• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5225 -
  • ۱۴۰۱ سه شنبه ۱۷ خرداد

«اعتماد» در گفت‌وگو با سرپرست گروه و يك پژوهشگر گزارش مي‌دهد

ايراني‌ بودن، محور مشترك «اركستر موسيقي نواحي»

سيمين سليماني

اسفندماه گذشته اركستر موسيقي نواحي ايران در قالب هفته بزرگداشت حكيم نظامي به سرپرستي پيمان بزرگ‌نيا در تالار وحدت معرفي و رونمايي شد. اركستري كه دست‌اندركاران آن چند سال با عنوان گروه «سازينه» شروع به تمرين و تحقيق كرده بودند و به گفته سرپرست گروه، پژوهش‌هاي مختلفي روي موسيقي اقوام و نواحي ايران و چگونگي سازبندي‌ و اشتراكات و پيوندهاي موسيقي مناطق مختلف انجام شده بود. در اين ميان پرسش‌هايي درباره اركستراسيون، سازبندي، نت‌نويسي و پارتيتورها، تفاوت‌هاي موجود در موسيقي اقوام مختلف و... مطرح مي‌شود؛ خيلي‌ها مي‌پرسند كه اساسا موسيقي فولكلور با توجه به ماهيتي كه دارد آيا مي‌تواند در قالب يك اركستر به اجرا درآيد؟ اين پرسش‌ها را با سرپرست گروه و نيز يك پژوهشگر موسيقي نواحي در ميان گذاشتيم.
تمركز روي اشتراك‌ها
پيمان بزرگ‌نيا به «اعتماد» گفت:« ايده اركستر نواحي ايران به سال 84 در كرمان برمي‌گردد. وقتي هنرمندان در لابي هتل دور هم جمع مي‌شدند و سازهاي‌شان را كوك مي‌كردند و از موسيقي خراسان مي‌رفتند به موسيقي لرستان و جنوب و... اين تجربه پيوندهاي موسيقايي بين آنها را نمايان‌تر كرد و البته دغدغه خيلي‌ها اين بود كه چطور مي‌توان آنها را به هم متصل كرد.» سرپرست اركستر موسيقي نواحي ايران افزود: در سال 89 به كمك خانه موسيقي، اولين حركت را با عنوان سفر موسيقايي به دور ايران انجام داديم. در سال 90 يا 91 در قالب گروه ‌سازينه كه به لحاظ سازبندي چندان اركسترال نبود و بيشتر پژوهش‌محور بود و رويكرد آوازمحور داشت، كار را ادامه داديم و بعدها به اين نتيجه رسيديم كه به يك اركستر موسيقي نواحي نياز داريم؛ امروز اكثر كشورهايي كه تنوع بومي چنداني ندارند، اركستر بومي و ملي خودشان را دارند، چه رسد به ايران با اين همه تنوع فرهنگي! موسيقي هر يك از نواحي ايران به لحاظ بافت، ويژگي‌هاي خاص خود را دارد ولي چندان جدا از هم نيستند يعني موسيقي بلوچستان با لرستان مي‌تواند به لحاظ رپرتوار موسيقايي پيوندهايي داشته باشد. درست است كه مثلا ساز دوتار خراسان با مازندران تفاوت‌هايي دارد ولي ما روي اينها كار كرديم و براي پر كردن اين فاصله تعدادي ساز بيس نيز سفارش داديم كه ساخته شود. تمام نيازهايي را كه يك اركستر به لحاظ صدادهي داشت، از جنس موسيقي نواحي تامين كرديم و ساز غيربومي در تركيب اركستر قرار نداديم و مدتي روي ايده اركستر نواحي كار كرديم. مدت‌ها پژوهش در موسيقي نواحي داشتم و بيشتر روي بخش‌هايي كه موسيقي‌هاي مناطق با يكديگر هم‌مرز و از يك خانواده‌اند، كار كرديم. او با بيان اينكه تمركز ما روي اشتراكات موسيقي نواحي است، گفت: فواصل، متفاوت است اما باز هم اشتراكاتي پيدا مي‌شود. حتي در خيلي از نغمه‌ها؛ در يك منطقه رپرتواري مي‌بينيم و همان داستان در منطقه‌اي ديگر با نامي ديگر وجود دارد. مثلا ملودي «ربابه‌جان» مازندران همان ملودي «زاراجان» كردستان است. جنس اين موسيقي طوري است كه با وجود يك‌سري مقام مشخص، هر خواننده و خنياگر در هر منطقه‌اي با سليقه و دريافت شخصي خودش شروع به روايت داستان مي‌كند و حتي ممكن است هر اجراي او با اجراي ديگرش از همان مقام متفاوت باشد. اغلب مقام‌ها و ريزمقام‌ها يا ترانه‌ها و ترانك‌ها در كل مناطق داراي يك ملودي هستند ولي اغلب خنياگران پيشكسوت و كهنسال كمتر روحيه گروه‌نوازي دارند و هر كدام به شيوه و سبك و سياق خود اجرا مي‌كنند. ما سال‌ها روي اين موضوع كار كرديم. بنياد و پيكره اصلي گروه اكثرا نوازنده‌هاي برجسته و تحصيلكرده موسيقي هستند كه هم به صورت علمي در رشته موسيقي تحصيل كرده‌اند و هم موسيقي منطقه خود را مي‌شناسند.
نواختن همه براي ايران
اين كارشناس موسيقي روحيه گروه‌نوازي را در اين تركيب بسيار مهم دانست و آن را سبب «نواختن همه براي ايران» خواند: در اين گروه فراتر از اينكه فردي موسيقي خراسان را مي‌نوازد يا خراساني مي‌خواند، اين است كه او يك ايراني است كه موسيقي خراسان را اجرا مي‌كند و زماني كه گروه وارد اجراي لرستاني يا بختياري مي‌شود همان فرد، يك ايراني است كه لري اجرا مي‌كند و به اين ترتيب همه جغرافياي فرهنگي ايران در نظر گرفته مي‌شود. طي كردن اين مسير كار سختي بود. در اجراي اركستر نواحي همه انتظار دارند آن چيزي را كه از يك اركستر غربي شنيده‌اند، بشنوند؛ در صورتي كه اين شيوه، متد غربي است ولي موسيقي نواحي ايران، ويژگي‌هاي خاص خود را دارد. اتفاقا در برخي كشورها مثل قزاقستان اركستر ملي وجود دارد و مثل كاري كه ما با همكاري مشاوران انجام داديم، آنها هم با چند قوميتي كه دارند، با توجه به شاخصه‌هاي منطقه خود اركستر خود را راه‌اندازي و تنظيم كرده‌اند. موسيقي ايراني خصلت خاص خود را دارد. حتي براي رهبري اركستر نيز همان‌گونه كه در تعزيه معين‌البكاء لباس تعزيه مي‌پوشد و مثل كارگردان تئاتر، تعزيه را كارگرداني مي‌كند، من نيز به شيوه خاص ايراني، اركستر نواحي را رهبري مي‌كنم.
تفاوت اركستر موسيقي نواحي با اركسترهاي ديگر
او درباره سازآرايي و اركستراسيون نيز چنين عنوان كرد: تفاوت اركستر نواحي با اركسترهاي ديگر همچون تعزيه است كه نمايشي كاملا ايراني به شمار مي‌رود و با تئاتر غربي تفاوت‌هايي دارد. بايد بررسي كنيم در كارهايي كه در گذشته انجام شده مثل آثار عبدالقادر مراغه‌اي، چطور اركستر سازبندي شده است. در بحث موسيقي اقوام نيازهاي شنيداري را بر اساس موسيقي ايراني و از جنس موسيقي ايراني، تعريف و تنظيم كرديم و همه سازها را از سازهاي ملي و نواحي ايران انتخاب كرديم. او در پاسخ به اينكه چرا با وجود تفاوت‌هاي موجود عنوان «اركستر» را براي اين كارِ گروهي برگزيده و تعريف از اركستر را در چارچوبي كه به آن معتقد است چه مي‌داند، گفت: اركستر، قابليت‌ها و تعاريف مربوط به خودش را دارد و شامل چندين نوع است. مثل اركستر مجلسي، اركستر زهي و اركستر فيلارمونيك و... كه ويژگي‌هاي خاص خود را دارند. ما مي‌توانيم بگوييم يك اركستر ايراني از جنس موسيقي ايراني با شاخصه‌ها و فضاي موسيقي ايراني داريم؛ مثل همان چيزي كه در آذربايجان يا قزاقستان به عنوان اركستر ملي آنها مي‌بينيم. اركستر موسيقي نواحي ايران را به لحاظ سازبندي و... نمي‌توان با اركستر سازهاي زهي، اركستر سمفونيك و... مقايسه كرد. اين كار اركستر سمفوني نواحي ايران است. بزرگ‌نيا درباره بازخوردها نسبت به اجراهاي اخير و استفاده از عنوان اركستر براي آن بيان كرد: مخاطبان ما محدود بودند طبيعتا تعداد منتقدان و مشوقان نيز كم بوده و بايد توجه داشت كه امكانات ما هم بسيار محدود است. از طرفي چالش ديگر، نوشتن و ارسال قطعات براي اعضا بود كه با شيوه نوشتاري خاصي برگرفته از نسخه‌هاي موسيقي نواحي ايران انجام شد. در نهايت با وجود نقطه ضعف‌هايي كه خود ما هم به آن واقف هستيم و براي رفع آن نياز به زمان و حمايت مالي هست، بسياري اين گام را مثبت ارزيابي مي‌كنند چرا كه اولين‌باري بود كه چنين اتفاق مي‌افتاد و در واقع سنگ بنايي مي‌شود كه به تكامل خواهد رسيد.
وي اظهار كرد: فعلا فرهنگ‌هاي ١٠ منطقه از جمله كردي، لري، بلوچي، تركمن، مازندران، گيلان، آذري، جنوبي (هرمزگان)، شمال خراسان را پوشش داده‌ايم. بدون حمايت و از خودگذشتگي دوستاني كه پيكره اصلي اين اركستر هستند، راه‌اندازي اين اركستر غيرممكن بود. ما مجبور شديم براي تامين مخارج برنامه، رونمايي از اين اركستر را در قالب جشنواره نظامي‌خواني برگزار كنيم تا از بودجه اندك آن استفاده كنيم. به جرات مي‌توانم بگويم اين كارها با علاقه اعضا و اعتقادي كه به اين اركستر و آينده آن دارند، انجام شد. اين اركستر بايد از جانب بخش دولتي حمايت شود ولي متاسفانه تابه‌حال حمايتي نشده است. حتي بخش خصوصي هم مي‌تواند وارد شده و سرمايه‌گذاري كند تا اين اركستر به بقاي خود ادامه دهد؛ چرا كه وجود چنين اركستري در كشور، يك نياز جدي است. ايران با وجود فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌ها و با اين تنوع موسيقي قومي، نيازمند اركستري است كه متناسب با فرهنگ كشور باشد. بزرگ‌نيا درباره ادامه راه و تكامل اين ايده نيز گفت: اگر مشكل مالي برطرف شود به تبع آن بقيه مشكلات هم حل مي‌شوند. براي ادامه كار بايد سازها نوسازي شوند و تمرينات بيشتري انجام شود و سراغ افراد صاحب‌نظر بيشتري برويم. بالاخره اين اركستر در ابتداي راه است. بايد خروجي اجراها منتشر شود تا بتوان از نظرات و نقدها حتي اگر مغرضانه باشد، بهره گرفت. اين اركستر با اين تعداد هنرمند با تركيب فرم و رنگ لباس‌هاي محلي، سازهاي مناطق مختلف و آواهاي متفاوت آن، فقط معرف موسيقي نيست بلكه معرف فرهنگ ايراني است. در موسيقي نواحي، مرزها و بن‌بست‌هاي موسيقي غربي كه به‌شدت آن را به نت وابسته مي‌كند، ديده نمي‌شود و نيازي به نت ندارد و تنها بر اساس اصول خودش كه متكي به گوش نوازنده است، اجرا مي‌شود. آنقدر گوش نوازنده‌ها قوي است كه مي‌توان گفت واقعا پديده هستند.
نبود تعريف جامع از ژانرهاي موسيقي
دامون شش بلوكي، پژوهشگر موسيقي نواحي نيز به «اعتماد» گفت: يكي از مشكلاتي كه در تمام بخش‌هاي موسيقي ايران داريم، نبود تعاريف جامع يا تعريف كامل از ژانرهاي مختلف موسيقي چه در بخش شرح تخصصي و چه براي القاء تعريف جهت بخش مخاطب عام است. مثلا در مورد موسيقي رديفي-دستگاهي علاوه بر اينكه براي مخاطبان خارجي واژه قطعي و واحدي براي ترجمان در دست نداريم و ذهن مخاطب در بخش بين‌الملل هم با ترجمه عبارت سنتي به سمت موسيقي‌هاي فولكلور و برخاسته از سنت اقوام خواهد رفت؛ در صورتي كه موسيقي رديفي دستگاهي، موسيقي كلاسيك ايراني است كه بن‌مايه اكثريتي آن‌، برگرفته از موسيقي‌هاي اقوام و نواحي مختلف كشور است. در حوزه موسيقي با عنوان نواحي نمي‌توانيم مثلا موسيقي بلوچستان يا سراوان و ايران شهر را موسيقي نواحي ايران بناميم و همان رپرتوار مشترك در موسيقي پنجاب پاكستان كه از همان كارگان است و تا كشمير و هند هم ادامه دارد را پاكستاني، هندي يا كشميري نام‌گذاري كنيم چون همه اينها يك جغرافيا را تشكيل مي‌دهند. يعني تعاريف بر اساس جغرافياي فرهنگي الزام دارد. در حوزه موسيقي رديف دستگاهي هم به همين شكل است و معادلش در فرهنگ‌هاي ديگر جغرافياها معادل عنواني با محتواي مشترك وجود دارد به‌طور مثال در آذربايجان براي اين بخش عنوان موغامات را به كار مي‌برند و مثلا به جاي گوشه از شعبه استفاده مي‌كنند.
او با اشاره به ايده اركستر نواحي ايران بيان كرد: من از اولين روزهاي ايده‌پردازي اين اركستر با اين مجموعه در ارتباط بودم كه اولين اجراها هم با گروه‌هاي خيلي محدودتري انجام شد. اختتاميه جشن خانه موسيقي براي اولين‌بار با حضور و اجراي هنرمنداني از اقوام مختلف در كنار هم شكل گرفت. در آن زمان شاكله اصلي گروه را موسيقي قشقايي، بختياري، لرستاني و چند اجراي ديگر از موسيقي مازندران كه بيشتر روايت تك‌نفري بود تشكيل مي‌داد؛ به اين شكل كه چون بين موسيقي بختياري، قشقايي و لرستان ريشه‌هاي مشتركي وجود داشت، مي‌شد قطعاتي را انتخاب كرد كه هم در فواصل موسيقايي خاص و نزديك هم بودند و هم مي‌شد گره‌هايي را ايجاد كرد و با توجه به اشتراكات فرهنگي كه دارند، هم به لحاظ محتوايي و هم به لحاظ نزديكي فواصل، به هم خط و ربط‌شان‌ داد. اين گروه به مرور فعاليتش را در قالب گروه‌سازينه آغاز كرد. در يك دوره‌اي از اجراها، در ميان گستره وسيعي كه از اكثر نقاط ايران تشكيل شده بود، آنهايي كه با هم اشتراكات موسيقايي داشتند، مثل موسيقي لري، بختياري و قشقايي، متصل به هم ديده مي‌شدند و پس از توقفي كوتاه موسيقي قومي ديگر با كوكي ديگر در دامنه فواصل ديگري اجراي خود را انجام مي‌داد به شكلي كه چندين اجرا در كنار هم بودند. اين گروه در فضاي جشنواره‌ها كاركرد بسيار خوبي داشت چرا كه جنبه بصري هم داشت و مردم با پوشش‌ها و سازهاي مختلف آشنا مي‌شدند، ولي خب چون اجرا به صورت به هم پيوسته انجام مي‌شد، در زمان تغيير اجراي نواحي، پرش احساس مي‌شد كه بايد رفع مي‌شد يا سعي مي‌شد لهجه و شناسنامه ريتميك هر قوم حس شود. به اين منظور علاوه ‌بر حفظ سازهاي ريتميك هر قوم، تلاش مي‌شد از برخي سازها در مناطق مختلف به صورت مشترك استفاده شود ولي در هر حال جغرافياي فرهنگي مساله‌اي گريزناپذير است و طبيعتا فواصل موسيقي برخي نواحي مثل موسيقي كردي و بلوچي، بسيار با هم متفاوت هستند و نمي‌توانند به راحتي كنار هم قرار گيرند.
چرا «اركستر» عنوان مناسبي نيست؟
او درباره عنوان «اركستر» هم گفت: قبل از ورود به مقوله اركستر، لازمه تنظيم براي گروه، در نظر گرفتن مسائل مشترك در آلات‌سازي است و با اين عنوان به شكل محتوايي اركستراسيون ابتدا بايد براي سازها پارتيتور نوشته شود و هارموني بين آنها مشخص شود و با اين فرمت و با توجه خاصيت‌هاي موسيقي نواحي و نوع روايت و راويان آنكه در اجراي مبتني بر اصول موسيقي نواحي، بايد روايت يك قطعه به‌طور كامل انجام شده و تعاريف خاص مبتني بر شرايط خاص خود تيپيكال اين ژانر ارايه داد. آقاي بزرگ‌نيا بسيار تلاش كرده‌اند كه با گوش دادن و مطالعه موسيقي نواحي مختلف، در بخش ارايه شنيداري-موسيقايي آن، نقاط مشتركي پيدا كنند كه در اجرا و كنسرت، خط و ربط‌هايي بين آنها ديده و حس شود اما امروز كه اين گروه عنوان اركستر براي خود به كار مي‌گيرد، تبديل به مفهوم خاصي مي‌شود كه به صورت كلاسيك و هر شكل ديگري تنوع و تكثر خواننده ندارد ولي اركستر نواحي، عمدتا براي نمايش محتواي منطقه‌اي آوازمحور است و اگر آن را با تعاريف اركستر مقايسه كنيم، بايد براي سازها پارتيتور نوشته شود در صورتي كه ويژگي موسيقي فولك و موسيقي اقوام ايران قالب محتوايي و اجرايي متفاوتي دارد. البته مي‌توان اقداماتي انجام داد مثل اينكه از نوازندگان دوتار خواست كه فلان جملات را در بخش خاصي بنوازند ولي مسائلي مثل كوك‌ها و تنوع و تكثر فواصل و لهجه‌هاي ريتميك در سازبندي موسيقي نواحي بسيار گسترده و پر تفاوت است. او ادامه داد: راهكار ديگر اين است كه به جاي اركستر واژه ديگري براي اين گروه ساخت كه شائبه تفاوت تعاريف پيش نيايد. البته هيچ‌كدام از اينها منكر تلاش‌ها و ايده‌پردازي‌هاي ارزشمند آقاي بزرگ‌نيا نيست و صرفا بحث پاسخ به نقدهايي از جنس اينكه چرا اين مجموعه نام اركستر دارد، است؛ اما براي رفع اين شب‌هات چه در عنوان و چه در محتوا لازم است بيشتر روي اين موضوع كار شود. با توجه به اينكه اركستر قالب مشخصي دارد و اين‌جا چندين فرهنگ موسيقايي مختلف حضور دارند، به اعتقاد من يا بايد اين واژه براي عموم شرح داده شود يا عنوان ديگري برايش انتخاب شود؛ چرا كه انتظار ذهني مخاطب از عنوان اركستر چيز ديگري است. شش‌بلوكي درباره تجربه ديگر كشورها در اين ارتباط گفت: در تجربه‌اي كه در همكاري با بزرگاني در موسيقي باكوي آذربايجان داشتم، ديدم كه موسيقي موغامات كه همان رديف دستگاهي ماست، كاملا از فرمت شفاهي بهره مي‌گيرد و در كنسرواتوار ملي باكو سازها جدا جدا بوده و هركدام كارايي مستقل خود را دارند اما براي آنها تئوري نوشته شده كه همه از فيلتر يك مرجعيت موسيقايي گذشته و كاملا با مرجعيت علمي و در قالب سازهاي ملي و اركسترهاي موسيقي، در دانشگاه و كنسرواتوارها روي آنها كار مي‌شود و علاوه ‌بر اين يك اركستر با متد غربي و كلاسيك هم در كنار اين اركستر وجود دارد يا اركستري قدمت‌دار به نام اركستر سازهاي ملي. چون ممكن است با توجه به قطعاتي كه دارند گاهي به سازهاي موسيقي غربي و كلاسيك هم نياز پيدا كنند. در اركستر باكو كه بر اساس تعريف، نبايد ساز كلاسيك وجود داشته باشد، اركستري هشتاد ساله دارند كه مشتمل بر سازهاي ملي است مثل تار، كمانچه، قانون، عود و كوبه‌اي‌هاي مختلف كه همين سازها بسيار دقيق، كارشناسانه و استاندارد ساخته مي‌شوند طوري كه اين اركستر قابليت پذيرش هر پارتيتوري را كه بر اساس نغمه‌هاي محلي خودشان نوشته شود، دارد. وقتي مفهوم اركستر به ميان مي‌آيد، چه‌سازي چه ملوديك در قالب اركستر با همان تعريف پارتيتور قرار مي‌گيرد ولي در كشوري مثل آذربايجان، موسيقي فولك خود به تنهايي موسسه عريض و طويلي دارد، تلويزيون و سازمان مشخصي دارد كه آنها را سازماندهي مي‌كند. آنها موزيسين‌هايي از مناطق مختلف هستند كه برخي‌شان شايد سواد خواندن و نوشتن نداشته باشند و انتظاري نيست و قرار هم نيست كه به آنها پارتيتور داده شود چون موسيقي فولك اصلا اين شكلي نيست. اما در اركستر بايد از شكل بومي مقداري فاصله بگيريم. خيلي از اقوام ما در گذشته به شكل امروزي گروه‌نوازي نداشته‌اند، مثلا تنبور يك ساز بوده است با مقام‌هاي باستاني، مجلسي و حقاني كه همان كلام است و با يك نوازنده و يك راوي اجرا مي‌شده است. از يك دوره‌اي تغييرات اين ساز در گروه شمس انجام شد كه سيد خليل عالي‌نژاد، كيخسرو پورناظري و آقاي رهنما آمدند و هم دوره با آلبوم صداي سخن عشق، آن را انجام دادند ولي در همين حوزه نمي‌توانيم از سيد قاسم افضلي بخواهيم در قالب گروه و طبق پارتيتور كار كند، اگر هم بتوانيم، ماهيت آن موسيقي از بين مي‌رود. مي‌خواهم بگويم اگر قرار است تجربه اركستر موسيقي نواحي را داشته باشيم بايد بسترها مهيا باشد به صورت علمي پايه‌گذاري شود و فعاليت آن به موازات موسيقي فولكلور كه پيشكسوت‌ها و امثال اساتيدي همچون خالو قنبرها و... كار مي‌كنند، باشد.» او ادامه داد: مشكلي كه هست عدم ثبت و ضبط كافي از ريشه‌هاي موسيقي فولكلور مناطق مختلف است به همين دليل رونمايي از اركستر موسيقي نواحي ايران گام بزرگي است. شايد اين واژه اركستر صرفا با آن تفكر تعريفي اركستر همخواني نداشته باشد و بتوان براي مجموعه آن يك واژه مناسب‌تر انتخاب كرد. نفس اين كار و قرار گرفتن سازهاي مختلف ايران در كنار هم كار خوبي است اما استفاده واژه «اركستر» را با مختصات حاضر به دليل انتقادات برخي مخاطبان شايد مناسب نباشد.
سفر به چهار سوي ايران
اين پژوهشگر گفت: يكي از محاسن تلاشي كه آقاي بزرگ نيا كردند اين است كه در يك تايم يك ساعته مخاطبي كه حتي خيلي از بخش‌هاي ايران را نديده است، مي‌تواند سفري از شمال تا جنوب و غرب تا شرق داشته باشد و با ساز‌شناسي مناطق و حتي بخش فرهنگ عمومي آنها، پوشش‌ها و موارد بسيار ديگر آشنا شود. اما موردي كه هست در اركستر پس از سال‌ها كاركردن روي فيزيك صوت چيدمان سازها مشخص مي‌شود و در اين گروه زماني كه آقاي درويشي براي ديدن تمرين آمدند با محاسبات استادانه‌اي كه انجام دادند، متوجه شدند كه تغيير جاي سازها براي صدا دهي و ايجاد حجم بيشتر، تاثيرگذار است، اين نكته مي‌تواند به صورت تجربي تكميل‌تر شود و اتفاقات بهتري بيفتد. شش‌بلوكي توضيح داد: بايد تمهيداتي صورت بگيرد و عنوان مناسبي براي اين ايده انتخاب شود. اقدام آقاي بزرگ‌نيا و تيم ايشان ارزشمند است و به شخصه مخاطب‌هاي زيادي از مناطق مختلف ديده‌ام كه عام بوده‌اند و هيچ اطلاعات تخصصي نداشتند ولي از اجرا بسيار لذت برده‌اند. شايد همين تنوع رنگي صدا كه در ايران مساله‌اي خدادادي است، مخاطب را تا آخر در سالن نگه دارد اما در بخش تخصصي بايد بگويم كه مثلا در باكو براي پروژه‌هاي اين‌چنيني يك تيم‌ورك شامل متخصص‌هاي شاخه‌هاي مختلف تشكيل مي‌شود و حتي در موسيقي فولك از مهندسي صوت استفاده مي‌شود و در حوزه محتوايي هم دقيق‌ترين پژوهش‌ها انجام مي‌شود. هر چيزي تعريف مشخصي دارد و جايگاهش در كنسرواتوارها مشخص است. زماني كه چنين امكاناتي وجود داشته باشد، طي تمرين مشخص مي‌شود كه اين فرهنگ چه بنيه‌اي دارد و مي‌تواند يك سالن را از مخاطب خاص حرفه‌اي موزيسين يا محقق و همچنين مخاطب عام پُر كند و در سالن نگه دارد. در نهايت اينكه به نظرم بايد از چنين حركت‌هايي در هر شكلي قدرداني و حمايت شود. تنوع فرهنگي و رپرتوارهايي كه ما در فرهنگ‌مان داريم بدون تعارف يك سرمايه عظيم است كه مي‌تواند در همه جا بازخورد داشته باشد چه از لحاظ اعتبار فرهنگي جهاني و چه از لحاظ موسيقايي.

 

 


پيمان بزرگ‌نيا: 
تفاوت اركستر نواحي با اركسترهاي ديگر همچون تعزيه است كه نمايشي كاملا ايراني به شمار مي‌رود و با تئاتر غربي تفاوت‌هايي دارد. بايد بررسي كنيم در كارهايي كه در گذشته انجام شده مثل آثار عبدالقادر مراغه‌اي، چطور اركستر سازبندي شده است. در بحث موسيقي اقوام نيازهاي شنيداري را بر اساس موسيقي ايراني و از جنس موسيقي ايراني، تعريف و تنظيم و همه سازها را از سازهاي ملي و نواحي ايران انتخاب كرديم.
دامون شش‌بلوكي: 
از محاسن اين اركستر اين است كه در يك‌ ساعت، مخاطب مي‌تواند سفري از شمال تا جنوب و غرب تا شرق داشته باشد و با ساز‌شناسي مناطق و حتي بخش فرهنگ عمومي آنها، پوشش‌ها و موارد بسيار ديگر آشنا شود... زماني كه آقاي درويشي براي ديدن تمرين آمدند، متوجه شدند كه تغيير جاي سازها براي صدادهي و ايجاد حجم بيشتر، تاثيرگذار است، اين نكته مي‌تواند به صورت تجربي تكميل‌تر شود و اتفاقات بهتري بيفتد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون