• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5163 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۱۲ اسفند

محيط‌بان بازنشسته از نقش سازمان محيط زيست در انقراض يك گونه پرنده مي‌گويد

منهاي ميش‌مرغ

فرناز حيدري

جمعيت ميش‌مرغ در ايران به‌طور قطع كمتر از 30 فرد است و حتي از آستانه حداقل زيستي هم گذر كرده است. كارشناسان مي‌گويند اگر طرح‌هاي حفاظت‌گونه به درستي انجام شوند، امكان افزايش جمعيت تا حد قابل‌قبولي وجود دارد اما به هر حال نرخ تجديد نسل ميش‌ مرغ اندك است و لذا حفاظت از هر پرنده و هر تخم اهميت بسزايي خواهد داشت. اين در حالي است كه جهانبخش نجفي‌مجد، محيط‌بان بازنشسته مياندوآب، تكاب، شاهيندژ و بوكان از كم‌كاري سازمان حفاظت محيط زيست در حفاظت موثر از اين گونه سخن به ميان مي‌آورد و مي‌گويد ايجاد امنيت در زيستگاه‌هاي ميش‌مرغ كار نشدني نيست اما مشكل اصلي اراده سازمان حفاظت محيط زيست براي حفاظت از اين گونه ارزشمند است. 

اين محيط‌بان بازنشسته به «اعتماد» مي‌گويد: «من خاطرم هست كه ساعت 5 صبح از خواب بيدار مي‌شدم، 30 كيلومتر از مياندوآب به سمت شكارگاه «شيرين آب» كه محل تلاقي رودخانه‌هاي ‌زرينه‌رود و سيمينه‌رود بود مي‌رفتيم، اين شكارگاه محل زيست (ميزبان) ميليون‌ها پرنده آبزي و كنار آبزي مهاجر بود، در روزهاي شكار مجاز (چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه) شكارچيان مجاز از شهرستان‌هاي همجوار استان‌هاي آذربايجان غربي و شرقي و حتي استان كردستان به اين شكارگاه مي‌آمدند. بعد از كنترل اين شكارگاه به تالاب «قره-گل» كه آنجا نيز زيستگاه پرندگان آبزي و كنار آبزي بود، سركشي مي‌كرديم و سپس از طريق جاده‌هاي روستايي به سمت دشت سوتا مي‌رفتيم. پس از كنترل سوتا به سمت زيستگاه ميش‌مرغ در روستاهاي «ينگجه» و «تبت» واقع در قسمت جنوبي شهرستان بوكان مي‌رفتيم. پس از كنترل زيستگاه‌هاي اين منطقه، «دشت سه‌كانيان (شنگه گوژراوا)» و سپس زيستگاه‌هاي روستاهاي «سراب» و «رحيم‌خان» كنترل و سركشي مي‌شدند. درنهايت پس از كنترل «سد نوروزلو» به مياندوآب مي‌رسيديم كه آن زمان حتما آفتاب غروب كرده بود. گله‌هاي ميش‌مرغ‌ در زمين‌هاي كشاورزي در امان بودند چون هيچ كشاورزي تعقيب‌شان نمي‌كرد حتي اگر كسي هم تخلف مي‌كرد و دنبال آنها مي‌كرد، خود روستايي‌ها به محيط زيست اطلاع مي‌دادند اما الان به نظرم سازمان محيط زيست عزم خود را براي حفاظت از اين گونه باارزش از دست داده. حفاظت از ميش‌مرغ بيش از آنكه به مشاركت جامعه محلي نياز داشته باشد، به عزم قوي سازمان متولي بستگي دارد.» 
گلايه‌هاي اين محيط‌بان بازنشسته سبب شد كه علاوه بر موضوع ميش‌مرغ، گفت‌وگويي هم در مورد نحوه آموزش و كار محيط‌بان‌هاي قديمي شكل بگيرد لذا در اين گزارش آقاي جهانبخش نجفي‌مجد، نه‌تنها از ميش‌مرغ بلكه از سال‌ها دوري از خانواده‌اش، گشت‌زني‌هاي مستمر جهت حفاظت از طبيعت، رويارويي با شكارچيان و حتي همكاري با آنها براي حفاظت از ميش‌مرغ مي‌گويد: 

