• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5198 -
  • ۱۴۰۱ شنبه ۱۰ ارديبهشت

مرگ نقاش انقلابي

مرتضي ميرحسيني

ادوار مانه كه سال 1883 در چنين روزي در پاريس درگذشت پيشروترين و مهم‌ترين چهره در موج سوم نقاشي انقلابي فرانسه بود، هرچند او و همفكرانش جا پاي گوستاو كوربه - كه طلايه‌دار دومين موج بود -گذاشته بودند. به نوشته ارنست گامبريچ در كتاب «تاريخ هنر» مانه و كساني كه در اين دگرگوني همراهش شدند «در پي سوا كردن و كنار نهادن قراردادهايي در نقاشي برآمدند كه كهنه و بي‌معنا شده بودند. به اين نتيجه رسيدند كه ادعاي كلي هنر سنتي داير بر دست يافتن به شيوه بازنمايي طبيعت بر يك سوءبرداشت استوار بوده است. به زعم آنان هنر سنتي حداكثر توانسته بود بر شيوه‌هاي بازنمايي آدميان يا اشيا در فضاهاي بسيار تصنعي دست يابد.» از نظر آنان حالت مدل‌هاي آتليه‌اي و روش سنتي در بازنمايي نور و تضاد رنگ‌ها و سايه‌روشن‌ها بسيار جعلي بود و كشف كردند كه اگر ما طبيعت را در فضاي آزاد بنگريم، اشياي مختلف را با رنگ خاص خودشان نخواهيم ديد، بلكه آنچه مي‌بينيم معجون روشني از ته‌رنگ‌هاي مختلف است كه در چشم ما يا در واقع در مغز ما آميخته مي‌شوند. البته در زمان ادوار مانه، مخاطبان آثار هنري چنان به ديدن شيوه‌هاي سنتي بازنمايي عادت كرده بودند كه يادشان رفته بود ما در فضاي باز معمولا چنين درجه‌بندي آرامي از تاريكي به روشنايي را مشاهده نمي‌كنيم. مثلا زير نور آفتاب در فضاي باز، تضادهاي شديد وجود دارد و اشيا يا آدم‌ها با همه ابعاد و جزييات‌شان ديده نمي‌شوند. طبيعي بود كه وقتي نگاه عموم مخاطبان چنين باشد، هر خلاقيتي خارج از آن نيز طرد و سركوب مي‌شود. از اين‌رو سال 1863 مانه و گروهش را به نمايشگاه عمومي پاريس راه ندادند و مانع نمايش عمومي آثار آنان در كنار ساير هنرمندان ـ هنرمندان پايبند به گذشته - شدند. البته چون اين كارشان با اصل آزادي هنرمند در آفرينش هنري در تضاد بود، صداهايي به اعتراض بلند شد و حكومت فرانسه را مجبور به مداخله كرد. به دستور امپراتور ناپلئون سوم، آثار مانه و ديگراني كه مثل او از گذشته بريده بودند در نمايشگاه مجزايي با عنوان «نمايشگاه مردودان» در معرض ديد عموم قرار گرفت. جالب اينكه حتي دخالت و حمايت حكومت فرانسه، شرايط نقاشان موج سوم را آسان‌تر كرد. زيرا «مردم بيشتر با اين انگيزه به اين نمايشگاه مي‌رفتند كه به مبتديان گمراه و بخت‌برگشته‌اي كه از پذيرفتن نظر از خودبهتران‌شان سر باز زده بودند، بخندند.» اين مبارزه كه مانه و همفكرانش آغاز كرده بودند تا سال‌ها ادامه داشت و پذيرش سبك ابتكاري آنان حداقل 3 دهه زمان برد. مثلا يكي از نشريات فكاهي پاريس، سال 1876 درباره يكي از نمايشگاه‌هاي امپرسيونيست‌ها نوشت «خيابان پلتيه، خيابان فاجعه‌هاست. هنوز از آتش‌سوزي اپرا چيزي نگذشته است كه فاجعه ديگري در اين خيابان روي داده است. به تازگي نمايشگاهي در گالري دوران روئل گشايش يافته است كه بنا بر ادعا تابلوهاي نقاشي را عرضه مي‌كند. هنگامي كه آدمي وارد اين نمايشگاه مي‌شود، چشمان وحشت‌زده‌اش به چيزهاي عجيب و غريبي مي‌افتد. پنج، شش تا ديوانه كه يك زن هم در ميان‌شان است، دور هم جمع شده‌اند و كارهاي‌شان را به نمايش گذاشته‌اند. من به چشم خودم ديدم كه مردم در برابر اين تابلوها از خنده روده‌بُر شده بودند، ولي وقتي من اين تابلوها را ديدم، قلبم درد گرفت. اين آقايان نقاش بعد از اين، خود را انقلابي يا امپرسيونيست مي‌نامند. يك تكه كرباس و رنگ و قلم‌مو را برداشته‌اند و همينطوري چيزهايي سرهم كرده‌اند و آخر كار هم اسم‌شان را زيرش امضا كرده‌اند. اين اوهام هم از قماش خيالات ديوانگاني است كه از كنار خيابان سنگ جمع مي‌كردند به تصور آنكه الماس به دست آورده‌اند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون