به بهانه بازيهاي المپيك با يادي از غلامرضا تختي
روزگاري، رادمردي بود!
عزيزالله حاجي مشهدي
فيلم مستند «شهسوار» ساخته علي شاهمحمدي با تدويني تازه، ضمن انتخاب عنوان جديد «مرد» (THE MAN) براي پخش بينالمللي آن، پس از حضور در «جشنواره بينالمللي فيلمهاي ورزشي ميلان» (Milan internatiinal FICTS film festival) در كشور ايتاليا، به تازگي، به دعوت بخش فرهنگي سفارت، در باغ سفارت ايتاليا در تهران نيز به نمايش درآمد و تماشاي ديگرباره اين فيلم مستند، انگيزه نگارش اين نقد اجمالي شد.
واقعيت اين است كه در سالهاي اخير، فيلمهايي در سينماي ايران توليد شده است كه نه ارزش ديدن دارند و نه به ياد ماندنياند. ساخت يك فيلم مستند همانند «مرد» با تمايل به نوعي داستانپردازي ميتواند دلشادكننده باشد. به ويژه كه در بخشهاي بازسازيشده اثر، در عمل، ما را با نوعي مستند داستاني (Dacu- Drama) نزديك ميكند و با يكي از نمادهاي محبوب مردم ايران در دهههاي 30 و 40 خورشيدي، يعني «غلامرضا تختي» سروكار دارد. سرمايهگذاري براي توليد چنين مستندهايي آن هم از سوي تهيهكنندگان حرفهاي سينما، ميتواند بسيار اميد بخش باشد. كارگردان اين فيلم مستند تاريخي - اجتماعي، در نخستين گام - به عنوان يك پژوهشگر – همه مستندات نوشتاري، ديداري و شنيداري مربوط به شخصيت اصلي فيلم را از منابع مختلف گردآوري كرده و كوشيده است تا هيچ نكته مهمي درباره شخصيتمحوري اثر، ناديده گرفته نشود. اين مستند نه تنها به زندگي «غلامرضا تختي» پهلوان و قهرمان كشتي ايران ميپردازد، بلكه تصاوير روشني از يك دوره خاص از تاريخ ايران را نيزبه تماشا ميگذارد؛ تصاويري كه خوشبختانه، تحريف شده و سفارشي به نظر نميرسند. از اين ديدگاه، به خوبي ميتوانيم به سبك زندگي، نوع پوشش آدمها، معماري و طراحي شهري، خودروها و فضاي كوي و برزن در آن سالها نيز نگاهي بيندازيم. همچنين از ديدگاه اجتماعي نيز به دليل نگاه جامعهشناختي اثر، از طريق عكسها و تكه فيلمها و اسناد بايگاني شده چندين دهه گذشته، به فضاي زندگي مردم در روزگار «جهان پهلوان تختي» نزديك شويم. به گمان من، فيلم مستند «مرد» را دستكم، دو بار و حتي بيشتر، بايد تماشا كرد، زيرا در متن اثر، جزييات و اطلاعات زيادي درباره قهرمان اصلي فيلم ارايه ميشود. كار تحقيق و پژوهش درباره شخصيت محوري فيلم كه به نوعي همانند يك مستند چهرهنگار عمل ميكند و از شمايل پهلواني شخصيتمحوري فيلم، تصاويري گويا در اختيار مخاطب فيلم ميگذارد. فيلم شهسوار به عنوان اثري چندوجهي در طرح مضامين تاريخي؛ اجتماعي و سياسي از چند جهت اهميت دارد: يكي پرداختن به جزيياتي از زندگي جهان پهلوان تختي كه براي بسياري از مردم تازگي دارد. ديگر اينكه فيلم با توجه به تنوع تصاوير و مستندات ديداري و شنيداري؛ از جمله گفتوگو با چهرههاي مختلف ورزشي، فرهنگي، سياسي و عكسها و فيلمهاي بايگانيشده از گذشته و اسناد فراوان؛ در تدوين دچار اغتشاش و پراكندگي نشده و فيلمساز كوشيده است تا در استفاده از حجم بالايي از مواد بصري و شنيداري با وجود تفاوت رنگ و كيفيتهاي مختلف تصاوير؛ خلاقانه عمل كند تا در نهايت يكدستي كار حفظ شود. كاري كه در جريان ساخت اينگونه مستندهاي تاريخي و مربوط به دهههاي گذشته؛ بسيار سخت و دشوار است. نكته ديگر استفاده از يك كشتيگير حرفهاي (مجيد خدايي) در نقش غلامرضا تختي به جاي استفاده از يك بازيگر سينمايي در اين نقش بوده است. همچنين در جريان تدوين فيلم كه برعهده خود كارگردان بوده است، براي سرو سامان دادن كار دشوار تدوين چنين فيلمي كه منابع و مستندات ديداري- شنيداري فراواني را براي گزينش و چينش مناسب تصاوير در اختيار داشته است، دو تدوينگر ديگر نيز همكاري كردهاند تا ضرباهنگ كلي اثر، مناسب و پذيرفتني از كار درآيد. چيدمان درست و همجواري مناسب مجموعه تصاوير- از عكسها و تكه فيلمهاي سياه وسفيد قديمي گرفته تا تصاوير تازه و بازسازي شده- نيز بسيار چشمگير و قابل توجه است. در گفتوگو با آدمهاي معاصر تختي، فيلمساز سراغ كساني رفته است كه به عنوان افراد قابل اعتماد، از چيزهايي سخن به ميان آورند كه در جريان برخوردهاي مستقيم و روابط بيواسطه خود با غلامرضا تختي، به خاطر داشتهاند. فيلم «مرد» را بايد به گونهاي، يك «مستند چهرهنگار» (Ducumantry- Portrait) به حساب آورد و همچنان كه ميدانيم، ويژگي اصلي اينگونه مستندها، ارايه اطلاعات تازه و افزونتر از آنچه مخاطب فيلم پيش از اينها شنيده يا خوانده است، بوده و شايد يكي از مهمترين جذابيتهاي اينگونه آثار را نيز در همين نكته بايد جستوجو كرد. گذشته از اينها، در فضاسازي، طراحي صحنه و لباس، در صحنههاي مختلف فيلم به گونهاي عمل شده است كه فيلم را بسيار به واقعيت نزديك كنند.
در واقع، ارزش اصلي فيلم «مرد» در ارايه اطلاعات تازه درباره تختي و برخي حقايق اجتماعي و سياسي روزگار وي بوده است كه چه بسا براي بسياري از مخاطبان از پيش، شناختهشده نبود. نقطه عطف مهم فيلم، زماني است كه درباره زلزله ويرانگر و دلخراش «بويينزهرا» با استفاده از فيلمهاي قديمي و ديدهنشده بايگاني، سخن ميگويد و از چهره انساني و مردمدوستانه تختي پرده بر ميدارد. اين بخش از فيلم، شخصيت تختي را مانند آتشي زير خاكستر نشان ميدهد كه همزمان با فاجعه تلخ طبيعي، شعلهور و شكوفا ميشود و توجه بسياري از افراد جامعه آن روزگار را به خود جلب ميكند. به نظر من بزرگترين امتياز چنين اثري در اين است كه فيلمساز درباره مرگ تختي، قضاوت نميكند و نتيجهگيري درباره مرگ يا خودكشي او را به مخاطب واگذار ميكند. گفتار متن فشرده و مناسب اين فيلم با صداي «پرويز پرستويي» يكي از بازيگران محبوب سينماي ايران روايت ميشود. شخصيتي كه به عنوان يك هنرمند حرفهاي و فروتن، در رخدادهاي گوناگون همواره در كنار مردم ايستاده و به هنگام بروز برخي بلاياي طبيعي همچون: سيل، زلزله و در جريان همهگيري ويروس كرونا در يكي، دو سال اخير نيز به آنان كمك ميكند. اين ويژگي رفتاري پرستويي، او را به خصايل پهلواني تختي نزديك ميكند و به انتخاب او به عنوان گوينده گفتار متن اين فيلم مستند، معنايي ويژه ميبخشد. «مرد» يك اثر به ياد ماندني است، زيرا ما را به المپيكهاي مهم چند دهه گذشته، از جمله: 1952 در هلسينكي، 1956 در ملبورن و 1964 در توكيو بازميگرداند و بسياري از خاطرههاي خوش گذشته را براي ما دوباره زنده ميكند. اگرچه در بخش پاياني زندگي تختي، روايت دوران تلخ گوشهگيري و افسردگي و بهويژه يادآوري شرح بيوفايي نزديكترين دوستان او، مخاطب فيلم را به تاسفي جدي وا ميدارد، با اين همه، بازهم مخاطب اثر، از كليت فضاي فيلمي كه به تماشا نشسته است، تصويري روشن از يك رادمرد و پهلوان به خاطر ميسپارد. اگرچه برخي اشكالات جزيي از جمله استفاده از ميان نوشتههايي كه با وجود گفتار متن سودمند و تصاوير گوياي فيلم، با هدف ارايه اطلاعات تكميلي، در فيلم وجود دارد، يا دربخش گفتوگو با دوستان و آشنايان تختي، تنها از تصاويري با يك اندازه و نماي ثابت و غير متنوع در جاهاي مختلف فيلم، استفاده شده است، با اين همه، با اثري ارزشمند سر و كار داريم كه با پشتوانه دانش آكادميك يك كارگردان جوان و خلاق، ساخته و پرداخته شده است.