معماي افغانستان و مساله زنان
فريدون مجلسي
آقاي بايدن پيش از انتخاب به رياستجمهوري افغانستان، نوعي فدراليسم يا خودمختاري ايالت را راهحل افغانستان اعلام كرده بود. پيداست كه آقاي بايدن در اين باره خوابنما نشده بود. قطعا اين سخن بازتاب كارشناسانه اتاقهاي فكر پارلماني و حزبي جناح مايل به حزب دموكرات يا حتي نگرشي فراحزبي بوده است، زيرا سابقه نگاه به طالبان با وساطت قطر به دوران ترامپ باز ميگردد. از آن دوران بود كه مذاكرات با نمايندگان تر و تميز و اتو كشيده و نونوار طالبان با ريشهاي شانه شده و دستارهاي سنتي آهارزده در جلسات مذاكرات ديپلماتيك آغاز شد. ظاهرا نظر طرفداران خودمختاريهاي اقليمي مبتني بر اين بود كه بيشتر حاميان طالبان در ميان يكسوم جمعيت پشتون زبان افغانستان هستند كه تاكنون قدرت انحصاري حكومت را در اختيار داشته و بيشتر در ايالات جنوبي و شرقي تمركز داشتهاند و ميتوانند طبق روال و مقتضيات فرهنگي خودشان زندگي كنند و دست از سر اكثريت جمعيت مدني بردارند. ظاهران راهحل بدي هم نبود. اما خصوصيت طالبان يكي برپايه خود برترانگاري قومي و زباني و مذهبي و تحقير قومي هزارهها و شيعيان و ديگران بوده است. حتي آقايان كرزاي و اشرف غني كه هر دو از قوم پشتو هستند، در سخن از طالبان از آنان با زبان نرمتر و به عنوان برادراني ياد ميكنند كه بايد از خشونت خودداري كنند. البته اين برادران هرگز تمايلي به ابراز نرمش در رفتار نسبت به قوم هزاره و شيعيان بهطور كلي و برتريجويي پشتوني نسبت به اقوام ديگر از خود بروز نداده و به قتل و انفجار مراكز تجمع و مدارس مناطق شيعهنشين و برجهاي برقرساني و اشغال ولايات بيشتر ادامه دادهاند. در واقع مذاكرات صلح عملا فقط موجب آزادي هزاران نفر از اسيران طالبان شده است كه توانستهاند تشكلهاي نظاميجديد خود را تسهيل كنند. فيلمهاي خبري نيز حكايت از سلاحها و نفربرها و تانكهاي جنگي جديد دارد كه تدارك آنها و تربيت پرسنل آن صرفا از محل فروش ترياك و بدون حمايت مالي كشورهاي ذينفع امكانپذير نيست. بنا بر حمايت تبليغاتي جهاني از روز اعلام بازگشت طالبان و اعلام فتوحات آنها در ايالتهاي شمالي، حتي در مرز تاجيكستان و سرعت نزديك شدن آنها به كابل گرچه اشرف غني و عبدالله عبدالله را به واشنگتن كشاند، اما از محتواي مذاكرات يا تفاهمهاي پشت پرده ميان كشورهاي مرتبط به افغانستان با كشورهاي هند و پاكستان و چين و روسيه و عربستان و كشورهاي ناتو و امريكا كه به برچيدن بساط 20 ساله و خروج شتابان از افغانستان مشغول هستند، خبر شفافي در دست نيست. فقط ميتوان حدس زد كه سياست قديمي فارسيستيزي از ترس گسترش نفوذ ايراني از مناطق كردنشين تا تاجيكستان اكنون با تبليغات ايرانهراسانه اسراييلي و عربي و امريكايي و راديكاليسم داخلي تشديد هم شده است. اينان هستند كه مانند آغاز كار طالبان در 20 سال پس نيروهاي تجهيز شده عربي- پشتوني را از پاكستان به شمال گسيل ميدارند. امريكا و ناتو نيز خسته از هزينههاي 20 ساله، فرصت را براي خروج و واگذاري امور به دست «طالبان معقول» مناسب ديدهاند كه از شدت تمايلات خشونتآميز و تفريحات داعشي در بريدن سر مخالفان قدري كاستهاند. در اين ميان سياست جمهوري اسلاميكه چهل سال هزينههاي پناهجويان افغاني را بر عهده داشته و ميتوانست از بيشترين زمينههاي تجاري با آن كشور بهرهمند باشد، قدري گنگ است. روزنامه كيهان كه اغلب يادآور قتلعامهاي هزاره و شيعيان و كشتار ديپلماتهاي ايراني و ديگر جنايات حكومت بدوي طالبان بود، اكنون ظاهرا به اسلاميت آنها استناد ميكند و لحني آشتيجويانه در پيش گرفته است. سخنگويان طالبان نيز قول ميدهند كه مدارس و حتي (!) مدارس دخترانه را در سرزمينهاي تحت اشغال خودشان نبندند. اما ظاهرا سياست فارسيزدايي و ايرانستيزي در پس اين تحولات قابل پنهان شدن نيست. سياستي كه عربستان و پاكستان و دولت پشتوني و امريكا در برابر جمهوري اسلاميو حتي روسيه نسبت به آن گرايش دارند و براي چين هم رعايت دوستان پاكستاني ارجح است.
آنچه در اين ميان ناديده گرفته ميشود، نظر فرهيختگان و اكثريت جمعيت قربانيان مدني غيرپشتون در مقابل حكومت بدوي طالبان است. خصوصا جامعه زنان افغانستان كه طي بيست سال در داخل افغانستان، حتي با تشويق نيروهاي غربي و خصوصا آلمان، فرصت يافتهاند قدم به مدرسه و دانشگاه و زندگي اجتماعي بگذارند و صدها هزار دختر پناهنده بازگشتي از ايران كه به آموزش و رفتارش مناسبتري عادت كردهاند و در زمينههاي فرهنگي و ورزشي و زندگي حرفهاي و دانشگاهي و مشاغل اجتماعي، برخوردار شدهاند از بازگشت به آن دوران تاريك و نوميدانه چه حالي دارند. چه كسي به فكر بازگشت آن نيمه افغانستاني به زندگي نيمه انساني است؟