• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5065 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۵ آبان

درباره فيلم «قهرمان»

به تماشاي سقوط قهرمان

ابوالفضل رجبي

«قهرمان» آخرين فيلم اصغر فرهادي، به ‌نوعي تكامل فرميك در سينماي او محسوب مي‌شود. فرهادي، توانسته در «قهرمان» چينش خاص خودش را در نوع روايت و شخصيت‌پردازي با جدالي اخلاقي- اجتماعي همراه كند و به همين ميانجي فرصت بازي اشتباه را به قهرمانش بدهد. قهرماني كه جنس زندگي و ناتواني‌هايش بسيار شبيه به طبقاتي است كه محذوف و ورشكسته به تماشاي زيست از دست رفته خود نشسته‌اند. اما فرهادي، در آشكارگي صرف اين سوژه‌گي نمي‌ماند و اسباب دراماتيزه‌كردن قصه‌اش را از همان ابتدا رو مي‌كند. او قهرماني را باد مي‌كند و به هوا مي‌فرستد كه پيش خودش ناقهرمان‌ترين آدم‌هاست. هويت رحيم سلطاني، پيش از اين در نبودن، نزيستن و كناره‌ گرفتن معنا مي‌يابد، اما فرهادي، مي‌خواهد گام‌هاي سست و لرزان رحيم را در دل وضعيتي تمام تراژيك استوار كند. شايد درگيري او بي‌معنا باشد، يا تلاش او بي‌ثمر جلوه كند، اما همين قهرمان‌نبودنِ قهرمان تلاشي براي جبران ضربه تروماتيكي است كه رحيم در همه جا آن را با خود مي‌كشد يا بهتر بگويم گويي همين تروماي بدخيم است كه رحيم سرگردان را در اثبات آنچه هست و نيست، به مبارزي ترس‌خورده بدل مي‌كند. در قهرمان دامن كسي پاك نمي‌ماند، همه از برده و برنده و بازنده و مفقود ‌شده از پي دايره‌اي مي‌گردند كه گردش به دور آن تمامي ندارد. قهرمان فرهادي محكوم است به همين گشتن و نيافتن تا جايي كه خودش را پيدا كند و طرد شدن را به جان بخرد. فرهادي، برخلاف فيلم‌هاي قبلي‌اش كه تمام هم‌و‌غمش پاسخ به پرسش‌هاي كمتر مطرح ‌شده است؛ در قهرمان اجازه رشد و بلوغ شخصيت‌ها را مي‌دهد تا هر يك پاسخي باشند به گره‌هاي روايي. اگرچه فرهادي، در روشن‌ ساختن روند فيلمش اين‌بار طرف حضور شخصيت‌ها را گرفته، ولي باز هم فيلمنامه‌اش را بر ساختار ديالكتيكي حضور و غايت بنا نهاده و با حضور محدود زني كه سكه‌هايش گم شده، به مفقودي بعدي او و چينش سرنوشت شخصيت اصلي‌اش بر همين مدار رضايت مي‌دهد. قهرمانِ شكست‌خورده فرهادي اگرچه ساكن شيراز است و لهجه‌اش، جعلي موفق براي تمركززدايي از ساحت سينماي مركزگراست ولي در نسبتي كلي به امروز هر ايراني نيز پيوند مي‌خورد و وحدتي شكننده از ابتدا تا پايان فيلم ايجاد مي‌كند. فرهادي در «قهرمان» بيشتر روابط بين افراد را با هويت‌هاي گوناگون هدف مي‌گيرد و ساختار اجتماعي را نيز در پيوند غيرمستقيم با علل ناتواني رحيم به جريان روايت قرار مي‌دهد. «قهرمان» پرسشي در وضعيت كنوني ايجاد نمي‌كند، اما تا حدود زيادي توانسته به بازنمايي آن بپردازد و شخصيت‌ها را نيز در مسير اين بازنمايي در شكل معتدلي به‌ كار بگيرد. «قهرمان» فرهادي، قهرماني بالكنت است و رحيم نيز در برابر هر ساختار و فردي دچار اين لكنت مي‌شود، اگرچه پسرش سياوش به لكنت دچار است و همين امر او را براي لحظه‌اي به قهرمان شهري بدل مي‌كند، اما باز همين تلاش و جدل رحيم براي بازپس‌گيري لكنت پسرش براي خودش، او را به جايي برمي‌گرداند كه از آن به اشتياق آزادي سردرآورده است. سياوش همان عنصر قهرمانانه داستان است كه استفاده از ضعف زباني او، قهرمانِ توسري‌خورده را به واكنش وامي‌دارد تا لكنت او باز دستواره‌اي براي رهايي خودش و زدودن سياهي از چهره ديگري نشود و در همين نقطه است كه رحيم به قهرمان دنياي خودش تبديل مي‌شود. اين واكنش رحيم يك نه به مجسمه قهرماني است كه ديگران مي‌خواهند. روزنامه‌نگار

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون