رشد مدارس غيرانتفاعي نماد ناكارآمدي نظام آموزشي
محمد داوري
آموزش و پرورش در تمام كشورهاي دنيا كه در قريب به اتفاق كشورها يك دوره 12 ساله است براي آموزش عمومي كودكان و نوجوانان به منظور تربيت نسل جديد صورت ميگيرد تا آنها متناسب با ضرورتهاي زيست جهاني، ملي و منطقهاي و محلي آشنا شده و دانش و مهارتهاي لازم را براي ايفاي نقش مدني و شهروندي خود بياموزند، مهارتهايي كه يونسكو و يونيسف از آن تحت عنوان مهارتهاي زندگي نام ميبرند و يكي از مهمترين و شايد زمينهساز و پيشنياز توسعه و نشانه توسعهيافتگي را كسب اين مهارتها ميدانند، لذا در بررسي ميزان كارآمدي يك نظام آموزشي اين شاخص بسيار اهميت دارد و دولتها موظف هستند به همين منظور شرايط آموزش عمومي رايگان را به صورت عادلانه براي همه افراد مهيا سازند.
عدالت و كيفيت آموزشي دو شاخص مهم در ارزيابي نظامهاي آموزشي است كه در ميزان تحقق اين شاخص به ويژه عدالت آموزشي نسبت مدارس غيردولتي به دولتي تعيينكننده است، به اين معنا كه وقتي در كشوري نسبت مدارس غيردولتي به نسبت مدارس دولتي افزايش مييابد، نشانه آن است كه آموزش عمومي در اين كشور طبقاتيتر شده و شكاف طبقاتي ميان دانشآموزان افزايش يافته است و تعداد دانشآموزاني كه در مدارس غيرانتفاعي از امكانات و خدمات و برنامههاي آموزشي كيفيتر برخوردار هستند، بيشتر شده است كه به تبع آن اين بيعدالتي خود را در ميزان دسترسي به كرسيهاي دانشگاه هم تحميل ميكند و در ادامه اين تبعات دسترسي به فرصتهاي شغلي هم تبعيضآميز خواهد بود. سالهاست كه سال به سال نسبت به سال قبل بر تعداد مدارس و دانشآموزان مدارس غيردولتي افزوده ميشود هر چند آمار دقيقي در سامانههاي رسمي آموزش و پرورش در اين زمينه وجود ندارد ولي بر اساس آنچه در سالهاي اخير از سوي مسوولان مربوطه اعلام شده است به نظر ميرسد بين 12 تا 15 درصد دانشآموزان در ايران در مدارس غيرانتفاعي تحصيل ميكنند كه تمركز اين دانشآموزان در شهرهاي بزرگ و مناطق مرفهنشين است كه نشانه همان شكاف طبقاتي است كه باز در ميان خود مدارس غيردولتي هم يك شكاف بزرگي وجود دارد كه از آن تحت عنوان مدارس خاص نام برده ميشود. رشد آمار دانشآموزان مدارس غيردولتي نوك كوه يخ ناكارآمدي نظام آموزشي است، چراكه در سرمايهدارترين و ليبرالترين كشورهاي دنيا نيز نسبت مدارس غيردولتي به مدارس دولتي كمتر از ايران است و معناي اين واقعيت تلخ در كشوري كه نزديك به نيم قرن پيش شعار عدالتخواهي محوريترين شعار انقلابش بوده، ميشود گفت حداقل در بخش آموزش با شاخص عدالت از بسياري كشورهايي كه شعار عدالتخواهي هم نداشتند، عقبتر است نه با كشورهاي توسعه يافته و غربي و اروپايي كه با كشورهاي در حال توسعه و آسيايي و همسايه نيز كه مقايسه شود، خواهيم ديد كه در وضعيت نامطلوبي هستيم كه نتيجهاش چيزي جز ناكارآمد دانستن نظام آموزشي نيست، چراكه انتخاب و ترجيح مردم حتي كساني كه چندان وضعيت اقتصادي خوبي ندارند و به سختي شهريههاي چند ده ميليوني مدارس غيردولتي را تامين ميكنند و فرستادن فرزندان بسياري از مسوولان حتي مديران و مسوولان آموزش و پرورش به اين مدارس گواه روشني است بر ناكارآمدي مدارس دولتي، البته ناگفته نماند كه به ياري خوشفكري برخي مديران و تلاشهاي برخي معلمان و پرسنل ما مدارس دولتي موفق و كارآمد داريم، اما نميشود آن را به كل كشور تعميم داد.