• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5221 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۰ خرداد

درنگي بر زيست فكري و ادبي رضا فرخ‌فال

آقاي نويسنده- متفكر

بهنام ناصري

رضا فرخ‌فال براي جامعه ادبي ايران از چند جهت اهميت دارد. او نويسنده است و منتقد؛ ويراستار است و مترجم و مدرس دانشگاه؛ اما آنچه او را از خيلي از همتايانش در هر كدام از اين زمينه‌ها جدا مي‌كند، در يك كلام، وجه «روشنفكري» او‌ست. فرخ‌فال واجد ويژگي‌هايي ا‌ست كه ضرورتا از يك نويسنده انتظار نداريم، اما بدون آنها نمي‌توانيم كسي را «نويسنده روشنفكر» بدانيم. حضور آشكار مفاهيم علوم انساني، خصوصا نگاه هستي‌شناسانه به پيرامون در داستان‌هاي تا به امروز منتشر‌شده‌اش بر خواننده جدي و اهل انديشه ادبيات داستاني روشن است.
نام دكتر فرخ‌فال در حافظه‌ من - مثل خيلي‌ها- با مجموعه «آه استانبول» گره خورده اما ارتباطم با او به 13 سال پيش، دو دهه بعد از انتشار آن كتاب برمي‌گردد. زماني كه انتشار مجموعه‌اي از مقالات او با عنوان «حديث غربت سعدي» شد بهانه گفت‌وگوي مفصلي با او به ميانجي خطوط مخابراتي بين تهران و كلرادو. كتابي كه تنها يك مقاله‌اش به ادبيات كلاسيك فارسي -كه آن هم خوانشي مدرن از «حكايت مشت‌زن» گلستان سعدي بود- مي‌پردازد و مابقي مقالات آن حول هنر و ادبيات معاصر است. گفت‌وگو آنقدر مفصل بود كه توافق كرديم در دو نوبت و به دو بهانه منتشرش كنيم. بخش ناظر بر حال و هوا و مضامين مقالات كتاب در يك نوبت و بخشي به همان اندازه مفصل درباره سه مقاله «مشكل رويايي با براهني»، «شعري هست كه مي‌آيد» و «حاشيه‌اي بر آزاده خانم...» را در ويژه‌نامه‌اي براي آرا و آثار رضا براهني. اولي همراه با نوشتاري از دوست و همشهري ساليانش، يونس تراكمه، در يك صفحه از «شرق» آن زمان درآمد و دومي -بنا به ملاحظاتِ وقتِ آن روزنامه- فرصت انتشار پيدا نكرد. تا سه سال پيش كه ويژه‌نامه‌اي به مناسبت پايان دومين دهه از جلاي وطن براهني در «كرگدن» با گفت‌وگوي رضا فرخ‌فال آغاز شد. گفت‌وگويي كه بي‌راه نيست اگر آن را كلاس درسي براي علاقه‌مندان بحث‌هاي نظري مدرن در حوزه ادبيات بدانيم.
با اين ‌همه رضا فرخ‌فال براي من، خصوصا در سال‌هاي گذشته كه بيشتر با ادبيات داستاني محشور بوده‌ام، قبل از هر چيز داستان‌نويس است و نويسنده مجموعه داستان مهم «آه استانبول». كتابي كه اول‌بار 33 سال پيش با انتشارات اسپرك منتشر شد و به تازگي چاپ‌هاي پي‌درپي آن با نشر چشمه. مجموعه داستان «آه استانبول» جداي از جايگاهش نزد مخاطب ادبيات داستاني، كتابي ا‌ست كه هنوز دريچه‌هاي تازه‌اي رو به ظرفيت‌هاي كمتر آزموده ‌شده ژانر داستان كوتاه پيش روي نويسندگان، خصوصا جوان‌ترها مي‌گشايد. فرخ‌فال از آن دست از نويسندگاني ا‌ست كه زيبايي‌شناسي نثر چنان براي‌شان اهميت دارد كه ابايي از پيشي‌ گرفتن زبان از شخصيت ندارند. چنانكه في‌المثل در داستان «همه از يك خون» با زاويه ديد اول شخص، انگار بيش از آنكه دختر مجردي در آستانه ميانسالي روايت كند، اين خود زبان است كه دارد زيبايي‌‌هايش را از طريق راوي بيان مي‌كند:
«خاطره‌‌هاي من از او، از بزرگ‌ترين برادر، انگشت‌شمار است. از بس آنها را در خواب‌ها و بيداري‌ام مرور كرده‌ام به سكه‌هاي دست‌سوده‌اي مي‌مانند كه ديگر نقش‌ونگارشان پاك شده باشد.» 
درون‌مايه‌اي كه در روايت‌هاي داستاني فرخ‌فال غلبه دارد، گونه‌اي تنهايي دروني و سوال‌مند است كه نويسنده را در فضاهاي متفاوت هشت داستان مجموعه به واكاواي خود واداشته است. چه وقتي شخصيت ويراستار «آه استانبول» با وارد كردن ما به فضاي ذهني سرشار از ملال خود، اعماق تنهايي‌ِ زندگي يك روشنفكر را روايت مي‌كند، چنانكه كار بر متني جامعه‌شناختي را با وجود همه ملال‌آور بودنش به ملال تحمل‌ناپذير اوقات خود ترجيح مي‌دهد؛ چه آنجا كه راوي داستان «كوهنوردان» -كه هوشمندانه اول‌شخص جمع انتخاب شده- فردي را در جريان كوهنوردي در كانون نگاه ما قرار مي‌دهد و «غيريت» پرسش‌برانگيز او با «ما»ي راوي را از همان سطرهاي آغازين به روايت مي‌كشد:
«ما گروهي كوهنورديم. آن يكي، آن مردك كوتاه‌قد، از ما نيست. اما هميشه با ما بوده است، سايه به سايه ما را دنبال مي‌كرده است.»
هم ‌‌او كه پرسش‌مندي‌اش تنها به ناشناختگي‌اش نزد گروه ختم نمي‌شود و گويا خود نيز وجودي سرشار از مساله‌مندي هستي‌شناسانه دارد:
«از نزديك گاهي انگار به ما لبخند مي‌زند، در دهان گشادش رجي از دهان‌هاي سفيد مثل برف مي‌درخشد، اما چشم‌هايش اين را نمي‌گويد. در آن‌ چشم‌ها پرسشي هست كه آدم را به تعجب مي‌اندازد و هيچ كدام از ما تا به‌ حال جوابي براي آن پيدا نكرده است.»
اجراي اين سوال‌مندي هستي‌شناسانه، به اَشكالي از عدم قطعيت در نگاه نويسنده توجه‌مان مي‌دهد. عدم قطعيتي كه همواره و در هر داستان آدم‌ها را با پرسش‌هاي هستي‌شناختي تنها مي‌گذارد. همچون راوي اول ‌شخص داستان درخشان «گردش‌هاي عصر» كه در فقدان پاسخي براي معماي گم ‌شدن عموي خود، سعي در قرار دادن خود در موقعيت‌هايي دارد كه او يحتمل در آنها بوده است و در صحنه‌اي درخشان از داستان، خود نيز راه برگشت به خانه را فراموش مي‌كند و بر سر يك دوراهي مردد مي‌ماند. زماني به اهميت مضاعف اين درون‌مايه و اجراهاي مثال‌زدني رضا فرخ‌فال از آن پي مي‌بريم كه به ياد آوريم مجموعه‌ داستان «آه استانبول» در دهه شصت خورشيدي منتشر شد. زماني كه بسياري از مفاهيم بعدها ترجمه شده نظريه ادبي هنوز جايي در قلمرو زبان فارسي نداشتند؛ اما بخشي از انديشه و زيست فكري نويسنده ما بودند. نويسنده‌اي كه عنوان تركيبي «نويسنده-متفكر» به قاعده برازنده اوست. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون