• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5235 -
  • ۱۴۰۱ يکشنبه ۲۹ خرداد

درباره فيلم «آخرالزمان» به كارگرداني يوناس كاروپ يورت

مصائب بي‌پايان يك مامور آب و فاضلاب

محمدحسن خدايي

حال‌وهواي اولين فيلم كارگردان جوان دانماركي «يوناس كاروپ يورت»، نوعي بسط تخيل‌آميز جهان گروتسك و تمثيلي كافكا است. جهاني كه مناسباتش از فرط منظم و قانوني بودن، كمابيش بي‌معنا شده و همچون هزارتويي عذاب‌آور، عامليت و سوژ‌گي انسان‌ها را ناممكن كرده است. فيلم «آخرالزمان» (The Penultimate) روايتي است از يك مامور آب كه براي انجام وظيفه به عمارتي هيولاوش مراجعه مي‌كند اما از همان ابتدا وارد جريان عجيب و غريبي از بروكراسي و مسائل پيش‌بيني‌ناپذير مي‌شود. در اين عمارت دژگونه، نام افراد اهميتي ندارد و عناوين است كه به‌ كار مي‌آيد. بنابراين «فرديت انساني» كنار گذاشته مي‌شود تا هر نوع اخلال در سيستم بروكراتيك اين ساختار مهار شود. 
«مامور جديد آب» يادآور شخصيت «كا» يا همان «مسّاح» در رمان قصر است. هر دو فيگور به نوعي به هيچ گرفته شده‌اند اما براي آنكه توطئه‌اي از آنان سر نزند مدام مي‌بايد زيرنظر باشند. بدين منظور مانند رمان قصر، دو دستيار به شكل شبانه‌روزي مامور تازه وارد آب را مي‌پايند. در مقابل مشاهده مي‌شود كه چگونه اين كارمند دون‌پايه با تغافل تلاش دارد با بي‌اهميت جلوه دادن حضور دستياران بر استقلال راي و شخصيت خويش تاكيد ورزد اما در ادامه و در اين روند بي‌پايان خوارشدگي و زيرنظربودگي، جسم و روح مامور آب فرسوده مي‌شود. 
 در جهاني كه «يوناس كاروپ يورت» خلق كرده «درها» اهميت ويژه‌اي دارند. از همان ابتدا وقتي مامور آب بعد از بستن الاغ خود به تك‌درخت، به سمت ساختماني عزيمت مي‌كند كه قرار است وظيفه شغلي خويش را در آنجا به انجام برساند مواجهه با عظمت ساختمان و يافتن دري براي داخل شدن به امري مساله‌ساز بدل مي‌گردد. ورود از در اصلي به سختي صورت مي‌گيرد و ناگهان مامور معذور با انبوهي از درهاي بسته اما شبيه به هم در راهروهاي بي‌روح، طولاني و خاكستري‌رنگ مواجه مي‌شود. اغلب اين درها نفوذناپذير و گمراه‌كننده‌اند، چراكه مشخص نيست به كجا باز مي‌شوند و مربوط به چه كساني هستند. آيين تشرف به اين مكان نامتعارف و حوادث ناگوار آينده، اين واقعيت را گوشزد مي‌كند كه گويا براي بيرون رفتن از اين فضاي مهلكه‌آفرين دري وجود ندارد. در پاسخ به اين مصيبت پيش‌رو، مامور آب همچون فيگورهاي كافكايي، تسليم نمي‌شود و مدام با نقشه‌كشيدن‌ در پي يافتن راه گريزي به بيرون است. تمام نقشه‌هاي خروج مي‌بايست از دري عبور كند اما كارمند سازمان آب متوجه اين قضيه شده كه هيچ دري به بيرون وجود ندارد. درها در اين ساختمان توتاليتاريستي از اين بابت اهميت دارد كه قسمتي از قانون شده است تا ورود و خروج را كنترل كند. يادآور تمثيل «جلوي قانون» در آثار كافكا. نمود بارز اين قانون، يك زن چاق است كه هميشه روي صندلي نشسته و از اتاقي نگهباني مي‌كند كه كنتور آب در آن تعبيه شده است. اين زن با آن هيبت جدي و ژست‌هاي بدني اقتدارگرايانه، نماينده بلامنازع قانون است و در نتيجه فريفتن و اغوايش شايد امكان خروج از اين هزارتوي بي‌انتها. وقتي اين نگهبان اغوا مي‌شود و در هميشه بسته باز مي‌شود تا مامور آب از فرصت استفاده كرده و وارد اتاق ممنوعه شود، چيزي براي هميشه تغيير مي‌يابد. به ديگر سخن مامور آب، قانون اين سازمان را زير پا گذاشته و حال عقوبت شود. فرآيند دادرسي برگزار مي‌شود تا فرد خطاكار محاكمه شود. فرآيند دادگاه يادآور رمان «محاكمه» كافكا است. دادگاهي با هيات منصفه‌اي مضحك كه فرآيند محاكمه را به نمايشي رقت‌بار بدل مي‌كنند. 
عنواني كه يوناس كاروپ يورت در مقام كارگردان براي فيلم خود برگزيده رويكرد الهياتي او را عيان كرده است. بنابراين مامور آب به تدريج جايگاه الهياتي كسب مي‌كند و به يك «ماقبلِ آخر» تبديل مي‌شود كه قرار است با مقاومتي كه از خود نشان مي‌دهد پايان‌بخش اين دم‌ودستگاه مخوف شود. پايان شاعرانه و استعاري اين فيلم آخرالزماني از جهان كافكايي فاصله مي‌گيرد. في‌المثل مامور آب را در نظر بگيريم كه بعد از محكوميت در دادگاه و محبوس شدن، كنتور آب را تخريب كرده و به ميانجي جريان آب موفق مي‌شود با شنا كردن از اين وضعيت خروج كند. اين سفر خروج مقدمه‌اي است براي فروپاشي اين دستگاه عظيم بروكراتيك. از اين منظر رويكرد هستي‌شناسانه و سياسي كارگردان وجهه الهياتي مي‌يابد و نوعي جست‌وجوي امر مطلق در زمانه‌اي است كه بيش از پيش هر شكلي از رهايي و رستگاري به دست بشريت ناممكن شده است. در انتها وقتي‌كه فروپاشي اين عمارت عظيم به وقوع مي‌پيوندد، ماموران جديد و قديم آب كنار هم مي‌ايستند و در يك فضاي برزخي و انباشته از برگ‌هاي درختان پاييزي، خيره به آسمان در پي امر استعلايي و مطلق مي‌شوند. 
 فيلم «آخرالزمان» (The Penultimate) از نسل تازه كارگردانان سينماي اسكانديناويايي است. وامدار جهان مفرح، بي‌سروته و البته تماشايي نويسنده بزرگي همچون كافكا. بازگشت به حال و هواي كافكايي يا همان‌طور كه منتقدان ادبي مي‌گويند «كافكائسك» مي‌تواند روشنگر مناسبات هولناك انسان معاصر باشد كه چگونه در كشاكش چرخ‌دنده‌هاي بازار و بروكراسي، در حال له شدن است و فرديتش در خطر مستحيل شدن در اكثريت برسازنده اجتماعات توده‌اي.
به هر حال زمانه‌اي است مخاطره‌آميز و شايد بار ديگر اين جهان كافكايي باشد كه با بصيرت‌هايش انسان امروزي را رهايي بخشد و امكان عبور از اين مهلكه را ممكن سازد. در اين وانفساي زندگي، شايد ما هم مانند مامور جديد آب، از همان يكي مانده به آخرها باشيم كه براي ماموريتي اين‌چنين ناممكن فرستاده شده‌ايم. با درهايي كه بسته مانده‌اند و آدم‌هايي كه نامي ندارند اما به شكل جمعي هستي تو را نشانه رفته‌اند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون