• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5166 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۱۶ اسفند

زبان لوطي‌ها و قلندران

آلبرت كوچويي

زنده‌ياد مرتضي احمدي، تعصب غريبي به گويش تهراني داشت. بچه‌زاده قلب تهران قديم كه به گويش خود مي‌گفت، زبان تهراني. كاري با تعريف‌هايي كه كه يك زبان را توصيف مي‌كنند، نداشت كه زبان چه چارچوپ‌ها و ‌تعريف‌هايي دارد. مي‌گفت زبان تهراني. آن را در واقع همتراز زبان فارسي مي‌دانست و همه مثل‌ها و متل‌ها را از زبان خود، تهراني مي‌دانست.
 اين را هم البته درست مي‌گفت كه گويش تهراني آهنگ خود را دارد. آهنگي متفاوت با همه گويش‌هاي ديگر زبان فارسي كه آهنگي خوش دارد. به گونه‌اي آهنگي نزديك به بيان لوطي‌ها و‌ گردنكشان.‌ مسعود كيميايي كارگردان مي‌گفت: دوست پزشكي دارد كه مطب او در همان جنوب تهران است. البته بيمارانش آشنا به آهنگ و لحن و‌ گويش او‌ هستند.
اما غريبه‌ها كه با او رودررو مي‌شوند گمان مي‌كنند يكي از آن ‌زاده و مانده قداره‌بندها است. لابد كيميايي رويش نشد، بگويد مثل قيصر او داش آكل و جز آنها. رديف لوطي‌ها و قلندرها و جاهل‌هايش كه البته فيلسوف‌گون و فرهيخته‌وار حرف مي‌زنند. روز جهاني زبان مادري مي‌رسد، بي‌اختيار ياد آن عرق و‌ تعصب زنده‌ياد مرتضي احمدي مي‌افتم كه وقتي حرف از گويش تهراني مي‌شد، رگ گردنش، چه بادي مي‌كرد. مرتضي احمدي، تنها نيست وقتي سال‌ها پيش درباره كارگردان ايتاليايي، داميانو دامياني مي‌خواندم كه غريب‌گون حرف مي‌زد و شايد هم آشنا. در «فريولي» ايتاليا، شمال شرق آن به دنيا آمده بود. مي‌گفت تا سال‌ها تصور من و هم نسلانم اين بود كه فريولي، زبان ايتاليا است و نه ايتاليايي.
حالا يك سيسيلي چنين ادعايي كند يك حرفي، اما اين بچه فريولي، مثل ميليون‌ها بچه روستايي‌هاي ديگر ايتاليا، چه مي‌گويد؟ الك گينس در فيلم بانوي زيباي من هم با آن آهنگ آكسفوردي انگليسي‌اش مي‌گويد: در امريكا، مدت‌ها است، ديگر «انگليسي» حرف نمي‌زنند. اين را البته درست مي‌گويد، يك سانفرانسيسكويي، محال است، گويش سياه نيواورلئاني، مي‌سي‌سي‌پي‌اي را بفهمد. آنكه محال است هيچ، گويش گاوچران‌هاي تگزاسي را هم نمي‌تواند بفهمد. اينجا و جاهاي ديگر، هر كودكي ‌زاده و شروع به حرف زدن مي‌كند تصور مي‌كند، گويش او، زبان مادري است و زبان همه جاي دنيا! مثل آن بچه فريولي‌اي... در كردي هم، زبان‌ها و گويش‌ها، سخت متفاوتند.
آن‌ چنان كه دشوار كرد سنندجي، كردي سوراني را بداند و جز آنها. من در خانواده‌اي به دنيا آمدم كه با دو گويش متفاوت آشوري كه آنها را اصطلاحا گويش عشايري و كوه‌نشينان مي‌خوانند، حرف مي‌زدند. گويشي كه ريشه در زبان كهن و اديبانه آشوري دارد و بسيار متفاوت با گويش و زبان نوين و به ويژه محاوره‌اي شهري يا اروميه‌اي است. همانند برخي از گويش‌هاي عشايري كه هنوز در بسياري از روستاهاي عراق، سوريه و تركيه به آن حرف مي‌زنند كه از سوي ديگران، نه دشوار كه اصلا فهميده نمي‌شود. در واقع ما كه به دنيا آمديم، زبان مادري را همان گويش عشايري مي‌دانستيم كه بعد با زبان‌ها و گويش‌هاي ديگر آشنا شديم.
دو ساله بودم كه دانستم زبان مادري‌مان آشوري، فارسي است اين است كه اينجا زبان آشوري، نرمي و رواني و لطافت آن از زبان فارسي ريشه گرفته است و از اين رو با زبان آشوري عراقي، سوريه‌اي و تركيه‌اي، تفاوت بسيار دارد. به هر تقدير با حفظ گويش‌ها و ريشه‌هاي زباني كه با آن به دنيا مي‌آييم، زبان سرزمين‌مان را كه در آن‌ زاده شده‌ايم زبان مادري پنداشته و با آن روزگار بگذرانيم و به آن بباليم. يادمان باشد كه هر سال و‌ هر روز، عمر گويش‌هاي بسياري در جهان به سر مي‌آيد. گويش‌ها را هم مراقبت و حفظ كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون