روايت «اعتماد» از «رعنا»، يك مادر مبتلا به اچآيوي
«نميدونم پسرم ايدز داره يا نداره»
آزاده فراهاني |«وقتي پسرم شيش ماهش بود، فهميدم ايدز دارم، الان پسرم يك سالشه، ولي نميدونم پسرم ايدز داره يا نداره»
اين گفتههاي رعنا؛ مادري ۱۸ساله است.
با رعنا در ظهر يك روز گرم مردادي، درباره نحوه ابتلايش به ايدز و وضعيت پسرش در حياط مركز مشاوره بيماريهاي رفتاري گفتوگو كردم. اين گفتوگو در شرايطي انجام شد كه بر اساس آخرين آمار ارايه شده توسط وزارت بهداشت، ميزان ابتلاي زنان به بيماري ايدز در 10سال گذشته، افزايش يافته است.
اسمت چيه؟
ميترسم اسمم رو بگم.
چرا؟
آخه آبروم ميره.
به چه اسمي صدات كنم؟
رعنا.
چرا رعنا ؟
آخه مامانم قبل از مردنش هميشه من رو رعنا صدا ميكرد، دوست داشت اسمم رو رعنا بذاره ولي بابام نذاشت.
رعنا، چند سالت بود كه مادرت فوت كرد؟
10سالم بود.
الان چند سالته ؟
۱۸ سال.
رعنا، چند سالگي ازدواج كردي؟
۱۶سالم بود.
عاشق شدي؟
نه، بابام به زور شوهرم داد.
شغل شوهرت چيه؟
وقتي اومد خواستگاريم راننده بود ولي نميدونستم معتاده.
پس چطوري فهميدي شوهرت معتاده ؟
وقتي شوهر كردم، ديدم شوهرم همش يواشكي قرص ميخوره، بهش گفتم اينا چيه كه همش ميخوري؟ بهم گفت چون همش با مسافرا سروكله ميزنم، اعصابم خورده، براي همين اين قرصا رو ميخورم.
رعنا، به پسرش كه در بغلش خوابيده است، نگاهي ميكند و ميگويد: «منم حرف شوهرم رو باور كردم ولي بعدا فهميدم هرويين ميكشه. اما بهم قول داد ترك كنه.»
ترك كرد ؟
نه، وقتي حامله بودم، ديدم داره دوباره مواد ميكشه. خيلي گريه كردم، بعدش خونريزي كردم و ترسيدم بچم بيفته.... براي همين ديگه هيچي بهش نگفتم. شوهرمم ديگه هر روز جلوي خودم، به خودش با آمپول مواد ميزد.
اسم پسرت چيه ؟
حامد.
رعنا، چطوري فهميدي مبتلا به ايدز هستي؟
وقتي پسرم شيش ماهش بود، شوهرم حالش خيلي بد شد، بردمش بيمارستان ازش آزمايش گرفتن و دكتر بهم گفت شوهرت ايدز داره.
رعنا ناخنش را ميجود و ميگويد: «وقتي دكتر بهم گفت ممكنه تو هم از شوهرت ايدز گرفته باشي، دنيا رو سرم خراب شد.»
رعنا كمي مكث ميكند و با گريه ميگويد: «وقتي آزمايش دادم، فهميدم منم ايدز دارم... اون لحظه دلم ميخواست بميرم...»
حامد از صداي گريه رعنا بيدار ميشود، رعنا حامد را نوازش ميكند و آرام ميگويد: «ولي دكتر بهم گفت ناراحت نباش، ايدز شوهرت شديد بود ولي ايدز تو رو ميشه با قرص كنترل كرد، از پسرم هم آزمايش ايدز گرفت.»
جواب آزمايش پسرت چي بود؟
رعنا با بغض ميگويد: «جواب اول آزمايش پسرم مثبت بود ولي دكتر بهم گفت وقتي پسرت ۱۸ ماهش شد، بايد دوباره آزمايش بده تا قطعي معلوم شه.»
رعنا ناخنش را دوباره ميجود و آرام ميگويد: «براي همينالان نميدونم پسرم ايدز داره يا نداره...»
رعنا پسرش را ميبوسد، اشكهايش را پاك ميكند و ميگويد: «دكتر بهم گفت اگر قبل از اينكه حامله بشي يا حتي تا وقتي كه سهماهه حامله بودي، ميدونستي كه ايدز داري، بهت قرص ميداديم تا پسرت ايدز نگيره.»
الانشوهرت چي كار ميكنه؟
شوهرم مرد چون ايدزش شديد بود.
رعنا الان با كي زندگي ميكني ؟
هنوز با مادرشوهرم زندگي ميكنم.
مادر شوهرت خرجت رو ميده؟
نه، خودم تو خونه خياطي ميكنم.
رعنا به حامد كه با ماشين كوچك آبي رنگش بازي ميكند، خيره ميشود و آرام ميگويد: «اين ماشينو باباش براي حامد خريده بود، آخه باباش عاشق ماشين بود.»
رعنا الان چي ميخواي؟ چي برات از همهچيز مهمتره؟
پسرم ايدز نداشته باشه.. فقط همين.....