  شما چه سالي وارد سازمان حفاظت محيط زيست شديد؟ 
من سال 51 خدمت سربازي را تمام كردم. بعد از آن در بانك ملي تقاضاي كار دادم كه به من گفته شد، در تبريز دوره ببينم اما اين كار را قبول نكردم و به جاي آن حدود 1 سال يا شايد كمي بيشتر در آموزش و پرورش تكاب معلم بودم. تا اينكه سازمان محيط زيست آگهي استخدام داد، 20 خرداد سال 53 دوره آموزشي محيط زيست در شرايط سخت آغاز شد. محل دوره آموزشي هم پناهگاه حيات وحش كيامكي در نزديكي رود ارس بود. 
  چند نفر را آن زمان سازمان محيط زيست پذيرش مي‌كرد؟
خاطرم هست كه حدود 700 نفر را پذيرش كرده بودند. دوره را آن زمان 3 قسمت كرده بودند، يك قسمت شيراز، يك قسمت آذربايجان شرقي و يك قسمت هم خراسان. 
  از دوره آموزشي خودتان و زندگي در شرايط سخت بگوييد.
براي دوره آموزشي و زندگي در شرايط سخت ما را به پناهگاه حيات وحش كيامكي بردند كه زيستگاه قوچ و ميش ارمني، كبك دري، كل و بز و پلنگ است. آنجا چادر زده بوديم و در هر چادر هم 10 الي 12 نفر بودند. خيلي از افرادي كه در آزمون اوليه پذيرفته شده بودند، وقتي آمدند و شرايط را ديدند كه زير هر سنگي يا بايد دنبال مار باشند يا دنبال عقرب سياه، كناره‌گيري كرده و منصرف شدند. بعد از آن ما را به منطقه كليبر ارسباران بردند كه زيستگاه سياه خروس بود، آنجا باز هم چادر زديم. اين را هم بگويم كه سياه خروس در سال 52 در ايران شناخته شد و آن زمان به زيستگاهش، كلن و دغرون مي‌گفتند. بعد از آن ما را به شيراز، پارك وحش بمو بردند، حدود 1 ماه و نيم در شيراز بوديم تا دوره زندگي در شرايط سخت تمام شد و از اوايل مهرماه سال 53 هم در آموزشگاه عالي محيط زيست كرج به مدت 6 ماه آموزش‌هاي علمي را دريافت كرديم. اسفند سال 53 يك هفته را در كوير خارتوران شاهرود و يك هفته را هم در جنگل‌هاي محمودآباد چالوس گذرانديم و بعد از آن ما را تقسيم كردند.


  شما از ابتدا در آذربايجان بوديد؟
بله اوايل سال 54 ابتدا به آذربايجان شرقي آمدم و بعد از آن به زيستگاه سياه‌خروس اعزام شدم. بعدها هم من را به اردبيل و خلخال منتقل كردند. محل خدمتم نزديك درياچه نئور بود كه آن زمان زمستان‌ها يخ مي‌زد. خاطرم هست كه در يك كار تحقيقاتي ماهي قزل‌آلاي رنگين‌كمان را در درياچه ريخته بودند و شرايط زيست آن را بررسي مي‌كردند. تا آبان‌ماه همان سال در درياچه نئور خدمت كردم و بعد مجدد به خلخال برگشتم و تا سال 55 آنجا بودم و به بناب منتقل شدم بعد هم كه دوباره به منطقه كيامكي برگشتم.


  در آن زمان وضعيت حيات وحش منطقه كيامكي چگونه بود؟
خاطرم هست كه در فصل زادآوري، گله‌هاي كل و بز 180 تايي يا 160 تايي را شاهد بوديم. كيامكي زيستگاه اصلي قوچ و ميش ارمني است و جز آن پلنگ و سياه گوش هم داشت.
  تا چه سالي در كيامكي بوديد؟
تا سال 61 در پناهگاه حيات وحش كيامكي بودم و بعد درخواست انتقال كردم. 6 ماه به اروميه رفتم، بعد مدير كل از من خواستند كه به مياندوآب بروم و آن را افتتاح مجدد كنم چون مدتي به‌طور كامل تعطيل شده بود. زماني كه من به مياندوآب آمدم حتي اداره ماشين هم نداشت، به اداره كل رفتم و يك لندرور كار شده را با خاور به مياندوآب آوردم. با پولي كه از جانب شكارچياني كه همياران محيط‌بان بودند و داوطلبانه خواستار كمك مالي و همياري مي‌شدند، تامين كرديم، آرام‌آرام ماشين را تعمير كرده و راه انداختم. آن زمان بود كه 5 صبح از خواب بيدار مي‌شدم و ساعت 9 شب به خانه برمي‌گشتم. به خاطر علاقه زيادي كه به شغلم داشتم در سال‌هاي خدمتم معمولا در روزهاي تعطيل نيز در ماموريت به سر مي‌بردم و به‌رغم نبود امكانات مخابراتي و رفاهي از انجام وظيفه هيچگاه خسته نشدم. در سرماي زمستان و گرماي تابستان در منطقه گشت‌زني مي‌كردم. بعضي اوقات اين ماموريت و گشت‌زني‌ها سه يا چهار روز طول مي‌كشيد. خاطرم هست كه فرزندانم كه آن زمان كم سن و سال بودند، هميشه روي پله‌هاي خانه منتظرم مي‌ماندند كه برگردم تا باهم بازي كنيم. 
  ميش‌مرغ پرنده‌اي است كه شما و همكاران‌تان سال‌ها حفاظت كرديد. اين پرنده چه ويژگي‌هايي دارد؟ 
ميش‌مرغ از خانواده هوبره است، اما از سايرين بزرگ‌تر است و طولش از نوك تا دم حدود 1 متر است البته ماده‌اش كمي كوچك‌تر (75 سانتي‌متر) است. اين پرنده‌ خشكي‌زي است و بيشتر هم در دشت‌هاي پرعلف و زمين‌هاي زراعتي ديده مي‌شود. زمين‌هاي بدون درخت و كشتزارهاي نخود و يونجه را ترجيح مي‌دهد. گردن و بال‌هاي دراز و پهني با منقار كلفت دارد. ميش‌مرغ عادت دارد كه اغلب خود را از انظار مخفي مي‌كند و به محض احساس خطر هم قوز مي‌كند، يعني سر و دم را پايين انداخته و با سرعت مي‌دود و كمتر پرواز مي‌كند. منتهي اگر خطر جدي را احساس كند، پرواز مي‌كند و پرواز اولش حدود 500 متر دورتر است، مي‌رود و در يك دامنه مي‌نشيند، زيستگاه را زير نظر مي‌گيرد و اگر بعد از 5 يا 6 دقيقه باز هم احساس خطر كرد، مجدد پرواز كرده و 3 الي 4 كيلومتر از محل دور مي‌شود. اين پرنده در خارج از فصل زاد و ولد به صورت دسته‌جمعي ديده مي‌شود. در ضمن ميش‌مرغ نر در فصل جفت‌گيري درست مانند بوقلمون نر خود را باد مي‌كند و جفت‌گيري هم اوايل فروردين است و در اواخر فروردين و اوايل ارديبهشت تخم مي‌گذارند. هر پرنده حداكثر 3 تخم مي‌گذارد و 4 هفته هم روي آن مي‌خوابد. 
  درباره زيستگاهي كه حفاظت مي‌كرديد، بيشتر بگوييد؟
زيستگاه اصلي ميش‌مرغ دشت اسدآباد همدان است، در كتاب محيط زيست ايران هم آقاي اسكندر فيروز به صورت گذرا اشاره كرده بودند كه ميش‌مرغ در آذربايجان غربي هم زيست مي‌كند. من در ماموريت‌هايي كه با آن لندرور كهنه مي‌رفتم، در بوكان و ساحل شرقي درياچه اروميه (منطقه قره‌قشلاق آذربايجان شرقي) هم يك گله 14 تايي از ميش‌مرغ ديده بودم.  اما زيستگاه اصلي ميش‌مرغ كه بارها در آن اين پرنده را مشاهده كردم، دشت سوتا (دشت سوخته) در غرب بوكان بود. البته در محور بوكان به مياندوآب يعني در شمال شرقي بوكان، روستايي است به نام سه‌كانيان كه در آن هم بارها اين پرنده نادر را از نزديك ديدم. گله‌هايي هم كه آن زمان مي‌ديديم به دليل اينكه در منطقه امن بودند، پرتعداد بودند. بوكان، مياندوآب، تكاب و شاهيندژ آن زمان در حوزه استحفاظي من بود و از سال 62 تا 75 آنجا خدمت مي‌كردم. 
  گله‌هاي ميش‌مرغ در آن زمان چندتايي بود؟
من و آقاي هوشنگ ضيايي گله‌هاي بالاي 60 تايي را در دشت سوتا ديده و فيلمبرداري كرديم. خوشبختانه وقتي من به مياندوآب آمدم، شكارچي همراه با محيط‌بان شد، خيلي جاها خاطرم هست كه خود شكارچي‌ها نقش محيط‌بان را داشتند و من هيچ مشكلي آن زمان براي حفاظت از منطقه مياندوآب، تكاب، شاهين‌دژ و بوكان نداشتم و دليلش هم همكاري همه مردم با محيط زيست بود. اما الان همكارانم مي‌گويند كه جمعيت ميش‌مرغ به 10 الي 15 فرد رسيده كه تازه در اين تعداد هم من به شخصه شك دارم. 


  ميش‌مرغ را شكار هم مي‌كردند؟
شكار ميش‌مرغ‌ به اين صورت نيست كه شكارچي بتواند آنها را دنبال كند، شكارچي ميش‌مرغ بايد مدت‌ها در محل باشد و شب هم بماند. در روز هم نمي‌توان به ميش‌مرغ‌ها نزديك شد تنها راه نزديك شدن از طريق حيوان چهارپا است يا اينكه فرد بايد لباس مبدل بپوشد كه تازه آن‌هم باز مشكل دارد. اين حيوان به حدي محتاط است كه حتي اگر سگ گله هم نزديكش شود، فرار مي‌كند. ميش‌مرغ‌ها معمولا در دشت‌هاي پرعلف و زمين‌هاي زراعتي وسيع مانند دشت سوتا هستند كه به تپه نزديك باشند تا در صورت ناامني بتوانند فرار كنند اما كاهش جمعيتي كه الان ديده مي‌شود نتيجه اين است كه آن طور كه بايد سازمان متولي جديت به خرج نداده. 


  چه سالي بازنشست شديد؟
من سال 75 ترجيح دادم كه ديگر بازنشست شوم اما اين كار تا 31/1/82 طول كشيد و آن زمان ديگر بازنشست شدم. واقعيتش ديگر دلم با سازمان محيط زيست نبود و ترجيح دادم كه ديگر با سازمان محيط زيست همكاري نكنم. سازمان حفاظت محيط زيست به‌شدت نيازمند جديت در كار و مديريت صحيح است. پرسنل بازنشسته هم متاسفانه منزلتي ندارند، در ايام خاص مانند روز جهاني محيط‌زيست، روز محيط‌بان و... هم حتي يادي از بازنشسته‌ها و افراد شناخته‌شده در حوزه محيط زيست نمي‌كنند. متاسفانه شنيده‌ام كه حتي زماني كه شكارچيان به اداره مي‌روند و از بنده و همكاران بازنشسته يادي مي‌كنند، برخي در اداره دلخور مي‌شوند! خاطرم هست حتي وقتي دخترم الناز براي انجام تحقيقات ميداني و اجراي برنامه آموزشي پروژه پايان‌نامه دكتراي خود در مورد سمندر آذربايجان و سمندر كردستان به ادارات و اداره كل آذربايجان غربي مراجعه كرد، همكاري نكردند و دل من و دخترم را هم شكستند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون