• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5047 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۲۲ مهر

گفت‌وگو با اعضاي گروه «دال» به بهانه سي‌ا‌مين بازنشر آلبوم «گذر ارديبهشت»

شعر و ملودي براي ما در خدمت هارموني نهايي هستند

سيمين سليماني

وقتي صحبت از سي‌امين بازنشر يك آلبوم مي‌شود، فارغ از هر بحث فني اين كنجكاوي را برمي‌انگيزد كه اين اثر چه ويژگي‌هايي داشته كه به بازنشر سي‌ام رسيده. گروه «دال» در اسفند ۱۳۹۲ با انتشار تك‌آهنگ «آوازم را مي‌رقصيدي» متولد شد. بعد از آن‌هم چند تك‌آهنگ ديگر در فضاي مجازى منتشر كرد. اين گروه قطعه «طعم شيرين خيال» را براى تيتراژ فيلمي به همين نام از كمال تبريزي نيز ساخته. «گذر ارديبهشت» هم در بهار ٩٥ از سوي نشر و پخش جوان منتشر شد و در شمار پرفروش‌ترين موسيقي‌هاي سال قرار گرفت. البته اين اثر در سي‌ودومين جشنواره موسيقي فجر لوح تقدير بهترين موسيقي تلفيقي سال را گرفت و همچنين كانديداي جايزه «باربد» در بخش آهنگسازى شد. حالا بعد از پنج سال اين آلبوم براي سي‌امين بار و مصادف با روز بزرگداشت حافظ بازنشر مي‌شود؛ يكي از ويژگي‌هاي ديگري كه سبب ترغيب براي گفت‌وگو با اين گروه شد، اهميت شعر و ترانه است؛ در گروه دال ترانه نقش مهمي دارد و كلام بنا به گفته اعضاي گروه هم‌گام با موسيقي پيش مي‌رود و هيچ‌كدام در خدمت ديگري نيست؛ بلكه هر دو در خدمت نتيجه اثر هستند. به اين بهانه سراغ زوج هنري اين آلبوم رفتم و با غزل مهدوي، ترانه‌سرا و شايان شكرآبي، آهنگساز و پيانيست گفت‌وگو كرده‌ام.


بازنشر آلبوم شما مصادف شده با روز حافظ؛ شما هم اگر اشتباه نكنم پيش از اين قطعاتي مرتبط با حافظ داشته‌ايد؛ اما آيا اين همزماني دليل خاصي دارد؟

مهدوي: همه ما به شيراز و فضا و فرهنگ آن علاقه‌منديم و خاطرات خوبي هم با دال در شيراز داريم. جشن امضا، رونمايي آلبوم، كنسرت‌هاي متعدد و دوستان و طرفداران بسيار خوب‌مان كه آن‌جا هستند. يك آهنگ با عنوان «پرواز تهران‌ ـ شيراز» هم داريم كه جزو آهنگ‌هاي مورد علاقه خودمان در گروه دال است ولي هم‌زماني انتشار دوباره اين آلبوم با روز بزرگداشت حافظ، برنامه‌ريزي ناشر بود كه ما هم آن را به فال نيك گرفته و بسيار خوشحاليم كه اين اتفاق رخ داده است.

«گذر ارديبهشت» در همان سال اولين انتشار در زمره آلبوم‌هاي پرطرفدار بود و مورد استقبال قرار گرفت؛ حالا كه بارها بازنشر شده، آيا فكر مي‌كنيد باز هم شانس اين استقبال را داشته باشد؟

مهدوي: بسيار خوشحاليم و افتخار مي‌كنيم كه آلبوم «گذر ارديبهشت» با استقبال مواجه شده و دوباره نيز منتشر مي‌شود. با توجه به اينكه در كل خريد سي.دي نسبت به ‌قبل محدودتر شده و شبكه‌هايي كه مي‌توان موسيقي را از آنها شنيد و به آنها دسترسي داشت، مانند آي‌تونز، اسپاتيفاي، سان‌كلود يا در داخل كشور بيپ تونز، باعث شده‌اند كه افراد بتوانند ساده‌تر و راحت‌تر به موسيقي‌ها دسترسي پيدا كنند و به آن گوش بدهند. در نتيجه فكر مي‌كنم كه فروش آلبوم مقداري تحت‌تاثير اين مسائل قرار بگيرد؛ اما به هر روي همين كه آلبوم «گذر ارديبهشت» به بازنشر سي‌ام رسيده براي‌مان باعث افتخار و خوشحالي است.

حالا كه صحبت از بازنشر اثر شد، كوتاه از كپي‌رايت هم صحبت كنيم؛ آلبومي كه چند سال پيش نشر شده حتما از آسيب عدم رعايت حقوق كپي‌رايت هم مصون نبوده و دست‌ به دست در اين سال‌ها چرخيده؛ اين‌طور نيست؟

مهدوي: اين‌گونه استفاده‌ها و رعايت نشدن حق كپي‌رايت، اتفاق جديدي نيست و متاسفانه در بسياري از مناطق ايران هم قابل پيگيري نيست. به هر حال سايت بيپ‌تونز كه انتشار قطعه‌ها را به صورت مجازي بر عهده دارد، خودش اقداماتي انجام داده و به ابزارهاي مجازي همچون انواع ربات‌ها اجازه انتشار آثار را نداده است؛ اما به هر روي خيلي هم قابل پيگيري و رديابي نيست. از صدا و سيما و راديو گرفته تا هزاران رسانه ديگر؛ بسيار اتفاق افتاده كه بدون رعايت حق كپي رايت از اين قطعات استفاده مي‌كنند. وقتي كه نهادها و راديو و تلويزيون رعايت نمي‌كنند از ديگر اقشار جامعه نمي‌توان انتظار داشت.

شكرآبي: در مورد كپي‌رايت، من برمي‌گردم به اين مبحث كه چاره‌اي نداريم؛ چرا كه در شرايطي نامناسب قرار گرفته‌ايم. شايد حرف‌هاي من كمي معترضانه باشد ولي در كشور ما قانون را چه كسي وضع مي‌كند؟ وقتي قانون‌گذار قانون درستي وضع نمي‌كند ما هم نمي‌توانيم انتظار داشته باشيم كه همه مردم حق كپي‌رايت را رعايت كنند و اگر هم كسي در ايران اين كار را انجام مي‌دهد و گروه مورد علاقه خودش را حمايت مي‌كند از شعور اجتماعي آن فرد هست ولي از نظر قانوني هيچ سازوكار و چارچوب درستي در اين مورد وجود ندارد و تصور مي‌كنم در آينده هم قرار نيست وجود داشته باشد. چون وجود قانون كپي‌رايت به معناي شكل‌گيري صنعت موسيقي است كه از پايه و اساس از دغدغه‌هاي مسوولان به شمار نمي‌آيد.

در ادامه گفت‌وگو به خود گروه بپردازيم؛ اساسا تشكيل گروه «دال» براي شما و اعضا چه هزينه‌هايي داشته؟ ببينيد، اگر از هزينه صحبت مي‌كنم هم مادي است و هم معنوي.

مهدوي: قطعا وارد شدن به چنين جرياني با هزينه‌هايي همراه است و در عين حال منفعت‌هايي هم دارد. در ارتباط با گروه «دال» من فكر مي‌كنم كه منفعت‌هايش از هزينه‌هاي آن براي ما بيشتر بوده ‌است. البته منفعت‌هاي مادي را در كل در جامعه ما و جهان موسيقي نمي‌توان انتظار داشت؛ ما نيز اين مساله را پذيرفته‌ايم ولي تاثيري كه «دال» و رشد آن، بر زندگي هر كدام از ما و دوستي ما داشت و روزهاي خوشي كه در چندين سال گذشته در كنار افرادي كه موسيقي ما را دوست داشتند، تجربه كرديم، بيشترين منفعتي بود كه به دست آورديم كه به تمامي هزينه‌هايي كه پرداخت شد، مي‌ارزيد.

خيلي وقت‌ها گروه‌ها آن‌چنان كه بايد بنيان مستحكمي ندارند، حالا دليلش هرچه هست ولي تجربه پيش از اين نشان داده كه گروه‌هاي بسياري بوده‌اند كه خيلي وقت‌ها در ابتدا خوب كار كرده‌اند ولي رفته‌رفته با اختلاف‌نظر از هم پاشيده‌اند يا كيفيت كارشان پايين آمده؛ نمي‌خواهم اين را به همه گروه‌هاي موسيقي تعميم بدهم اما از اين دست موارد كم نداريم. آيا گروه شما با اين چالش‌ها مواجه شده؟ براي اينكه از كيفيت كارتان كاسته نشود يا اينكه خطراتي مانند توقف كارِ گروه تهديدتان نكند، آيا تمهيد ويژه‌اي داريد؟

شكرآبي: علت اينكه گروه‌ها نمي‌توانند ساختار مستحكم خودشان را حفظ كرده و به حيات خود ادامه دهند اين است كه سازوكار صنعت موسيقي طوري شكل گرفته و به ‌‌نحوي مديريت مي‌شود كه گويا قرار نيست اين صنعت، صنعتِ پابرجا و جدي باشد و نمي‌تواند به حياتش ادامه داده و نفس بكشد. بسياري از اوقات شاهديم كه انسان‌هاي مستعدي دور هم جمع شده و پس از سال‌ها كار، چند آلبوم موسيقي منتشر مي‌كنند اما به‌صورت علني هيچ نوع سيستم صحيحي وجود ندارد كه به اين افراد بازدهي مالي و آزادي فعاليت بدهد يا آنها را بيمه و حمايت كند. بيشتر شبيه سيستمي شكسته و ناقص است كه قرار نيست از سطحي بالاتر برود و تا وقتي كه در اين صنعت، آزادي وجود نداشته باشد و سرمايه‌گذاري به‌طور جدي اتفاق نيفتد، موفق نخواهد بود. وزارت ارشاد بايد به‌ جاي هزينه براي سانسور آثار، مقداري براي حفظ اركسترها و گروه‌ها هزينه كند و مقداري براي فرهنگ‌سازي و اينكه مخاطب را قانع و بستري فراهم كند تا بتواند از هنرمند حمايت كند. مشكلاتي از اين دست، عامل شكست گروه‌هاي موسيقي است چون گروه‌هاي موسيقي با انرژي بسيار، دوستي و هماهنگي شروع به‌ كار مي‌كنند اما به ‌مرور آنقدر با موانع مواجه مي‌شوند و آنقدر تلاش‌شان بدون نتيجه مي‌ماند كه در نهايت با احساس يأس و درماندگي مواجه مي‌شوند. خوشبختانه موقعيت ما طوري بود كه مي‌توانستيم در مواقعي دور هم جمع شويم و كار كنيم كه حال‌مان خوب است و دغدغه كار را داريم و با حوصله و انگيزه كافي كار كنيم. اين مهم باعث استحكام و دوام ارتباط‌مان و عاملي براي حفظ گروه با دوستي و صميميت شد. شايد در مقاطعي كم‌كاري كرده باشيم، همان‌طوركه اكنون هم كم‌كار هستيم؛ چرا كه در حال حاضر در دوره‌اي قرار داريم كه كسب درآمد از طريق موسيقي ميسر نيست و ما هم مثل بقيه مردم براي زندگي نياز به كار و كسب درآمد داريم؛ بنابرين بسياري از اوقات ناچاريم كه بر كارهاي ديگري كه بازده بيشتري براي‌مان دارد متمركز شويم اما با اين وجود براي من موسيقي از مسائل مهم زندگي است و در اين سال‌ها هم با وجود دوري از گروه «دال» سعي كرده‌ام فعاليت موسيقي خود را متوقف نكنم.

يك اتفاق خوب در گروه شما پيوند شعر و موسيقي است. مثلا خيلي وقت‌ها در برخي آثار مي‌بينيم اصلا از نام و نقش شاعر و ترانه‌سرا خبري نيست؛ در اين باره صحبت كنيد كه اين آيا صرفا به دليل ارتباط ترانه‌سرا و آهنگساز گروه «دال» است يا اينكه از اساس ترانه‌سرا و نقش او براي‌تان مهم بوده؟

مهدوي: به اين مساله عامدانه توجه خاصي نشده يا برنامه‌ريزي روي آن صورت نگرفته است. اعضاي گروه ما چهار، پنج نفرند كه در كنار هم داستان دال را با آهنگ «آوازم را مي‌رقصيدي» شروع كرديم و به ‌نوعي نبود كه شعر و موسيقي جداي از هم شكل بگيرند و به كسي سفارشي داده شود. همه اينها در دل هم و هم‌زمان با هم بوده است. گاهي بند به بند هم را كامل كرده‌اند. در نتيجه همراهي ما در قالب گروه، خود را در معرفي‌ها، آلبوم و همه آنها نشان مي‌دهد.

