران ميخورند ولي به حساب شما نوشته ميشود و چوب آن را هم جامعه خواهد خورد.