رابطه موزههاي ايران و مطالبات اجتماعي
به مناسبت روز جهاني موزه
به صورت كلي تمامي موزههاي ايران در ساختار يا چارت اداري خود، يك واحد اداري تحت عنوان روابط عمومي دارند كه چند كارمند در اين واحد وظايف محوله را رسيدگي و انجام ميدهند. عمده فعاليت كاركنان اين بخش پاسخگويي به سوالات مراجعان حضوري و غيرحضوري درخصوص ساعات بازديد و امكانات موزه است. فعاليت ديگر روابط عمومي انتشار اخبار رويدادها و ارتباط با رسانهها است. در مواردي كه بهزعم نگارنده بسيار اندك است؛ برخي مراجعان پيشنهادات خود درخصوص بهبود عملكرد موزه را با اين واحد درميان ميگذارند. بهبود عملكرد را ميتوان به دو دسته كلي تقسيمبندي كرد؛ مورد اول كه عمده مطالبات از موزههاي ايران را شامل ميشود، مشتمل بر برخي تغييرات جزئي برمبناي ساختار مستقر است. به عنوان مثال اضافه شدن توضيحات در تابلوهاي راهنما يا نمايشگاههاي مرتبط و مواردي از اين دست. اما آنچه كمتر مشاهده ميشود مطالبات برمبناي نيازهاي اجتماعي روز است. بخش بزرگي از موزههاي ايران براي مدتهاي بسيار طولاني يك خطمشي و يك نوع معرفي را حفظ كردهاند. اين زمان براي بعضي از موزهها چند ده سال است. نه مخاطبان به صورت جدي و ساختارمند درخواست تغييرات اساسي از يك موزه را مطرح و نه متوليان نياز به تغيير را احساس ميكنند. ريشه اين مساله بيش از هر چيز به نبود ساختار قدرتمند و مطالبهگر اجتماعي برميگردد. وضعيت اقتصادي سطح مطالبات جامعه را به نيازهاي زيستي اوليه كاهش داده و بخش بزرگي از بدنه اجتماعي در مورد نيازهاي مدني كم توجه شده است. تشكيل سمنها اولين شرط قدرت اجتماعي است و اين خود مستلزم وقت. به نظر ميرسد مطالبهگري بيرون از چرخه نياز و رشد اجتماعي ساكن شده است و همين دليل چرخه ديگري را در موزهداري ايران ايجاد نموده. درخواست قدرتمندي از موزه براي همگامي با زمان و جامعه نميشود و موزه هم اثرگذاري خود را از دست ميدهد و در جايگاه محرك اجتماعي جهت رشد مدني قرار نميگيرد. چرخههايي كه اگر نگوييم عبث اما دستاوردي به غير از تفنن و تفرج ندارد. موزه به محلي جهت گذران وقت تبديل ميشود نه نهادي علمي، آموزشي و اثرگذار در معادلات اجتماعي. حتي جامعه تاثير اقتصادي و اهميت معيشتي موزه در پهنه شهري را جدي نميگيرد. موزه كه يارانه دولتي جذب ميكند براي برقراري ، توجيه اقتصادي خود را از دست ميدهد. با پيچيده شدن معيشت عمومي منابع يارانهاي منقبض ميشوند، هزينه بازديد موزه بالا و بالاتر ميرود و نهايتا از سبد مصرفي خانوارها حذف ميشود و اين خود چرخه ناخوشايند ديگري رقم ميزند.