بيشتر در گروه «دال» ترانه و شعر در خدمت موسيقي است يا موسيقي در خدمت ترانه و شعر؟ اول ملودي ساخته مي‌شود يا كلام؟

مهدوي: در گروه «دال» نه شعر در خدمت ملودي است و نه ملودي در خدمت شعر؛ همه در خدمت نتيجه و كليت اثر هستند. هدف، رسيدن به انسجام كلي‌اي است كه قرار است به زيباترين شكل ممكن به گوش مخاطب برسد. بسياري از اوقات اتفاق افتاده كه ابتدا ملودي‌ها ساخته مي‌شوند و روي آنها شعر نوشته مي‌شود، گاهي هم برعكس، ابتدا شعر نوشته مي‌شود و بعد روي آن ملودي ساخته مي‌شود و گاهي هم شعر و ملودي در كنار هم پيش مي‌روند و هم را كامل مي‌كنند.

سازآرايي گروه «دال» را چطور مي‌بنديد؟ دودوك و بالابان موسيقي آثارتان را خيلي وقت‌ها خاص‌تر كرده؛ اساسا چارچوبي براي حضور يك‌سري سازها داريد يا موقعيت شما را هدايت مي‌كند؟

شكرآبي: يك گروه به ‌واسطه محدوديت در تعداد افراد تشكيل‌دهنده آن، سازبندي نسبتا محدودي مي‌تواند داشته باشد كه در نهايت هر نوازنده بتواند چند ساز را بنوازد ولي در كل به آهنگسازي بيشتر به عنوان يك پروژه تك‌آهنگه نگاه مي‌شود تا مجموعه‌اي كه يك بند يا گروه قرار است، آنها را بنوازد. بنابراين در سازبندي و صدادهي گروه‌مان محدوديت داريم طوري‌كه لازم است در فضاي نسبتا مشخصي حركت كند هرچند كه در كارنامه‌مان آثاري هم وجود دارد كه در آنها سعي كرده‌ايم از صداهاي متفاوتي استفاده كنيم و همه ‌چيز را به خاطر افراد گروه محدود نكرده‌ايم.

كمي از آهنگسازي كارهاي‌تان بگوييد؛ خيلي وقت‌ها شاهديم آثاري كه ساخته مي‌شوند، تنظيم مجدد هستند يا شديدا تحت‌تاثير كارهاي پيش‌تر از خودتان. شما آهنگسازي كارهاي خودتان را چطور مي‌بينيد؟

شكرآبي: اكثر آهنگ‌هايي كه مي‌سازيم، تنظيم مجدد نيستند. گروه «دال» در دو آلبومي كه منتشر كرده، 18 آهنگ دارد؛ چهار، پنج آهنگ هم به‌ صورت تك‌قطعه منتشر شده كه در مجموع از بين بيست‌وچند آهنگ، تنها دو آهنگ تنظيم مجدد هستند و دو، سه آهنگ ديگر با بهره‌گيري و الهام از آثار آرتيست‌هاي ديگر است. بيشتر آثار توليدشده، توليدِ خود گروه و ملودي‌هايي است كه خودم ساخته‌ام.

در مورد شكل آهنگسازي، من به‌ صورت آكادميك آهنگسازي را نياموخته و در دانشگاه رشته آهنگسازي نخوانده‌ام و آهنگسازي به دست آمده را بيشتر حاصل آزمون و خطا و بازيگوشي‌هاي كودكانه خود مي‌بينم. در زمان كودكي روي كيبوردي كه داشتم كار مي‌كردم و روي پيانو آزمون و خطا ‌كرده و سعي مي‌كردم به‌طور ذهني آهنگ‌هايي را كه مي‌شنيدم اجرا كنم و براي خودم آهنگ مي‌ساختم. زماني كه با كيبورد آهنگ مي‌زنيد و كيبورد مورد استفاده شما ارنجر دارد، شما مي‌توانيد تك به تك سازها و ريتم‌ها را انتخاب كنيد، صداهاي متنوع را آزمون و خطا كنيد؛ تمامي اين كارها و نواختن‌ها حاصل تجربه‌ها و بازيگوشي‌هاي بچگي‌ام هستند؛ آشنايي با رنگ سازها و بهره‌‌برداري از آهنگ‌هايي كه شنيدم و كاور كردن يا آزمون و خطا كردن آنها و در نهايت به ‌همين صورت ساختار موسيقي را آموختم و فهميدم هارموني، ملودي و ريتم به چه معناست. تمامي اينها باعث شد كه بتوانم آهنگسازي كنم. خودآموختگي من در آهنگسازي اين محدوديت را ايجاد مي‌كند كه به‌ نظر مي‌رسد بسياري از آهنگ‌ها شبيه هم هستند و اين مساله‌اي است كه بسيار رايج است؛ چرا كه ديده شده بسياري از آرتيست‌ها كارشان در حال و هواي ديگري است و امضاي مشخصي دارد.‌ به‌طور مثال نقاشي‌هاي پيكاسو؛ شايد فلان نقاشي او را اصلا نديده باشيد اما به لحاظ سبك و استايلي كه دارد مي‌توانيد حدس بزنيد كه اثر متعلق به پيكاسو است يا هنرمندان ديگري كه فعاليت هنري مي‌كنند و مي‌توان گفت كه اين حال و هواي آن كارهاست كه يكسان است و مي‌تواند نقطه ضعف باشد يا اينكه يك امضا تلقي شود و تشخيص اين مساله بستگي به سليقه مخاطب دارد كه چه برداشتي از آن مي‌كند.

شما در آثارتان رويكرد اجتماعي هم داريد. چقدر اين رويكرد را تا به‌ حال زنده نگه داشته‌ايد؟ اشاره‌اي داشته باشيد به اثر «نيمه خاموش» و آلبوم «كلاغ سفيد» و اينكه آيا همچنان متمايل به ساخت اثر با چنين درون‌مايه‌هايي هستيد؟

شكرآبي: گاهي اوقات افراد تمايل دارند كه به محيط پيرامون خود واكنش نشان دهند. ما نيز در جامعه‌اي زندگي مي‌كنيم كه تنش‌هاي اجتماعي زيادي دارد و ما هم آنها را تجربه مي‌كنيم. گاهي اوقات اين تنش‌ها به آثار موسيقايي تبديل مي‌شوند كه اين مساله ناشي از اتفاق جمعي است. آدمي هيچگاه براي انجام كارهاي اجتماعي از قبل تصميم نمي‌گيرد و اين حسي بوده كه تمامي افراد گروه داشته‌اند كه بايد كاري را در لحظه‌اي خاص انجام دهند و در نهايت اثري شكل گرفته. اينكه در آينده چه اتفاقي قرار است رخ دهد هم قابل پيش‌بيني نيست و آهنگ‌هايي هم كه تا امروز توسط گروه توليد شده و همين‌طور آهنگ «كلاغ سفيد» كه بيشتر فضاي اجتماعي دارد، واكنشي متقابل به شرايط اجتماعي تجربه شده بوده و اين مساله‌اي نيست كه بتوان در مورد آن نظر قطعي داد كه در آينده اين اتفاق خواهد افتاد يا خير.

به‌ نظر شما كه يك گروه جوان هستيد، كارهاي تلفيقي كه هم‌اكنون در دنياي موسيقي كشور ما ساخته مي‌شوند چه جايگاهي دارند هم به لحاظ حرفه‌اي و هم اقبال عمومي.

شكرآبي: در مورد جايگاه موسيقي تلفيقي، من از وقوع اتفاقي كه در چند سال اخير در حال رخ دادن است، بسيار خوشحالم. هنرمندان ما با فراهم شدن آزادي در فضاي موسيقي سبك‌هاي ديگري را هم تجربه كردند. زماني كه من كودك بودم، اصلا موزيك پاپ وجود نداشت و تنها موسيقي سنتي مجوز مي‌گرفت. اين نشان‌دهنده آن است كه هيچ‌گونه فضايي وجود نداشته كه بخواهد سبك‌هاي ديگري را به اجرا گذارد يا حتي انسان‌هاي ديگري بخواهند به سمت آن رفته و مثلا نواختن ساكسيفون را بياموزند؛ چرا كه وقتي ساز مدنظر وجود ندارد يا موسيقي آن اجازه ضبط ندارد، چرا نوازنده مربوطه بايد ساكسيفون يا گيتار بيس و درامز بياموزد؟ ولي به مرور كه موسيقي پاپ وارد شد، فضا در دهه 70 و مخصوصا دهه 80 بهتر و بازتر شد و به همين ترتيب سبك‌هاي ديگري هم روي كار آمدند و هنرمندان نسل من يا نسل قبل از من شروع به آموختن اين سازها كردند و زماني‌كه فضا مهيا باشد، اتفاقات بهتري خواهد افتاد و هارموني‌ها و رنگ‌هاي صوتي مختلف در موسيقي درگير مي‌شوند. در دوره‌اي موسيقي پاپ وجود داشت و اين اتفاقي بود كه چهل، پنجاه سال پيش با كيفيت بيشتري افتاده بود اما روند رشد آن به خاطر محدوديت‌ها دچار عقبگرد و توقف شد و با مهياتر شدن شرايط، دوباره رشد كرد. گروه‌هايي كه بعد از آن آمدند و شروع به نواختن موزيك‌هاي پاپ همراه با سنتي كردند و موسيقي سنتي را با جز و امثال آن تلفيق كردند، حاصل آن دوره هستند. اين اتفاق، اتفاق خوبي است اما ضعف‌هاي زيادي - حتي نسبت به موسيقي‌اي كه قبل از انقلاب وجود داشته- وجود دارد؛ با توجه به محدوديت‌ها كسي از نسل امروز انتظار خلق آثار خارق‌العاده ندارد. من فكر مي‌كنم تا اينجاي كار هم گروه‌ها بسيار خوب و پرقدرت و با انگيزه كار مي‌كنند و در نسل‌هاي بعد نيز كارها بسيار بهتر و كامل‌تر خواهد شد.


شكرآبي| 

  وقتي قانون‌گذار قانون درستي وضع نمي‌كند ما هم نمي‌توانيم انتظار داشته باشيم كه همه مردم حق كپي‌رايت را رعايت كنند و اگر هم كسي در ايران اين كار را انجام مي‌دهد و از گروه مورد علاقه خود حمايت مي‌كند از شعور اجتماعي آن فرد هست ولي از نظر قانوني هيچ ساز و كار و چارچوب درستي در اين مورد وجود ندارد.
  وزارت ارشاد به‌جاي هزينه براي سانسور آثار، مقداري براي حفظ اركسترها و گروه‌ها هزينه كند و مقداري براي فرهنگ‌سازي و اينكه مخاطب را قانع و بستري فراهم كند تا بتواند از هنرمند حمايت كند... گروه‌هاي موسيقي با انرژي بسيار، دوستي و هماهنگي شروع به‌كار مي‌كنند اما آنقدر با موانع مواجه مي‌شوند و آنقدر تلاش‌شان بدون نتيجه مي‌ماند كه در نهايت با احساس يأس و درماندگي مواجه مي‌شوند.
 

مهدوي|

    در گروه «دال» نه شعر در خدمت ملودي است و نه ملودي در خدمت شعر؛ بسياري اوقات اتفاق افتاده كه ابتدا ملودي‌ها ساخته مي‌شوند و روي آنها شعر نوشته مي‌شود، گاهي هم برعكس. گاهي هم شعر و ملودي در كنار هم پيش مي‌روند و هم را كامل مي‌كنند. هدف، رسيدن به انسجامي كلي است.

    اعضاي گروه ما چهار، پنج نفرند كه در كنار هم داستان دال را با آهنگ «آوازم را مي‌رقصيدي» شروع كرديم و به‌نوعي نبود كه شعر و موسيقي جداي از هم شكل بگيرند و به كسي سفارشي داده شود. همه اينها در دل هم و هم‌زمان با هم بوده است. گاهي بند به بند هم را كامل كرده‌اند. در نتيجه همراهي ما در قالب گروه، خود را در معرفي‌ها، آلبوم و همه آنها نشان مي‌دهد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون