• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5162 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۱ اسفند

به بهانه اكران فيلم بچه‌هاي آسمان در جشنواره فيلم فجري كه گذشت

راز آسماني كودكان

كامل حسيني

 به نظر مي‌رسد تابلوي نامدار «يك جفت كفش» از قرن نوزدهم تا به امروز در مسير تاريخي خود مانند برخي تابلوهايي نقاشي ديگر به‌طور مدام دچار تكثير معنا، پرتوزايي احساس‌هاي غني و شگفت‌انگيز درون خود مي‌شود؛ سپس از آنجا شايد به درون ساير تابلوهاي نقاشي، قاب‌هاي عكاسي و مهم‌تر از آن‌هم قاب‌ و نماهاي سينما سرريز مي‌شود. شايد از اين چشم‌انداز همنوايي ديرينه نقاشي با سينما بتوان برخي سكانس‌هاي تاثيرگذار فيلم «بچه‌هاي آسمان» را واكاوي كرد و سپس دوچندان جذابيت بصري آنها را ديد. در واقع بر گستره ديوار نمايشگاه سينما اين تابلوي «ونگوگ» نيز خواسته يا ناخواسته، به صورت و حالت‌هاي گوناگون از تضاد تا همگوني معناها و تشابه، خود را به نمايش گذاشته است. همان‌گونه كه در يكي از نوشته‌هاي پيشينم در مورد فيلم «همه مي‌دانند» ساخته اصغر فرهادي اشاره كرده‌ام شايد اين تابلوي نقاش مشهور «ونگوگ» به درون تصوير يكي از سكانس‌هاي اين فيلم ورود پيدا كرده اما ماهيت آن واسازي شده است. به ياد بياوريم سكانسي از فيلم «همه مي‌دانند» كه در آن، يك جفت كفش و البته گل‌آلودِ رنگ‌پريده چگونه به مثابه ابژه‌ نيرنگ و خباثتِ نهفته نمايش داده مي‌شود. همه ما آگاهيم فيلم آقاي مجيدي بيشتر از دو دهه پيش از فيلم آقاي فرهادي ساخته و اكران شده است؛ بنابراين در لايه‌هاي زيرين موتيف «كفش‌ها»ي فيلم بچه‌هاي آسمان، سيماي مشابه تابلوي يك «جفت كفش» ونگوگ نخست رخِ مشابهش تابان مي‌شود و در نهايت سال‌ها بعد در فيلم آقاي فرهادي آگاهانه يا ناآگاهانه به گونه‌اي ديگر ظاهر مي‌شود. فيلم «بچه‌هاي آسمان» در سكانس آغازينش هنرمندانه و غير مستقيم شايد بوي تندِ ناخوشايند تنشي را به مشام تماشاگر مي‌رساند كه چندي پيش از فيلم «گوزن‌ها» نيز برخاسته بود؛ دقيقا سكانسي كه در آن صاحب خانه از تعويق افتادن كرايه خانه فرياد بر آورده است. بيكاري، نداري كه سبب تاخير پرداخت اجاره‌‌خانه شده است كه خود زاييده معضلات بعدي؛ شكل‌گيري نقطه مركزي روايت يا همان ابژه‌ ساده «يك جفت كفش كهنه» خواهر علي است. ويتگنشتاينِ فيلسوف در كتاب خود رساله فلسفي منطقي (باترجمه مالك حسيني) از قلمروهايي احتمالا در منطق و پرسش‌ها نام ‌مي‌برد كه در آن اين جمله اعتبار دارد: سادگي نشان راستي است... اينجا موازي با اين گفته «ويتگنشتاين» بايد از قلمروهايي نام برد كه در آن‌ حتي به طرز ناخواسته نقاشي «يك جفت كفش» ونگوگ در قلمروهاي ناب سينمايي واقعيت‌هاي معنوي و انسان‌گرايانه را از نو به تصوير مي‌كشند؛ اما واقعيت‌هايي كه درست ساده و بي‌تكلف، همزمان پر معنا و راستين هستند. در تفسيري كه شايد بر اين فيلم شده باشد پتاسيل رفتار و روحيه مقاومت‌گرايانه، سخت‌كوشانه و صادقانه كودكان بخشي از اين جهان واقعيت ما هستند كه در صورت اهميت و حمايت ساير افراد جامعه از فرزندان ِخود جهت تداوم اين‌گونه فضيلت‌هاي اخلاقي (مانند خود پدر علي كه حاضر نيست از قند شكسته مردم استفاده كند) آنگاه مي‌توان تا حدودي گامي برداشت به سوي جامعه‌اي اخلاقي اميدوار. حقيقت ساده اما راستين اينكه تربيت يك جامعه پاك و عزتمند از خود كودكان و در خانواده آغاز خواهد شد. حقيقتي كه پيچيده نيست و فهمش آسان اما سادگيش به تيرگي بدل شده است زيرا بر اثر عوامل مختلف سلطه اخلاق افراطي و رقابت سرمايه‌دارانه پرورش اخلاقي در خانواده همراه با صفاي دروني خود كودك، عملِ سنگين تلقي مي‌شود كه متاسفانه در توان روحي هر كسي نيست. گاهي نيز با وجود درون بي‌آلايش خود فرزندان، تلاش و اهميت خانواده اما روح بي‌زلال كودكان به مرور زمان كدر مي‌شود زيرا افراد در بزرگسالي تغيير مي‌كنند. چنين است كه ديگر در بزرگسالي آن دو كودكي نخواهند شد كه در دو فيلم «خانه دوست كجا است» و «بچه‌هاي آسمان» بي‌ريا و اخلاقي مي‌دوند تا اينكه دلي را شاد كنند. البته نگارنده در اين نوشته چندان در پي بحث و تحليل عميق و طولاني اين فيلم مجيد مجيدي نيست زيرا در زمانه خود تا به امروز در مورد آنها بحث زيادي مطرح شده است و در كنارش تم اين‌گونه فيلم‌ها خود يكي از بحث‌برانگيزترين مسائل در جامعه‌شناختي و روانشناسي اخلاق است. همان‌طوركه بيان شد پيام‌هايي در فيلم نهفته است كه از قضا ساده، روشن و بي‌پيرايه بيان شده‌اند. چنين است ترسيم شخصيت‌پردازي پسر خردسال و قدرت فرديش در بافت و پس‌زمينه‌ پيرنگ و زماني بيشتر نمايان خواهد شد كه به تكرر فضاي خانه و ميزانسن، عدم نابساماني و آشفتگي ملموس در فضاي روحي خانه در عين صميميت و نمايش قدرت شكيبايي و مقاومت بيشتر توجه نماييم. استاد مصطفي ملكيان چندي پيش در باب نقش سازندگي و بنيادين رفتار خود فرد و اخلاقش يا به تعبيري ديگر اصالت فرهنگ در دگرگوني‌هاي بنيادين اجتماعي چنين گفته بود: ... به تعبيري كه در آيين هندو به كار مي‌رود، اگر جامعه منجلاب يا مرداب يا باتلاق هم هست، بتوانيم در اين منجلاب و باتلاق، لااقل نيلوفر باشيم. شايد يكي از پيام‌هاي روشن فيلم بچه‌هاي آسمان كه در جشنواره امسال به نمايش درمي‌آيند ناظر به همين ايده است... ايده‌اي كه در تمامي زمان‌ها همچنان اميدوار‌كننده و به كار مي‌آيد. در برابر آشفتگي وضع اقتصادي و اجتماعي موجود اما فرد و خانواده همچنان استوار و اخلاقي بايد بمانند. تاكيد مي‌شود در كمال صراحت و سادگي قدرت اين فيلم هم در گره زدن تماشاگران از گروه‌هاي سني مختلف گرفته تا خواص و عوام همتراز شده است با فيلم اكران‌شده «خانه دوست كجا است» از عباس كيارستمي. در پايان باز هم بحران روايت تنش اين دو كودك با محيط زندگي بزنگاهي به اوج خود رسيد درست كه در آن هرگز راز يك جفت كفش از دست رفته و مهم‌تر اينكه راز انگيزه تسليم‌ ناپذير و تلاش صبورانه‌علي جهت به دست آوردن دوباره يك جفت بهتر هرگز فاش نشد جز براي تماشاگران و دو قهرمان خردسال!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون