تاریخ واقعی کجاست؟
فرامرز علیخانی یادگار
حتما شنیدهاید که میگویند: این کتاب همه حقیقت را نوشته؟ سانسور نشده؟ و دلیل میآورند که تاریخ را فاتحان مینویسند! در نتیجه به کتابهای جدید اطمینانی نیست و باید به سراغ دستفروشان، یا زیرپلههای خیابان انقلاب رفته، نسخهای قدیمی که حقیقت را نوشته به چند برابر قیمت تهیه کرده و غریزه حقیقتیاب خود را آرام کنیم.
امروزه چقدر میتوان در یک کتاب تاریخی به دنبال حقیقتِ محض بود؟ این دغدغه نشان از فرهیختگی ماست یا بیاطلاعی از وضعیت چاپ و نشر، سانسور و روندی که تاریخ به عنوان نوعی از دانشهای بشری از سر گذرانده است؟ البته عملکرد برخی مورخان مزدبگیر و گرفتاری تاریخ نگاران مستقل در چرخه سانسور قابل انکار نیست، اما اين همه مساله نیست و تنها یکی از علل پایین بودن دانش تاریخی ماست. عوامل دیگری نیز وجود دارد و از آن جمله تصور ما از واقعیت تاریخی است. انتظار ما از این گونه آثار برای انعکاس همه واقعیت به ذهنیت و تصور ما از واقعیت تاریخی بر میگردد. ذهنیت ما ربط چندانی به ماهیت تاریخ و کارکردهای آن در این عصر و زمانه ندارد. در یکی، دو سده اخیر تعریف، کارکرد و انتظار از تاریخ مانند برخی دیگر از دانشها متحول شده است. گرچه مورخان قدیم با تکیه بر نقلهای راویان متعدد مدعی دستیابی به تاریخ واقعی بودند، میراث بران آنان این روش را ناکارآمد میدانند. تاریخ نسخه خطی فراموش شده در کتابخانهای مهجور یا صندوقچهای قدیمی نیست که آن را یافته و از روی آن رونویسی کنیم.
بعد از تحولات فکری قرون اخیر، تاریخ هم مانند دیگر دانشها متحول شده و مورخان برای یافتن پاسخ پرسشهای خود علاوه بر بررسی روایتها و نقلهای دست اول به منابع متعدد دیگر مراجعه میکنند و پس از تطبیق و بررسی انتقادی آن آثار و منابع، تحلیل و روایت خود را ارايه میکنند. بنابراین یک نسخه دست اول یا یک سند تاریخی تنها ماده خامی است که نیاز به سنجش و تطبیق با دیگر آثار و منابع دارد تا عیار آن روشن شود.
نکته دیگر اینکه مورخان امروز اساسا دستیابی به واقعیت محض را امکانپذیر نمیدانند و معتقدند سلیقه و موضعگیری راویان اولیه در ثبت واقعه دخیل بوده است. اما به میزان دسترسی به منابع مختلف و تبحر در پژوهش تاریخی میتوان به واقعیت نزدیکتر شد.
به علاوه منابع پژوهشهای تاریخی گسترش یافته و علاوه بر گزارشهای تاریخی میتوان به آثار باستانشناسان، جغرافیدانان، سفرنامهنویسان، خاطرات برخی شخصیتها و مردم عادی، آثار هنری و کتب ادبی مراجعه کرده و علاوه بر تاریخ سیاسی سنتی انواع دیگری مانند تاریخ اجتماعی، تاریخ فرهنگی، تاریخ اقتصادی، تاریخ فکری، تاریخ اندیشه و... ارايه کرد. این ژانرهای تاریخی به مورخان کمک میکنند چشم اندازهای متنوعی از یک مساله تاریخی را ارايه کنند. بنابراین بخش اصلی تاریخنگاری جدید خوانش انتقادی و تحلیل و تفسیر روایات مختلف و پاسخ به پرسشی تازه و برآمده از مسائل و دغدغههای انسان امروز است. بنابراین در تاریخنگاری نو حرف آخر وجود ندارد. ما در جهانی با روایتهای متعدد زندگی میکنیم. روایتها به دلایل مختلف از جمله دخالت قدرتمداران مورد توجه قرار گرفته، یا به حاشیه میروند. ولی با پژوهشهای تاریخنگاران مستقل امکان زنده شدن آن روایتها وجود دارد. برای دستیابی به روایت تاریخی نزدیک به واقع باید به سراغ تازهترین آثارِ مورخان مستقل و عالِم به دانش تاریخ برویم، اما منتظر شنیدن حرف آخر نباشیم!