• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5010 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۶ شهريور

انتظار و انفعال مردي به نام دراگان

آخرين هورا براي يك غريبه!

اميد مافي

 

حيرت آور و شگفت‌انگيز است. در حالي كه شمارش معكوس براي نبرد تيم ملي ايران با سوري‌ها آغاز شده، دراگان اسكوچيچ در قامت منفعل‌ترين فرمانده دنيا لب از لب باز نمي‌كند و همچنان ترجيح مي‌دهد با استراتژي سكوت به راه خود ادامه دهد. اين در حالي است كه تيم ملي براي سوزاندن دل حريفان و نزديك شدن به جام جهاني روزها و هفته‌هاي دشواري را پيش رو دارد و با دست روي دست گذاشتن يك مربي هميشه راضي قطعا راه هموار نخواهد شد. بهت‌آور است.فقط هفت روز مانده به ملاقات با سربازان شام نه خبري از اردوي تداركاتي است و نه بازي دوستانه و همه‌چيز بر مدار سكون سير مي‌كند.تعجب‌آور اينكه مرد شماره‌ يك نيمكت ايران به جاي اعتراض و انتقاد از وضع موجود، زبان در كام گرفته و با دل سپردن به قضا و قدر چندان تلاشي براي پايان دادن به اين جمود و جنون خود خواسته بروز نمي‌دهد. راستي دراگان اين روزها كجاست و چكار مي‌كند؟او قصد دارد از چه كسي انتقام بگيرد كه شمشير از نيام بر نمي‌كشد و در جهت خوشامد فدراسيون‌نشينان گام بر مي‌دارد. آيا غريبه كروات مي‌داند در صورت فضاحت و ناكامي همه‌چيز به نام او نوشته خواهد شد و هيچ كس جز خودش متهم رديف اول لقب نخواهد گرفت. در حالي كه به نظر مي‌رسيد تيم ملي و سكاندارش از تراژدي تيم سيه‌بخت ويلموتس در مسير جام جهان‌نما درس گرفته باشند، اين روزها آب از آب تكان نمي‌خورد تا باور كنيم اگر كار از كار بگذرد و قشون خاموش موسيو در بن بست گرفتار شود ديگر هيچ كاري از دست ديگران برنمي‌آيد و ما مي‌مانيم و حسرت تلخ نرسيدن به دوحه و بيتوته پشت ديوار بلند جام جهاني. همه اينها در حالي است كه به واسطه تعطيلي ليگ ايران و استارت ليگ‌هاي اروپايي قاعدتا مردان مورد نظر مرد خجالتي اهل زاگرب از آمادگي ششدانگ برخوردار نيستند و اين مي‌تواند خواب آشفته فرمانده‌اي به غايت خونسرد و خواب‌زده را به كابوسي هولناك بدل كند. باور كنيد آيه يأس نمي‌خوانيم و قصد نداريم ته دل اسكوچيچ را خالي كنيم، اما حقيقت محض آن است كه با اين شرايط عجيب و غريب و اين سكوت حاكي از رضايت!! اگر در برابر سوريه و عراق علايم حياتي در كالبد تيم ملي يافت نشود نبايد آسمان را به زمين بدوزيم.وقتي مي‌دانيم روزهاي پيش رو آبستن اتفاقات ترسناكي است و دم برنمي‌آوريم و تصور مي‌كنيم حريفان با دست خالي شانه به شانه ما مي‌سايند، دلشوره مي‌گيريم و به حسرت حضور در جشنواره قرن مي‌انديشيم.به آخرين هورا براي يك غريبه كه بي‌خيالي‌اش سوهان بر اعصاب مي‌كشد و حال‌مان را بد مي‌كند. شايد اسكوچيچ با وجود يك فوج لژيونر اين‌گونه فكر كند كه در هر شرايطي با دست پر به ملاقات رقيبان خواهد رفت و غزل خداحافظي را زير گوش تيم‌هايي كه سايه فوتبال ما را با تير مي‌زنند، نجوا خواهد كرد.شايد او با تكيه بر استدلال‌هاي خود به انقراض مدعيان در مخمل سبز بينديشد.اما كروات كم توقع لابد مي‌داند كه براي خوشبختي زير شليك نور خورشيد به تفنگي پر از فشنگ نياز دارد و اگر در كارزار خلع سلاح شود ديگر قادر نخواهد بود ورق را برگرداند و چاره‌اي بينديشد تا آب از سر تيمش نگذرد. هفت روز تا جدال با سوري‌ها مانده و تيم ناهماهنگ و ناآماده‌اي كه معلوم نيست با تكيه بر كدام پلن، قصد دارد به هارموني لازم دست يابد تا زبان‌مان لال صداي خرد شدن استخوان‌هايش در همين خاكريز اول به گوش‌ها نرسد. تقويم، انتظار، ديدار و اين همه يعني يك بغل دلواپسي براي ارتشي كه دوستش داريم و دل‌مان مي‌خواهد نفس تفنگدارانش از جاي گرم بلند شود...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون