خانمي كه توانست فرار كند مورد بازجويي قرار گرفت

اعتماد| سه‌شنبه 24 خرداد ماه حدود ساعت 8 شب كافه رستوران چتر در شهرك مريم واقع در شهريار آتش گرفت. اين حادثه منجر به كشته شدن 7 نفر كه در اين كافه رستوران حضور داشتند، شد. شخصي به نام پيمان كه صاحب اين كافه‌رستوران بود با برپايي جشن تولدي براي دو كودك خردسالش به نام كيان و پرهام به همراه همسرش و دو خانم ديگر كه از كاركنان رستوران بودند و يك كودك ديگر در اين حادثه جان باختند. در ابتدا علت آتش‌سوزي انفجار بادكنك هليومي اعلام شد اما درست يك روز پس از اين حادثه حميد عسگري‌پور، دادستان شهريار در اين باره اعلام كرد كه عمليات اطفاي حريق و انتقال اجساد آتش‌سوزي رستوران چتر شهر انديشه شهرستان شهريار تا ساعت۱۱ شب سه‌شنبه ادامه داشت و متوفيان براي كشف علت فوت به پزشكي قانوني منتقل شدند. نخستين افرادي كه موضوع انفجار بادكنك هليومي را مطرح كردند، نيروهاي اورژانس بودند اما اكنون تنها اطلاعات قطعي كه در اختيار داريم، اين است كه آتش‌سوزي به‌علت خفگي بر اثر استنشاق گازهاي سمي و دود است. با اين حال بررسي دقيق‌تر صحنه وقوع حادثه مي‌تواند جزييات بيشتري در اختيار ما قرار دهد و از همين رو نمي‌توان با قطعيت درخصوص وجود و انفجار بادكنك هليومي به عنوان علت حادثه نظري داد. «شيرين داوودنيا» كه از دوستان نزديك به گيتا همسر پيمان صاحب كافه‌رستوران چتر است به «اعتماد» در خصوص روز حادثه مي‌گويد: «چهار روز قبل از اين حادثه تولد گيتا را در كافه رستوران‌شان گرفتند. ما هم دعوت بوديم اما خب نرسيديم برويم. سه‌شنبه هم تولد يكي از پسرانش بود كه باز ما را هم دعوت كردند. دو بار هم به ما زنگ زدند و ما جايي بوديم و نتوانستيم جواب تلفن‌شان را بدهيم. ببينيد هم صاحب رستوران و هم همسرش ازدواج مجددشان بود و هر كدام‌شان از ازدواج قبلي‌شان فرزند داشتند. صاحب رستوران يك دختر از همسر قبلي‌اش داشت و گيتا هم يك فرزند از همسر اولش كه اين دو آن شب در جشن تولد حضور نداشتند. اتفاقا دختر صاحب رستوران هميشه در اين سفره‌خانه حضور داشت ولي آن شب نتوانسته يا نشده بود كه به رستوران برود. يكي از پسربچه‌هاي صاحب كافه را هم زنده به بيمارستان رساندند اما خب در بيمارستان فوت كرد. اين خانواده چهار نفره به علاوه دو نفر از كاركنان رستوران و يك كودك خردسال در اين حادثه آتش‌سوزي فوت كردند.»او در ادامه مي‌گويد: «اين رستوران در زير زمين قرار داشت و حدودا پانزده پله بايد طي مي‌كرديم تا داخل كافه مي‌شديم. در ورودي اين كافه رستوران ميز مديريت قرار گرفته بود. سمت راست تخت چيده بودند. در ديوارها پوست نارگيل و در سقف هم چتر و گوني به كار رفته بود. مشخص نيست گازي كه بادكنك‌ها را با آن پر كرده بودند از چه گازي بوده. اين‌طور كه گفتند؛ يكي از كودكان فندكي را نزديك اين بادكنك‌ها مي‌برد كه اين اتفاق مي‌افتد. گفتند؛ شدت دود به قدري زياد بود كه اين 7 نفر هم خفه شدند و فوت كردند. در مراسم تشييع جنازه شنيدم كه يك خانم مسني از رستوران فرار مي‌كند و وقتي در را مي‌بندد، در قفل مي‌شود و بقيه داخل كافه حبس مي‌شوند. دو روز پيش در مراسم ختم از يكي از اقوام گيتي شنيدم كه اتفاقا از همين خانمي كه فرار كرده بازجويي هم شده است.»