• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5092 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۶ آذر

روز دانشجو و پايان دانشگاه

محسن آزموده

68 سال از 16 آذر سال 1332 مي‌گذرد، روزي كه در دانشكده فني دانشگاه تهران، در نتيجه ورود نيروهاي ارتش به محوطه دانشگاه تهران و در نتيجه نظامي و امنيتي شدن فضاي دانشگاه، ميان دانشجويان و نظاميان تنش ايجاد و به تيراندازي به سمت دانشجويان و كشته شدن سه تن از آنها منجر شد: قندچي، شريعت‌رضوي و بزرگ‌نيا. از آن زمان به بعد در تقويم غيررسمي ايران و پس از انقلاب در تقويم رسمي، 16 آذر روز دانشجو ناميده شد. روشن است كه در سال‌هاي نخست پس از كودتا، امكان برگزاري بزرگداشت و يادبود براي اين «سه آذر اهورايي» (تعبيري كه علي شريعتي براي آن سه دانشجو به كار برد)، وجود نداشت، اما به ويژه از اواخر دهه 1330 به تدريج در داخل و خارج، دانشجويان و فعالان سياسي منتقد، در داخل يا خارج، به‌طور غيررسمي مراسم يا برنامه‌هايي به اين مناسبت برگزار مي‌كردند، از نشست و تجمع و ميتينگ گرفته تا انتشار شب‌نامه، نشريه، ويژه‌نامه و... . واقعيت اين است كه از زمان تاسيس دانشگاه تهران در سال 1313 و حتي پيش از آن، يعني از زماني كه نخستين دانشسراها و مدرسه‌هاي جديد آموزش عالي در ايران بنا شدند، همواره دانشجويان اين موسسات نوپديد يكي از اصلي‌ترين گروه‌هاي پيش برنده تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي تلقي شدند. يك علت مهم اين امر، نقش كليدي و موثر دانشگاه به عنوان نهادي مدرن و پيشرو در اين تحولات بود.  شك نيست كه دانشگاه ايراني در آموزش علوم جديد و پرورش متخصصان و كارشناسان، در حوزه‌ها و رشته‌هاي مختلف گام‌هاي بلندي برداشته. به عبارت دقيق‌تر، دانشگاه در اين بازه زماني، بيشتر آموزشگاهي بزرگ با كيفيت‌هاي متفاوت در رشته‌ها و حوزه‌هاي مختلف بوده كه در انتقال دانش مدرن و ياد دادن آن به نسل‌هاي جوان تلاش‌هاي ارزنده‌اي صورت داده است. همچنين دانشگاه در تامين كادر اداري و نيروي آموزش ديده براي نهادها و موسسات مدرن بسيار موثر بوده است. به همه اينها بايد آشنايي با فرهنگ تجدد و زيست مدرن را هم اضافه كرد. بدون شك دانشگاه در تحقق مدرنيته ايراني، با همه نقاط قوت و ضعفش بسيار موثر بوده است.  

اما در زمينه توليد علم، كارنامه مشاركت و مساهمت دانشگاه ما در دانش و فناوري جديد چندان درخشان نيست. دانشگاه ايراني در طول اين تاريخچه كمتر از يكصد سال، به‌رغم گسترش كمي قابل توجه به ويژه در سه دهه گذشته، اگر نگوييم اصلا، كمتر توانسته به نهاد توليد علم و پاسخگويي عالمانه به مشكلات عيني و واقعي جامعه تبديل شود. البته فعلا كاري به شمار مقاله‌هاي «آي.اس.‌آي» و آماري نداريم كه هرازگاهي برخي مسوولان براي نشان دادن راندمان موسسات عالي در ايران ارايه مي‌كنند. همسو با كاركردهاي مذكور براي دانشگاه، دانشجو نيز در بازه زماني مذكور، اهميت و ارج و قرب يافت، به گونه‌اي كه در برخي برهه‌ها، دانشجويان به عنوان گل سرسبد نسل جوان تلقي مي‌شدند و آرزو و آمال همه نوجوانان ايراني و خانواده‌هاي‌شان راه يافتن به دانشگاه بود. دانشجويان همچنين يكي از موثرترين گروه‌هاي اجتماعي بودند و جريان‌هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي، در پيشبرد اهداف خود به‌طور جدي، پتانسيل جنبش دانشجويي را در نظر مي‌گرفتند.  اما به نظر مي‌رسد در طول يك دهه اخير، همسو با تحولاتي كه در سراسر جهان در حال وقوع است، دانشگاه نه فقط در ايران كه در همه جا رو به افول است. انحصار توليد و توزيع علم، بلكه شكل آن در حال دگرگوني است و همزمان نهادها و ابزارهايي كه كاركردهاي پيشين دانشگاه را به عهده داشتند، تغيير كرده‌اند. همزمان اقبال به دانشگاه رو به كاهش است و دانشجو شدن ديگر آن عزت و احترام سابق را ندارد. پاندمي كرونا و تعطيلي گسترده دانشگاه‌ها در سراسر جهان، نشانه آشكاري بر بي‌فايدگي ديوانسالاري عريض و طويل و دم و دستگاه عظيم آن است.  در كشور خود ما زوال دانشگاه در معناي پيشين و اتوريته آن، از تعطيلي رشته‌ها و واحدهاي متعدد دانشگاه آزاد شروع شده و ديگر بازار پر رونق خريد و فروش مدرك و نگارش رساله و پايان‌نامه و تحقيق هم جذابيت سابق را ندارد. جز تنها در برخي رشته‌هاي خاص مثل حقوق و پزشكي و رشته‌هاي مهندسي كه نيازمند اخذ مدرك و البته يادگيري برخي دانش‌ها و مهارت‌هاي طبقه‌بندي شده است، در بيشتر رشته‌هاي علوم انساني يا علوم پايه، دانشگاه كاركردهاي خود را از دست داده و از علاقه جوانان براي دانشجو شدن كاسته شده.  در چنين شرايطي، اگر درست ترسيم كرده باشيم، در 16 آذر، به جاي انديشيدن به جايگاه دانشجو و جنبش دانشجويي، بهتر است به كليت دانشگاه بينديشيم و ديدگاه روشن‌تري نسبت به آن اخذ كنيم. كاركردهاي شناخته شده دانشگاه در غياب ناگزير انبوه كارگزارانش، با چالش‌هاي جدي مواجه شده و نيازمند بازتعريف است. سخن گفتن از پايان دانشگاه، در معناي دقيق آن به معناي كم شدن تاثير كاركردهاي شناخته شده پيشين آن است. ادعاي مرگ دانشگاه در معناي كلي آن، احتمالا يك پيش‌بيني زودهنگام و سخني گزاف است. اما نشانه‌هاي تغيير بنيادين اين نهاد مدرن، از همه سو احساس مي‌شود و لازم است همه آنها كه همچنان به دانشگاه چشم اميد دوخته‌اند، به شرايط حادث جاري توجه كنند و درباره پرسش‌هاي نوپديدي كه كليت دانشگاه را هدف گرفته، تامل كنند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون