مروري بر زندگاني استاد محمدرضا حكيمي
حكيم خراسان
مهتاب افشين نسب |محمدرضا حكيمي فرزند حاج عبدالوهاب سال ۱۳۱۴ خورشيدي در مشهد چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوران دبستان به حوزه علميه «نوّاب» وارد شد و در ميان همدرسانِ خويش، خوش درخشيد. به زودي در بسياري از شاخههاي علوم حوزوي و معارف ديني، «مرجع تحقيقِ» طلاب جوان و كثيري از دانشجويان و جوانان در بيرون از حوزه شد. او از محضر عالماني چون اديب نيشابوري، آيتالله حاج سيد محمدهادي ميلاني، شيخ هاشم و شيخ مجتبي قزويني، حاج ميرزا احمد مدرس، شيخ غلامحسين محامي بادكوبهاي و... كسب علم كرد و با بزرگاني همچون علامه اميني، سيد ابوالحسن حافظيان، شيخ علي اكبر الهيان و... مأنوس شد.
انس با محافل ادبي
حكيمي در بسياري از محافل ادبي خراسان مانند انجمن ادبي قهرمان و فردوسي عضويت داشت؛ او در ۲۳ سالگي از آقابزرگطهراني اجازه نقل حديث گرفت و از همان دوران، سري پرشور داشت و در راه تحقق عدالت مبارزه ميكرد. مهدي اخوانثالث از دوستانش، او را «سربدار امروز خراسان» ناميده و شعري را در نخستين مجموعه انتشاريافته خود، با نام «ارغنون»، به او تقديم كرده است و مهرداد اوستا در وصفش سروده: «در گلشن كلام «حكيمي» بين /آيات رشك حكمت يونان را» او با شاعراني چون غلامرضا قدسي، عماد خراساني، اميري فيروزكوهي و شهريار همنشيني داشت و در ۱۳۴۹ خورشيدي و در بحبوحه عصر اختناق، با همكاري علامه سيدجعفر شهيدي، يادنامه علامه اميني، صاحب «الغدير» را منتشر كرد. از آثار استاد حكيمي ميتوان به اين عناوين اشاره كرد: مقام عقل، اجتهاد و تقليد در فلسفه، معاد جسماني در حكمت متعاليه، الهيات الهي و الهيات بشري و مكتب تفكيك، دايرهالمعارف الحياه، كلام جاودانه، خورشيد مغرب، امام در عينيت جامعه، مرام جاودانه، جامعهسازي قرآني، پيام جاودانه، ادبيات و تعهد در اسلام، سپيدهباوران، بيدارگران اقاليم قبله، حماسه غدير، شيخ آقابزرگ و ...
وصي دكتر شريعتي
علي شريعتي در نامهاي در آذر ۱۳۵۵ خورشيدي، حكيمي را به عنوان «وصيت شرعي» خود قرار ميدهد و ۶ ماه قبل از مرگش شخصا نامه را به دست او ميرساند. در اين نامه آمده است: «برادرم، مرد آگاهي و ايمان، اخلاص و تقوي، آزادي و ادب، دانش و دين، محمدرضا حكيمي. در اين فصل بد كه هر خبري ميرسد شوم است و هرچه روي ميدهد فاجعه و «هر دم از نو غمي آيد به مباركبادم»، نام شما بر اين دو «يادنامه» براي من يادآور آن آرزوي ديرينه و شيرين بود كه همچون صدها هزار آرزوي ديگري كه طوقي كرده بودم و بر گردن فردا بسته بودم در اين تركتاز زمانه گسست و به يغما رفت و آن آرزو در يك كلمه، بازگشت شما به ميدان بود، ميداني كه اينچنين خالي مانده است و در پيرامون، نسلي عاشق و تشنه نگران ايستاده و چشمانتظار تا مگر در برابر اين «غوغا»، روياروري اين دنكيشوتها و شومنهاي شبههنري و شبهسياسي و شبهمذهبي و اين همه خيمهشببازيها كه در مسجد و ميخانه برپاست و كارگردانِ همه يكي است، سواري بيرون آيد، شمشير علي در دست و زبان علي در كام، دلي گدازان از عشق، سري بيدار از حكمت... اما رنج ديگرم اين است كه بسياري از كارهاي اصليام به همان علتِ هميشه، زنداني زمانه شده و به نابودي تهديد ميشود، آنچه هم از من نشر يافته، به دليل نبودن امكانات و كم بودن فرصت، خام و عجولانه و پرغلط و بد چاپ شده است و تمامي آن را نه به عنوان كارهاي علمي- تحقيقي كه فريادهايي از سر درد، نشانههايي از يك راه، تكانهايي براي بيداري، ارايه طريق، طرحهايي كلي از يك مكتب، يك دعوت، جهات و ايدهها و بالاخره نوعي بسيج فكري و روحي در جامعه بايد تلقي كرد و آن هم در شرايطي تبعيدي، فشار، توطئه، فرصت گذرا و حالتي كه هر لحظهاش انتظار فاجعهاي ميرفت. آنها همه بايد تجديدنظر شود، از نظر علمي غني شود و خورشت بخورد، غلطگيري معنوي و لفظي و چاپي شود. اينك، من، همه اينها را كه ثمره عمر من و عشق من است و تمام هستيام و همه اندوختهام و ميراثم را با اين وصيت شرعي، يكجا به دست شما ميسپارم و با آنها هر كاري كه ميخواهي بكن. فقط بپذير تا سرنوشت سختي را كه در پيش دارم بتوانم با فراغت دل بپذيرم و مطمئن باشم كه خصومتها و خباثتها در محو يا مسخ ايمان و آثار من كاري از پيش نخواهند برد و وديعهام را به دست كسي ميسپارم كه از خودم شايستهتر است. لطف خدا و سوز علي تو را در اين سكوت سياه، به سخن آورد كه دارد همهچيز از دست ميرود، ملت ما مسخ ميشود و غدير ما ميخشكد، برجهاي بلند افتخار در هجوم اين غوغا و غارتْ بيدفاع مانده است. بغض هزارها درد، مجال سخنم نميدهد و سرپرستي و تربيت همه اين عزيزتر از كودكانم را به تو ميسپارم و تو را به خدا وخود در انتظار هرچه خدا بخواهد.»
درگذشت
با همهگير شدن ويروس كرونا اين فقيه شيعه نيز به اين ويروس مبتلا شد كه چند روزي بنا به تشخيص تيم پزشكي پس از دريافت دوز دوم واكسن كرونا در بيمارستان بستري بود در ۱۰ تير ۱۴۰۰ خورشيدي از بيمارستان مرخص شد اما متاسفانه با شدت گرفتن بيماري اين استاد فرزانه بار ديگر به بيمارستان منتقل و در بخش ICU بستري شد و همچنان دچار ضعف جسمي شديدي بود تا اينكه سرانجام حدود ساعت ۲۲ در ۳۱ مرداد ۱۴۰۰ خورشيدي چشم از جهان فروبست.