• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5056 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۴ آبان

درباره فيلم «خرس سياه» به كارگرداني لارنس مايكل لوين

فيلم‌ها همه‌ چيز نيستند

ابوالفضل رجبي

 

فيلم «خرس سياه» به نويسندگي و كارگرداني لارنس مايكل لوين، داستان پيچيدگي ارتباطات انساني است آن هم در زماني كه اين ارتباط با مساله هنرمند گره مي‌خورد. «خرس سياه» نمايش توان ناديده‌ گرفتن خود از براي هنر است و پذيرفتن شكستي كه از خيلي قبل‌تر صداي مهيب آن را شنيده‌ و اين تلاشي است براي فرار از اين شكست و لحظه‌اي كه دست هنرمند رو مي‌شود. در داستان اول، اليسون، فيلمسازي است كه براي آنكه با خود خلوت كند به جايي خارج از شهر و پيش يك زوج جوان مي‌رود. گيب به محض پياده شدن اليسون از ماشين، نشان مي‌دهد كه خواهان بيشتر شناختن اين زن است و در مقابل همسر گيب، بيلر نظاره‌گر اين اشتياق است. «خرس سياه» در مرزهاي محدود ارتباطات انساني نمي‌ماند و آن را به چالش مي‌كشد و مي‌خواهد به ‌نوعي از سمت ديگري به اين مرزهاي كشيده شده تا بي‌نهايت نگاه كند. خرس سياه تا قبل از آنكه رخ بنمايد، حضورش پشت بوته‌ها احساس مي‌شود و نماد ترس آدمي است از جور ديگري به ماجرا نگاه كردن. مسيري كه لوين براي فيلمش طراحي كرده، بيشتر از آنكه در پي حفظ و استحكام دال‌ مركزي‌اش باشد، به نظر مي‌رسد در پي انهدام سوژگي آن است. اليسون، محور همين انهدام بزرگ است و برهم‌زننده نظمي كه پيش از او به شكل صوري اما پابرجا وجود داشته است. اليسون مي‌آيد تا بنيان جديدي را برسازي كند و قيمت اين بنيان جديد، خطر كردن و چشم در چشم با خرس سياه است. لوين، در «خرس سياه» ساختاري مبتني بر آغاز، ميانه و پايان نساخته و هر سكانس او همزماني كه آغاز است، پايان نيز هست و همين ساختار دوراني اين فيلم است كه آن را در ميان نمونه‌هاي مشابه ديگر، ممتاز مي‌كند. 
«خرس سياه» داستانِ داستان است و در نيمه فيلم جاي بازيگران و شكل روابط‌شان عوض مي‌شود و ما همراه با دوربين به ديدن پشت صحنه مي‌رويم كه چگونه اين تنش‌هاي بحراني در روابط سه بازيگر اصلي ايجاد شده‌اند. لوين در نيمه دوم عوامل صحنه را نيز وارد اين روابط مي‌كند و شكنندگي آنان را به آهستگي در كنار هم مي‌چيند. «خرس سياه» ميل و احساس طبيعي انسان را در مقابل نظم مستقر و پذيرفته شده روابط انساني قرار مي‌دهد و به نظر مي‌رسد به همين خاطر است كه لوين موقعيت مكاني فيلم را جايي در نظر گرفته كه خارج از شهر و به دور از روابط روزمره انساني است. او مي‌خواهد به منطق ميل فضايي بدهد تا خود را نشان دهد و همين كه ميل و ترس از فرو ريختن به جان شخصيت‌ها مي‌افتد، همگي دست به انتحار مي‌زنند و نقاب خود بودن را كنار مي‌گذارند. اين ميل افسارگسيخته مي‌خواهد پيش از آنكه فرو بنشيند، همه‌ چيز را با خود به پايان و نيست ‌شدن نزديك كند و اين‌گونه ا‌ست كه در داستان دوم گيب به عنوان كارگردان و اين‌بار همسر اليسون به او مي‌گويد: «فيلم‌ها همه‌ چيز نيستند» اما براي اليسون كه تمام سوژگي‌اش را براي حفظ رابطه‌اش و همزمان بروز استعدادش در بازيگري به هدر داده، فيلم‌ها همه‌ چيز هستند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون