• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۳۰ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5135 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۷ بهمن

مرگ شارلماني

مرتضي ميرحسيني

شارلماني را بزرگ‌ترين شاه اروپا در سراسر قرون وسطي مي‌شناسند؛ مردي كه همه ويژگي‌هاي مردان ممتاز آن دوره را يكجا در خود داشت. نيرومند و متهور بود و در كنش و واكنش‌هايش بدويتي آميخته به خشونت ديده مي‌شد. از سواد نوشتن بي‌بهره بود و فقط مي‌توانست برخي متون مذهبي را، آن‌هم به زحمت بخواند. نزديك به نيم‌قرن حكومت كرد و مشهور است كه در چندده جنگ كوچك و بزرگ -و اغلب اوقات به عنوان فرمانده- حضور داشت. بيشتر از ديگر دشمنانش با ساكسون‌ها جنگيد و از سال 772 ميلادي به بعد، در مقاطع و به دلايل مختلف، پيوسته با آنان گلاويز بود. شارلماني مسيحي كه خودش را حامي و مدافع جهان مسيحيت مي‌ديد به اين ساكسون‌هاي كافر رحم نمي‌كرد و ريختن خون‌شان را عبادتي خالصانه مي‌پنداشت (چنان‌كه روزي 4 هزار و 500 نفر از اسيران ساكسون را گردن زد.) با عزمي راسخ و البته حمايت تشكيلات كليسا بر بخش‌هاي وسيعي از قاره اروپا مسلط شد و حتي با عبور از پيرنه در اسپانياي اسلامي هم مداخله كرد. ويل دورانت درباره‌اش مي‌نويسد: «شارلماني همواره اداره امور مملكتي را بيش از جنگ دوست مي‌داشت و از آن جهت به جنگ دست يازيده بود تا مگر به اجبار در اروپاي باختري، يعني سرزميني كه قرن‌ها بر اثر اختلافات قومي و مذهبي دچار تفرقه و پراكندگي بود، نوعي يگانگي حكومت و دين پديد آورد. اكنون تمام اقوام ساكن اروپا از رود ويستول تا اقيانوس اطلس و از بالتيك تا جبال پيرنه، به علاوه تقريبا تمام ايتاليا و قسمت اعظم بالكان را زير فرمان خويش درآورده بود. چگونه امكان داشت كه مردي به تنهايي قلمرويي چنين پهناور و متنوع را درعين كفايت اداره كند؟ قدرت جسماني و شجاعت او به حدي بود كه مي‌توانست هزار نوع مسووليت، خطر و بحران و حتي توطئه فرزندان خويش را كه مي‌خواستند او را بكشند تحمل كند. از تعاليم پپن سوم -آن پادشاه خردمند و محتاط- و قساوت شارل مارتل هر دو بهره‌مند بود، يا خون آنها در عروقش جريان داشت و خودش نيز در صلابت و قدرت مانند چكش بود. شارلماني حوزه نفوذ پدران خويش را گسترش داد، با سازمان نظامي استواري آن را حراست كرد و شالوده آن را با شعاير و حرمت دين استحكام بخشيد. 
او اين قدرت را داشت كه هم به كمك انديشه مقاصد بالابلندي را بپروراند و هم وسايل تحقق آن اميال را فراهم كند و قادر بود لشكري را رهبري كند، مجلسي را تابع نظريات خويش سازد، اشراف را راضي نگه دارد، روحانيون را مطيع خود گرداند و بر حرمسرايي حكومت كند.» 
عمرش حدود 70 سال و فرمانروايي‌اش 47 سال طول كشيد و بيست‌وهشتم ژانويه سال 814 در پايتختش آخن از دنيا رفت. قلمرو پهناورش را ميان سه پسرش تقسيم كرده بود، اما دو نفرشان قبل از او مُردند و ميراث شارلماني براي يكي از آنان باقي ماند. شاه بزرگ در مراسمي باشكوه اين پسرش -لويي زاهدپيشه- را جانشين رسمي خودش اعلام كرد و نوشته‌اند كه آن روز دست به آسمان برداشت و گفت «سپاس بر تو ‌اي پروردگار بزرگ كه مرا توفيق مرحمت فرمودي تا با چشم خويش جلوس پسرم را بر اريكه خودم ببينم!» شارلماني، چهار ماه بعد از اين مراسم، پس از چند هفته تب و بيماري از پا افتاد و درگذشت. جسدش را زير گنبد كليساي جامع آخن خاك كردند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون