خاطرات سفر و حضر (229 )
اسماعيل كهرم
عجيب است كه در جهان و در طول عمر ما ميليونها و ميلياردها لحظه و ثانيه ميآيند و ميگذرند و اثري از خود به جاي نميگذارند ولي ناگهان، چيزي در يك لحظه اتفاق ميافتد كه اثر آن براي هميشه در ذهن ناظران باقي ميماند. لحظهاي را تصور كنيد كه «ارشميدس» دريافت كه جسمي كه وارد مايعي شود به اندازه وزن مايع هم حجم آن جسم از وزنش كاسته ميشود. او عريان از حمام (وان) بيرون پريد و فرياد ميزد Eurica، اوركا، يافتم، يافتم.دنيا هم امروز اين خاطره را به ياد دارد! دنياي علم! در يك لحظه فراموش نشدني در ميان لحظات پايان عمر زمين.
لحظهاي كه گراهامبل به دستيار خود كه در اتاق ديگر بود جملهاي را گفت و او آن را شنيد، شروع عصر تلفن! يكي از مهمترين اختراعات جهان! براي انسانهاي معمولي مثل بنده معمولا لحظات به يادماندني زندگي لحظاتي در ثانيههاي پراحساس حياتند. ما Eurica نداريم، لحظات به يادماندني و شيرين كه نمايانگر توفيق و دستاورد علمي باشد كه براي حصول به آن رنج بيشمار كشيده باشيم و اكنون به آن دست يافته باشيم! چنين دستاوردي را انسانهاي خاص كسب ميكنند و لذت آن را ميبرند اما بدون رنج و مرارت و فقط براساس شانس و موقعيت كه در آن قرار دارند، توفيقهايي به دست ميآورند. بنابراين خاطرات نه برحسب تلاش كه به خاطر شانس و موقعيت به دست ميآيند كه مثلا شخصي كه شاهد كشته شدن يك كودك در يك حادثه بوده. شاهد در آنچه پيش آمده نقشي نداشته ولي خاطره آن پيوسته با وي خواهد بود! براي هميشه.