ساحت فرهنگ و سياست (۴)
سيد عطاءالله مهاجراني
جهان سر به سر حكمت و عبرت است
چرا بهره ما همه غفلت است؟
در داستان پر حسرت سياوش، فردوسي چنان كه شيوه اوست، به عنوان راوي حكيم، در منزل شصت و شش سالگي عمر خويش، در داستان حضور پيدا ميكند. دريغ و حسرت ميخورد كه چرا ما از حكمتها و عبرتهاي جهان نميآموزيم؟ و غفلت دستاورد ماست! به نظرم رسيد بحث ساحت سياست و فرهنگ را با اين نكته تمام كنم:
ساحت امنيت و فرهنگ!
اگر نگاه سياسي به مقوله فرهنگ، يك اشتباه تاكتيكي باشد، نگاه امنيتي ميتواند خطايي راهبردي به شمار آيد. مرادم اين نيست كه در روزگار ما از فرهنگ و هنر و انديشه، سوءاستفاده سياسي يا امنيتي نميشود. نميتوان گاه لايههاي پنهان سياسي و حتا امنيتي را در پس نقابهاي فرهنگي و هنري جذاب نديد. منظور اين است ما به جاي قطع ريشهها، به شاخه و برگ نپردازيم. در آن سالهاي نوجواني و جواني نسل ما، در حوزه علوم ديني اين بيت بر زبان برخي طلاب ميگشت:
الا يا ايها الطلاب ناشي
عليكم بالمتون لا بالحواشي!
روزگاري پيمان ورشو و ناتو و چين و اروپا، به ويژه فرانسه و آلمان و انگلستان، كشورهاي عربي منطقه، به ويژه عربستان و امارات و اردن و كويت و مصر، تماما در يك جبهه واحد بودند. ابزار به ظاهر ايراني آنها هم سلطنتطلبان و شاپور بختيار و ژنرال اويسي و سازمان مجاهدين خلق و گروههاي مسلح احزاب كردي بودند. به روايت صدام از قول مسعود رجوي، سازمان شش هزار نفر رزمنده در اردوگاه عراق داشت. قرار بود تا تهران برسند. قبل از رسيدن آنها قرار بود صدام دست شاپور بختيار و ژنرال اويسي را بگيرد و در ۶ مهر ۱۳۵۹ به تهران بياورد و حكومت سكولار ايراني زير سيطره عراق تشكيل شود! قبل از تشكيل اين حكومت، قرار بود در كودتاي نوژه، به قول خودشان «عمليات نقاب»، ۲۵ هزار نفر از مردم كشته شوند تا حكومت كودتا، تشكيل شود. آن خوابها تعبير نشد. بسياري از خوابزدگان اكنون با هفت هزار سالگان سربهسرند.
وقتي چنان برنامه سنگين براندازي انقلاب اسلامي و نظام جمهوري پس از هشت سال جنگ تحميلي، نتيجه معكوس داد، حال چطور ممكن است بيانيه چند سينماگر، اظهارنظر البته تند و ساختارشكن برخي فعالان سياسي، تهديدي براي نظام و انقلاب تلقي شود؟ به تعبير سعدي:
درياي فراوان نشود تيره به سيل
عارف كه برنجد تُنُك آب است هنوز
نكته مهمتر، درس گرفتن از تجربههاي خودمان است. تجربه نشان داده است كه فشارهاي سياسي و امنيتي ممكن است مسكّنهاي تندي باشند، اما پايدار نيستند. موقعيتها و شرايط تحول ميپذيرند و مثل زمانه حافظ:
شد آنكه اهل نظر بر كناره ميرفتند
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
اما از اين فضاي بيمزده و دغدغهآفرين، در مجموع ملت ايران و ايران و البته حاكميت زيان ميبينند. نقدهاي جدي و مدلل مطرح نميشود. كار به دست افرادي كه نبايست و نشايست سپرده ميشود و ما شاهد انباشت زيانهاي ملي و بلكه تاريخي خواهيم بود.
مسيح عليهالسلام توصيه غريبي به ياران و حواريون خود كرده است: «مانند مار هوشيار و مانند كبوتر ساده باشيد!» (انجيل متي، باب دهم، آيه ۱۶)
و اما يك حرف صوفيانه بگويم اجازت است؟ ما در آن جايي كه بايست مثل مار هوشيار باشيم، گاه و بيشتر از گاه مثل كبوتر سادهايم. مثل نفوذهايي كه در واحدهاي تحقيقاتي هستهاي يا ماجراي اسناد هستهاي اتفاق افتاد و نيز مراقبت از جان دانشمندان و... اما جايي كه بايست، مانند كبوتر ساده باشيم، مثل تحمل انتقادات، همانند مار هوشياريم كه اينان عوامل سرويسهاي جاسوسياند و... لنگ ميمانيم، غافل از اينكه عوامل سرويسهاي امنيتي جاي ديگرند! اتفاقا شعارهاي تند ميدهند و غلط اندازند.