• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5145 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۱۹ بهمن

سياست و زبان فارسي

سيده خاتون در آن نامه مشهور او را به جنگ فرا مي‌خواند با اين عبارت كه اگر بازنده شوي گويند از زني شكست خورد و اگر پيروز شوي گويند بر زني پيروز شد. البته شايد اين استدلال با منطق قرن بيست و يكمي به مذاق افكار فمينيستي خوش نيايد، اما در آن روزگار كه قدرت از راه شمشير تسلط مي‌يافت شمشير زني هنري مردانه بود. باري ورود زبان فارسي معيار؛ يعني زبان ديواني و فرهنگي ساماني، به ري و اصفهان و شيراز و همدان كه دانشمندي چون ابن‌سينا را به اصفهان و همدان كشاند، توسط فرزندان همين سيده خاتون انجام شد، كه آرامگاهش در تهران به نام سيد ملك خاتون هنوز زيارتگاه است.  تركان سلجوقي كه بر خلاف استخدام انفرادي تركان در دربار ساماني، به صورت قومي به خدمت غزنويان در آمدند نيز با زبان فرهنگي و ديواني فارسي معتاد شدند و خودشان با انتقال پايتخت به اصفهان در پراكندن تخم اين سخن تا شعبه سلجوقي در قونيه و آناتولي نيز كوشا بودند. آنان فارسي‌زبانان خراساني مانند وزير بزرگ خواجه نظام‌الملك و دانشمند و شاعري چون عمر خيام نيشابوري را به اصفهان كشاندند. تدريجا عربي به عنوان زبان مشترك فرهنگي نيز در ايران جاي خود را به فارسي داد. مولانا جلال‌الدين بلخي، سعدي و خواجوي‌كرماني را كه در نظاميه بغداد تحصيل كرده بودند، مي‌توان از واپسين وارثان ادبي آن دوران و بعضا جان به در برده از مغول‌زدگي دانست.   جانشينان مغولان نيز ناچار به فارسي ديواني و فرهنگي تن دادند، اما فقدان پيشينه فرهنگي و خشونت تربيت صحراگردي متكي بر خشونت و خونريزي، تاثير منفي خود را هم در عدم رواداري مذهبي و بنيانگذاري شيوه‌اي در سرزمين‌هاي پرورنده رودكي و بيروني و ابن‌سينا و خوارزمي و ... برجاي نهاد كه سيف فرغاني در شعر معروف خود خون گريسته و آرزوي خود را ضمن تحقير در آن چنين مي‌گويد: «آن را كه اسب بود غبارش فرو نشست/ گرد سم خران شما نيز بگذرد». اما گرد سم خران آنان هنوز هم فرو ننشسته و با اعتقادات مغولي‌زده به طالبان و القاعده رسيده است. در زبان فارسي نيز چنانكه شيوه نوكيسگان تازه به قدرت رسيده است به جاي آن شيوايي اصيل به دام چاپلوسي‌هاي تحقيرآميز، در بزرگداشت جانيان بي‌فرهنگ و ادبياتي تصنعي و آميزه‌اي از فارسي و عربي در قوالب تركي افتاد كه دوران صفويه را نيز به همان شيوه طي كرد و در دوران قاجار بارقه‌اي از بازگشت به اصالت را در رستم التواريخ و منشآت قائم‌مقام و ادبيات دوران مشروطه و پس از نسل فرهنگستان و باززايي فارسي، تا پديد آمدن سياستمداران با فرهنگي مانند فروغي و قوام و گسترش نظام جديد آموزش و پرورش و القاي خاطرات مشترك فرهنگي ملت‌ساز و سپس پديد آمدن نسل تازه و متحولي از شاعران و نويسندگان ايراني با افكار چپ يا ليبرال زبان واقعا تحول يافته و بالغ كنوني را پديد آورد كه گرچه جز در ايران و تاجيكستان و با وجود دست‌اندازها و ممانعت‌هاي مذبوحانه در افغانستان گستردگي ندارد و ديگر جهان در شرايط و وضعي نيست كه حتي در منطقه خود حكم زبان رايج بين‌المللي را داشته باشد، اما اهميت آن را در وحدت ملي و نيز توليد فرهنگي كشور حفظ كرده است. متاسفانه اكنون شرايط برانگيزنده رقابت‌ها و خصومت‌هاي جهاني از تنوع فرهنگي و زبان‌هاي بومي در ايران براي تفرقه و جدايي‌طلبي سوءاستفاده مي‌كنند. گرچه بايد به احترام حقوق و مواريث گروه‌هاي گسترده از يكي، دو زبان مهم در كشور مانند تركي و كردي براي آموزش اين زبان‌هاي بومي در كنار زبان وحدت بخش فارسي براي همه دانش‌آموزان در سراسر كشور بهره‌مند شد، اما جايگزين كردن آموزش زبان ملي را مي‌توان بر خلاف خاطرات فرهنگي و اجتماعي مشترك و وحدتي دانست كه مردم اين سرزمين طي قرون و اعصار به وجود آورده و براي بقاي آن مقاومت و مبارزه كرده‌اند. از سوي ديگر اين بر عهده حاكمان است كه اجازه ندهند با هيچ گروه از اين ملت رفتاري تبعيض‌آميز به عنوان غير خودي بشود و از حقوقي محروم شوند كه موجب سست شدن علقه‌هاي وحدت ملي يا مهاجرت‌هايي شود كه نوعي جدايي تلقي مي‌شود.   نام بردن از «قوم موهوم فارس» در مقابل گروه‌هاي ديگري كه زبان مادري يا زبان مكتسبه آنان فارسي نيست يا از روي سوء‌نيت است يا ناآگاهي. «زبان فارسي» نامگذاري زبان ايرانيان در مقايسه با اعراب است كه به دليل همسايگي با ايالت فارس همان‌طور كه خليج مجاور خود را فارس ناميدند، زبان همسايگان ايراني را نيز كلا فارسي ناميدند. در حالي كه اين زبان مشترك ملي كه در خراسان و بلخ و بخارا به بلوغ رسيد، حتي براي ايلات فارس و اصفهان نيز زبان مشترك در كنار زبان بومي رايج در اين ايالات بوده است. همچنان‌كه هنوز هم در نقاط مختلف ايراني كاربران زبان‌هاي گيلكي و تركي و مازني تا سرخه و بلوچي و لري و تاتي با زبان مشترك ملي ارتباط مشترك برقرار مي‌كنند و به نوبه خود به تعالي فرهنگي آن كمك مي‌كنند. تهران بزرگ به مثابه ايران كوچك كه متناسب با جمعيتِ جاي‌جاي كشور حدود بيست درصد ملت ايران را در خود جاي داده است كه جمعيت‌هاي با ريشه بومي ايالات در آن از مراكز استاني هر گروه زباني نيز بيشتر است و همگي بهره‌مند از اين زبان مشترك ملي هستند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون