شاهكاري كه
اشك آدم را در ميآورد
صرفا به دليل خطاي سهوي، بخشي از روغن از موزه خارج شده كه جايگزين خواهد شد. حفاظت از آثار هنري موزه، در زمره اصليترين وظايف موزه است. ان چنانكه در مهر ماه سال نود و شش، نوريوگي هاراگوچي را براي مرمت حوض روغن، به ايران دعوت كرد و قبل از درگذشت وي، اين اثر مرمت شد. اميد داريم با دقت و حساسيت بيشتر در آينده شاهد خطاهايي از اين دست نباشيم.» حالا، اين جوابهاي مسوولان حفاظت از آثار هنري غيرقابل جايگزين است كه خشم و تاثر را تشديد ميكند و باعث تاسف است. اگر هنرمندنما و به قول مسوولان موزه هنرهاي معاصر؛ «پرفورمر»، در طرح اصلي درباره اين شاهكار خود حرفي نزده، پس حتي با يك هنرمندنما هم روبهرو نيستيم بلكه با فرد متقلبي مواجهيم كه بايد حق حضور در تمام عرصههاي هنري، براي هميشه از اين فرد سلب شود. مسوولان موزه هنرهاي معاصر، بايد مدارك و اسناد پرفورمنس «پرنده ماهي» را منتشر كنند تا مشخص شود اگر قرار نبوده اين هنرمندنما، شاهكار خود را بدون برخورد با روغن حوض خلق كند، اصلا اين پرفورمنس چه معنايي داشته؟ اطلاق اصطلاحات عجيب و غريب از جمله «ديالوگ بين آثار گذشته و حال و فضاسازي براي بيان جديد» آنهم در واكنش به يك تخريب عامدانه اثر هنري، دستكم گرفتن شعور مخاطبان است. چرا سهلانگاريهاي خود را پشت پرده كلمات قلنبه پنهان ميكنيد؟ در تخريب مشهود يك اثر هنري، چه جاي «اگر و چنانچه» است؟ واقعا خروج بخشي از روغن به كف زمين بر اثر معلق بازي يك آدم بيسواد، با تبخير طبيعي روغن يا حتي جايگزيني روغن در حضور هنرمند خالق اثر قابل برابري و مساوي است؟ به همين سادگي؟ تخريب عمدي اثري كه خالقش هم ديگر در دنيا نيست كه بتواند اثر تخريب شدهاش را مرمت و بازسازي كند را يك «خطا» تلقي كنيم بدون آنكه هيچ مواخذه و بازخواست قانوني بابت تخريب عمدي اثري كه متعلق به همه مردم ايران بوده صورت گيرد؟ راستي، شوراي برگزاري نمايشگاه «پنج گنج» كه اتفاقا از مدعيان عرصه هنر و ادب هم به شمار ميآيند، كجا هستند؟ با كدام مجوز پذيرفتند و توجيه شدند كه بر فراز يك اثر هنري غيرقابل جايگزيني، حركات مسخرهاي انجام شود؟ نكند سكوت اين مدعيان هم ربطي به چسب خوش ساخت صندليها دارد؟